✅ کانال #عصر_دانایی در روز انتخابات برگزار میکند 👇 🔴⚪️🟢 پویش انعکاس مشارکت و شور و نشاط مردم در انتخابات ریاست‌جمهوری 🔸 #حماسه_جمهور 🔸 🔰 محور های ارسال عکس و فیلم: 👇 1⃣ عکس سلفی و خانوادگی در کنار صندوق های رای 2⃣ عکس از جلوه های ویژه حضور مردم در انتخابات 3⃣ ارسال فیلم با ذکر به نیابت از کدام شهید در انتخابات شرکت کردید ( نهایتا ۲۰ ثانیه) 4⃣ 🎁 جوایز به افرادی تعلق خواهد گرفت که ضمن عضویت در کانال ، تصاویر ارسالی آن ها در #عصر_دانایی دارای بیشترین بازدید باشد. 📢📢 علاقه‌مندان می‌توانند آثار خود را در پیام رسان ایتا به آیدی @towards_the_sky ارسال نمایند. ❇️ تصاویر ارسالی شما #به_صورت_لحظه‌ای داخل کانال #عصر_دانایی بارگزاری خواهد شد 😳😍 ❌ مهلت ارسال تصاویر: از ساعت ۸ صبح جمعه ۱۵ تیرماه الی ساعت ۲۴ روز یکشنبه ۱۷ تیر ۱۴۰۳ #حماسه_جمهور #انتخاب_درست ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5

#معرفی_نخبگان (۷۵) #شهید_دکتر_حسن_عباسپور 🔵 شهید عباسپور پس از دریافت مدرک دکترای رشته انرژی از دانشگاه لندن انگلستان به فرمان شورای انقلاب به سمت وزیر نیرو منصوب شد. 🔷شهید عباسپور در سال ۱۳۴۲ دوره دبیرستان را در رشته ریاضی با معدل ۱۸/۲ در تهران به پایان رساند. در همان سال در کنکور شرکت کرد و وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شد. او در سال ۱۳۴۶ در رشته الکترومکانیک مدرک کارشناسی ارشد دریافت کرد و چون جزو فارغ التحصیلان ممتاز بود بلافاصله در دانشگاه صنعتی شریف جذب و به عنوان دستیار در کار آزمایشگاهی، تحقیق و تدریس مشغول به کار شد. در سال ۱۳۵۱ برای تحصیل در رشته دکترای انرژی عازم انگلستان شد و در دانشگاه لندن در زمینه‌های برنامه‌ریزی انرژی و شبکه‌های الکتریکی و مدیریت آن تحقیقاتی را انجام داد و دکترای این رشته را اخذ کرد. 🔶 در تاریخ تیر ماه ۱۳۵۰ برای انجام تحقیقات در پروژه طراحی خط ۴۰۰ هزار ولت  کبان - آنکارا به سوئیس رفت و مدتی در این پروژه مشغول به کار بود. شهید حسن عباسپور در دوران تصدی خود در وزارت نیرو توانست تحولی در این وزارتخانه به وجود بیاورد. وی در دوران وزارت، دانشگاه صنعت آب و برق را تأسیس کرد. تولد: ۱۳۲۳/۱۰/۱۴ شهر ری شهادت : ۱۳۶۰/۰۴/۰۷ دفتر حزب جمهوری، بمب گذاری توسط منافقین ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5 عصردانایی رابه دیگران معرفی فرمایید.باتشکر

#معرفی_نخبگان (۷۷) #شهید_دکتر_علیرضا_کاظمیان قبل از کنکور براي ادامه تحصيل در آمريکا اقدام کرده و از بهترين دانشگاههاي آن جا پذيرش گرفته بود. گذرنامه، ويزا، بليط هواپيما و اسباب سفر هم آماده بود ولي بعد از اينکه در دانشگاه تبریز قبول شد تصميم گرفت که نروند. 🔵 علیرضا کاظميان دوران تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را با نمرات عالی به پایان رساند . در سال 1355 در رشته پزشکي دانشگاه تبريز پذيرفته شد.وي فردي متواضع و متعهد بود و به ايران علاقه خاصي داشت، عليرغم قبولي در يکي از دانشگاه هاي آمريکا، تحصيل در دانشگاه تبريز را ترجيح داد. 🔷 به طور مستمر براي طبابت و درمان به مناطق محروم اطراف تبريز مي‌رفت و بيماراني را كه نياز به مداواي بيشتر داشتند را به شهر می آورد و شخصاً به دنبال مداواي آنان مي‌رفت. 🔶چندین بار داوطلبانه به جبهه های دفاع مقدس اعزام شد ، در اعزام سوم به عنوان مسؤل اورژانس در عمليات والفجر 2 حضور داشت که در تاريخ 1362/4/30 بر اثر اصابت ترکش خمپاره در سن 27 سالگي به فيض عظيم شهادت نايل آمد. ♦️ بخشی از وصیت نامه شهید : " ... از مرگ در راه خدا نهراسيد. بدانيد که اين دنيا دار قرار نيست اينجا منزلگاه است نه مقصد. هرچه مي‌توانيد با عمل نيک توشه براي آخرتتان ذخيره کنيد..." ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5 عصردانایی رابه دیگران معرفی فرمایید. باتشکر

#معرفی_نخبگان(۷۹) #شهیده_زینب_کمایی 🔵مادر شهیده کمایی: زینب بسیار درسخوان و خیلی مؤمن بود. زینب دوران دبستان به کلاسهای قرآن می‌رفت. زینب بعد از شرکت در این کلاس قرآن علاقه شدیدی به حجاب پیدا کرد. 🔶یک شب سر نماز، سجده‌اش خیلی طولانی شد و حسابی گریه کرد. بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه می‌کنم، امام تنهاست. به امام خیلی فشار می‌آید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. ♦️ این جمله بر سر برگ تمام دفترهایش دیده می‌شد: «می‌خواهم لحظه‌ای فراموش نکنم که در محضر خداوند هستم و هیچ‌گاه گناه نکنم.» برنامه‌های خودسازی را لحظه‌ای فراموش نمی‌کرد. برای خودش دفتر داشت، همه‌ اعمالش را و کارهای خوبی را که انجام داده بود، در دفترش می‌نوشت و آخر هفته بررسی می‌کرد و به خودش نمره می‌داد. بعد هم نمودار خودسازی یک هفته‌اش را ترسیم می‌کرد که ببیند این نمودار صعودی است یا نزولی. 🔷 در سال ۱۳۶۰ در شاهین‌شهر یک راهپیمایی علیه بی‌حجاب‌ها راه افتاد که زینب مسئول جمع‌آوری بچه‌های مدرسه برای شرکت در راهپیمایی شد. منافقین از همان جا زیر نظرش گرفتند. شهیده زینب کمایی شب اول فروردین ماه سال ۱۳۶۱ در راه بازگشت از مسجد به خانه توسط منافقین ربوده میشود . بعداز سه چهار روز با آدرسی که از طرف منافقین ارسال میشود ، جنازه زینب را در حالی که چادرش را بر گردنش گره زدند و خفه اش کرده بودند ، می یابند. ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5 عصردانایی رابه دیگران معرفی فرمایید. باتشکر

#عصر_دانایی یعنی آمریکا اول نشد و ایران اول شد؟ انگلیس و کانادا و ژاپن اول نشدن🤔 ایران اول شد؟🙄 بله😎 پرچم بالاااااست🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5

#معرفی_نخبگان (۸۰) #شهید_یوسف_لرنی شهیدی که اعلام نتایج دانشگاه و نتیجه قبولی او هم‌زمان با شهادتش بود 🔵 شهید والامقام یوسف لَرنی با کوله‌باری از کتاب و جزوه راهی جبهه شد و در سال ۱۳۶۵ در رشته علوم آزمایشگاهی دانشگاه تبریز قبول شد. زمانی‌که نام شهید لَرنی در میان اسامی قبول‌شدگان کنکور اعلام شد، او شهید شده بود. 🔶 محمد صدیق‌منفرد یکی از همرزمان شهید یوسف لَرنی، درباره شهادت این شهید بزرگوار می‌گوید: شب عملیات در چادری، رزمنده‌ها گردهم آمده بودند و هرکسی به خواندن دعایی مشغول بود، زیارت عاشورا و دعای کمیل، آن‌ها همدیگر را در آغوش می‌کشیدند و حلالیت می‌طلبیدند و وصیت‌نامه می‌نوشتند، در آن‌جا بود که دیدم شهید لَرنی در گوشه‌ای نشسته و درحال خواندن کتاب فیزیک است. وی ادامه داد: به شهید گفتم: یوسف شب عملیات است، همه دارند روضه و دعا می‌خوانند، الان چه وقت درس خواندن است؟! یوسف جواب داد: بالاخره این جنگ روزی تمام خواهد شد، این مملکت به دکتر، مهندس و معلم هم احتیاج دارد. آیا ما بعد از جنگ نمی‌خواهیم کشورمان را اداره کنیم و نیاز به تحصیلکرده‌ها نخواهیم داشت؟ وقتی خبر شهادتش آمد، نام او در میان قبول شدگان کنکور بود. او همزمان در دو دانشگاه قبول شد، یکی در دانشگاه دنیا و دیگری در دانشگاه الهی، شهید یوسف لَرنی به آنچه می‌خواست و آرزویش را داشت رسید. تولد: ۱۳۴۲/۰۱/۰۱ ورامین شهادت : ۱۳۶۵/۱۱/۰۹ عملیات کربلای ۵ شلمچه ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇯🇴 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5 حداقل برای☝️یک نفر ارسال فرمایید باتشکر

#معرفی_نخبگان (۸۷) #شهیدان_مصطفی_و_مرتضی_نعمتی‌جم شهدایی که سوختند اما پیشانی‌بندهای یا‌زهرا (س) آنها نسوخت 🔵 دو برادر دانشجو (یکی دانشجوی مکانیک و دیگری دانشجوی فیزیک) و قاری قرآن بودند که با آغاز جنگ دنیا را رها کردند و به جبهه رفتند، در منطقه در کنار نبرد به پوشش تصویری عملیات‌ها مشغول بودند که در عملیات فتح‌المبین به شهادت رسیدند، شاهدان می‌گفتند: که این شهدا در آتش سوختند اما پیشانی‌بندهای یازهرا (س) آنها سالم مانده بود. 🔷 شهید مصطفی در دانشگاه رازی کرمانشاه مدرک لیسانس فیزیک کاربردی گرفت و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی هم وارد جهاد شد. البته در دوره دانشجویی در داروخانه و شرکت سیمان هم کار می‌کرد. شهید مرتضی هم خوب درس می‌خواند و در رشته مکانیک دانشگاه تهران فارغ‌التحصیل شد. 🔶یک بار شهید مصطفی به من گفت: مامان می‌دانی زمانی که امام حسین (ع) در کربلا بود چه گفت؟! گفتم فرمودند: «هل من ناصر ینصرنی». بعد پسرم گفت: منظور ایشان به آیندگان بود که به کمک‌شان بروند. الان که به جبهه می‌رویم همان یاری کردن امام حسین (ع) است. ♦️مصطفی متولد اردیبهشت‌ماه ۱۳۳۲ و مرتضی متولد اسفندماه ۱۳۳۵ بود که هردو در عملیات فتح‌المبین در روز ۴ فروردین‌ماه۱۳۶۱ به شهادت رسیدند زیر هجم آتش سنگین و رگبار دشمن قرار گرفته بودند مصطفی در این اتفاق ۳۷ گلوله خورده بود یکی از گلوله ها از وسط قرآن جیبی مصطفی عبور کرد و در قلبش آرام گرفت سپس آر پی چی دشمن به ماشینشان اصابت کرد و تمام بدنشان سوخت. 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇵🇸 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5

#معرفی_نخبگان (۸۹) #شهید_ناصر_ترحمی 🔵برادر شهيدم برای آزمون به تهران رفته بود و از بين شركت كنندگان موفق شد، بورسيه انگلستان را بگيرد اما وقتی ديد كه جنگ تحميلی شروع شده برای دفاع از كشور به جبهه رفت . این کارش بر اساس سخن حضرت امام خمينی (ره) بود كه می گفت' جنگ واجب‌تر است'. 🔷زمانی كه شهيد بزرگوار بيمار بود و پزشکان از معالجه او ناامید شده بودند ، مادرم شبی در خواب مي بيند امام حسین (ع)فرزند بيمارش را حسين صدا می زنند، به مادرم تداعی می شود كه نام فرزند بيمارش را عوض كند، نامش را حسين می گذارند و آن بيماری هم برطرف می شود و از آن پس كل خانواده و فاميل شهيد را حسين صدا می زدند ولی نامش در شناسنامه همان ناصر باقي ماند. 🔶سه سال بود مرتب می رفت جبهه. هر وقت هم که می آمد مرخصی، تمام وقت در پایگاه های بسیج بود. این بار که آمد مرخصی، به او گفتم: «کنکور شرکت کن! درس و جبهه را با هم پیش ببر! » قبول کرد و گفت: «راست میگی! همین فردا میرم دفترچه ی کنکور می گیرم!» نتیجه ها را که اعلام کردند خواهرش خبر قبولی ناصر را به ما داد. دندان پزشکی شیراز قبول شده بود. رفت دانشگاه و یک سال مرخصی تحصیلی گرفت. هنوز یک سال تمام نشده بود که در عملیات بدر شهید شد! ♦️سرانجام در سن ۲۲ سالگی در بیست و یکم اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر در منطقه دجله در جایگاه قائم مقام فرمانده گردان سلمان فارسی لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب (ع) در اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇵🇸 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5

#معرفی_نخبگان (۹۰) #شهید_سید_حسن_کریمیان هم حوزه علمیه درس می خواند، هم دانشگاه 🔵 سید حسن کریمیان، دانشجوی رشته مهندسی مکانیک دانشگاه شریف که شاگرد ممتاز دانشکده بود. سیدحسن از سال ۱۳۶۰ به فرا گرفتن معارف اسلامی و حوزوی پرداخت. قصد نهایی او ادامه تحصیلات علوم دینی بوده و در این زمینه با اشتیاق اظهار علاقه می کرد. 🔷 مجید مرادی : می‌خواهم از شهید سیدحسن کریمیان یادی کنم. آن زمان دانشجوی شاگرد اول ترم سوم مکانیک دانشگاه شریف بود؛ دانشجویی بسیار درس‌خوان و بااستعداد. سیدحسن همزمان درس‌ طلبگی هم می‌خواند و در این زمینه هم بسیار پیشرفت کرده بود؛ در عملیات تکمیلی کربلای پنج در شلمچه که شب ۱۲ اسفند ۱۳۶۵ بود، در این عملیات تعداد بسیاری از رزمنده‌ها به شهادت رسیدند. در آن شب هم وضعیت بسیار سختی داشتیم و زمین‌گیر شده بودیم؛ همه غافلگیر شده بودند و می‌ترسیدند، اما شهید سیدحسن کریمیان با شجاعت از جا بلند شد و برای اینکه روحیه شجاعت را در آن‌ها تقویت کند، در همان صحنه شروع به سینه زدن کرد و گفت که حسین(ع) کمک می‌خواهد و باید از جا برخیزیم. با این تشویق‌ها همه از جا بلند شدند و به حرکت خود ادامه دادند و چند متر جلوتر، سیدحسن کریمیان تیر خورد و به شهادت رسید. امدادگری به نام ملکی که دانشجوی رشته پزشکی دانشگاه تهران بود در آخرین لحظات بالای سر شهید کریمیان بود، نقل می‌کند که سیدحسن تا آخرین لحظه سینه می‌زد و حسین حسین(ع) می‌گفت. تولد : ۱۳۴۴/۰۸/۲۷ تهران شهادت :۱۳۶۵/۱۲/۱۲ شلمچه عملیات کربلای ۵ سن : ۲۱ سال 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇵🇸 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5

#معرفی_نخبگان (۹۵) #شهیده_پرستار_شهربانو_نجاتی 🔵از آنجا که خانواده وضعیت اقتصادی چندان خوبی نداشت در شهرستان گنبد به پرستاری بیمارستان آن زمان به نام شیر و خورشید مشغول به کار شد و شبانه به ادامه تحصیل پرداخت و پس از یکسال و اندی کار در بیمارستان و تحصیل شبانه به استخدام آن بیمارستان در آمد. 🔷برادر ایشان بیان می کند که با اینکه سال اول دبیرستان بود روزها در پیشاپیش تظاهرات با دستهای گره کرده به تظاهرات می پرداخت و هیچگونه ترس و واهمه ای از خود بروز نمی داد ؛ شهیده در جواب می گفت: “ از چه بترسم از توپ و تفنگ این مزدوران، نه انسان باید از جهل و نادانی فکری که از مردم سواری می گیرند و دائما در مقابل بیگانگان مورد تحقیر قرار می گیریم و وابسته به اجنبی هستیم بترسیم؛ پس من آنقدر در حمایت از امام (ره) و رهروانش ثابت قدم هستم تا به شهادت برسم و آن زمانی است که به آرزوی خود رسیده ام “. 🔶بسیاری از اوقات بلندبلند گریه می کرد و در حال گریه می گفت داداش دوست دارم بیمارستانی بنا کنم که تمامی بیماران را رایگان مداوا نمایم تا دیگر شاهد مرگ بیماران نباشم که به علت فقر خانوادگی عزیزانشان را از دست می دهند. “دوست دارم تا آنجا که ممکن است دست یتیمی را بگرمی بفشارم تا شاهد بی کسی او نباشم و در راهی قدم بگذارم که در آن جز خیر نباشد“. ♦️شهیده شهربانو نجاتی در تاریخ ۱۳۵۷/۰۱/۰۴ توسط منافقین کوردل به رگبار بسته شد و با اصابت ۴ گلوله به شهادت رسید. 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇵🇸 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5

برخورد یک‌ بالگرد و هواپیمای مسافربری بر فراز باند فرودگاهی در آمریکا؛ اگر این اتفاق در ایران افتاده بود، برخی بجای تزریق آرامش به جامعه، فورا به دنبال زدنِ هشتگ استعفا و ایجاد دوقطبی بودند، بعضی صحبت از سرزمین نفرین شده میکردند و برخی هم احتمالا نسخه مذاکره با آمریکا می‌پیچیدند! ‌┅═✿❀🍀💐🍀❀✿═┄ 🇮🇷| #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما🇵🇸👇 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5

#معرفی_نخبگان (۹۶) #شهیده_دانش‌آموز_حاجیه_ساعد 🔵به دلیل اطلاعات خوبش برای بچه‌های مدرسه سخنرانی می کرد. یادم می آید که موقع امتحانات، بچه های مدرسه خانه مان می آمدند تا حاجیه اشکالات درسی شان را برطرف کند. 🔷قبل ازاعزام به کردستان ازتصمیمش با معلمش صحبت کرده بود . ایشان به شهیده می گویند سال آخردبیرستان است واگربروی دیپلمت می ماند ولی شهیده درجواب می گوید :«من فکر می کنم دیپلمم آنجاست واگر بتوانم قدمی بردارم دیپلمم را ازخدا گرفته ام. » 🔶همیشه ازطرف بیابانی به منزل معلمش می رفت. وقتی مادردلیل این کارش را از اومی پرسد، شهیده میگوید: «خداوند در بیابان به مانزدیک تراست . وقتی ازبیابان می روم دعامی خوانم تاحاجتم برآورده شود . » ♦️مادرش می گوید : وقتی حاجیه در کلاس پنجم دبستان درس می خوانده،یک روزفراش مدرسه آمده بود در خانه وگفت: «مدیرمدرسه باشماکارداره ». من باعجله خودم رابه مدرسه رساندم. دیدم حاجیه درحیاط مدرسه گریه می کرد. مدیرمدرسه باتندی گفت: «این چه دختریست که تربیت کرده ای؟»گفتم : مگرچه کرده است؟گفت:« به اومی گویم بایددرمدرسه بدون حجاب باشی ،قبول نمی کند.» ⚫️ درسال ۱۳۵۹ از طرف جهاد سازندگی تهران به نقده کردستان رفت. روز آخر اسفند مورد اصابت گلوله گروهک کومله قرار گرفت و ۲روز در بیمارستانی در کردستان بستری شد و در حالی که ۱۷ سال سن بیشتر نداشت به شهادت رسیددر نهایت هم روز دوم عید سال ۱۳۶۰ پیکرش را به تهران آوردند و تشییع شد. 🇮🇷 | #عصر_دانایی | #انتشار_با_شما👇🇵🇸 🆔 https://eitaa.com/joinchat/606535787C7771eb5bf5