#اختصاصی #خبر_بابل (قسمت اول) 🔴 ‌آنچه روز گذشته در بابل گذشت / روایتی از یک خبرنگار 🔹حوالی ۱۰:۳۰ صبح در محدوده خیابان اطراف دانشگاه نوشیروانی تا میدان حمزه کلا شاهد حضور افراد به صورت گروه های سه چهار نفره بودیم که برخی ها چهره خود را با ماسک پوشیده اند. 🔹 حضور ماموران امنیتی در امتداد خیابان دیده می شود که جمعیت را زیر نظر دارند. 🔹 حدود ساعت ۱۲ عده ای دور‌هم جمع می شوند ترکیبی از مردان و زنان است‌. چند پسر جوان در گوشه ای خارج از پارک مشغول بگو و بخند هستند، به آنها نزدیک می شوم می پرسم چه خبر است؟ این جمله من آغاز گفت و گویی با آنهاست. یکی دیپلمه است یکی دیگر مرتب تجدید می آورد و هنوز دیپلمش را نگرفته. همگی اهل یکی از روستاهای بابل هستند. یکی از آنها که تیشرت و شلوار لی پاره دارد می گوید آمده تا مخ دختران را بزند و می خندد یکی دیگر هم با خنده با زبان محلی مازندرانی می‌گوید دختران می خواهند واسه ما لخت بشن و اندامشان را به ما نشان بدهند و باز دسته جمعی شروع به خندیدن می کنند. 🔹دسته پیرمردان و پیرزنان که ظاهرا بازنشسته هستند در پارک شادی توجهم را جلب می کند که به عنوان سرگرمی آمده اند و احتمالا می خواهند نقش تماشاچی را بازی کنند. 🔹گوشه ای از پارک هم ۲ دختر با روپوش مدرسه بودند که ظاهرا متوسطه اول نشان می دادند به سراغشان رفتم و گفتم مگه مدرسه تعطیل شد؟ یکی شان گفت : مدرسه غیردولتی هستیم و تعطیل شدیم. پرسیدم چه خبر است گفت مگه نمی دونی قراره تجمع بشه؟ کی قرار گذاشت؟ دختر دومی گفت کلی توی پی وی ام توی اینستا و واتساپ پیام اومد که امروز دانش آموزا بیان. گفتم مگه اینترنت قطع نیست؟ با خنده و تعجب بهم گفت: وی پی ان مگه نداری؟ کند شد ولی بالا میاد! گفتم مامورا هستند خطرناکه ممکنه شما رو بگیرند؟ خونه تون دیر میشه پدر و مادر نگران میشن! دختری که قد بلندتری داشت گفت ما که کاری نداریم واسه کنجکاوی اومدیم. پدر و مادرمون سرکارن ۲و نیم به بعد میان. 🔹 بوغ‌ ممتد ماشین ها از دور می اومد دقت کردم در قسمت پیاده رو از سمت میدان حمزه کلا به پارک جمعیتی در حال شعار دادن نزدیک می شدند نزدیک تر شدند. حدود ۳۵ نفر بودند با ترکیبی از زنان و مردان! با سنین مختلف شعار های این چند روزه شان کلا همین بود. 🔹ماموران در اطراف سعی می کردند جمعیتی که به تماشا ایستاده بودند را متفرق کنند. 🔹 در گوشه صندلی پارک کنار‌ جوانی نشستم که چند تار مو سفید لابلای موی سرش بود. سعی کردم باب گفت و‌گو را باز کنم گفت ۳۲سال سن دارد و بیکار و مجرد است و نمی تواند ازدواج کند. کمی بیشتر صحبت کردم راحت تر گفت پسران و مردان بیشتر مشتاق بی حجابی زنان هستند چون دسترسی به آنها راحت تر می شود... کمی جا خوردم. .. شنیدن ابن جملات برایم عجیب بود.... ادامه دارد... یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱. 📡 اخبار اغتشاشات را اینجا ببینید 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23645

#اختصاصی #خبر_بابل (قسمت دوم) 🔴 ‌آنچه روز گذشته در بابل گذشت / روایتی از یک خبرنگار درب اصلی دانشگاه نوشیروانی در خیابان شریعتی توسط حراست بسته شد و تنها دانشجویان حق ورود و‌خروج به دانشگاه را داشتند. 🔹از لای نرده ها نگاه می کنم رو به روی ساختمان معروف به ساختمان برق عده ای جمع شدند و ظاهرا قصد تجمع دارند.ترکیبی از پسران و دختران دانشجو هستند. خوب نگاه می کنم اغلب پسر هستند. 🔹صدای دست زدن و شعار عده ای که می خواهند دانشجوها کلاس را تعطیل کنند و به آنها بپیوندند. 🔹در بیرون دانشگاه در آن طرف خیابان چند پیرزن و پیرمرد حضور دارند. تعداد پیرزنان از پیرمردان بیشتر است. یک پیرزن که پیرمردی کنارش بود. احتمالا زن و شوهر هستند. صورتشان را با ماسک پوشانده بودند، با صدای بلند با ماموران جلوی درب دانشگاه نوشیروانی در حال صحبت بودند. نوع ادبیات صحبت پیرزن تحریک کننده بود، از ماموران می خواستند که اجازه بدهند مردم تظاهرات کنند حتی راه خیابان را ببندند و مرتب تاکید می کرد که ما معترضیم.مامور اما با خونسردی آن ها را دعوت به آرامش می کرد. چند قدم دورتر رفتارشان را زیر نظر گرفتم متوجه شدم با این کارها می خواهد دانشجوها را حساس کنند و اتفاقا موفق هم شدند و پس از شروع اعتراضات داخل دانشگاه ، دیگر آن دو نفر را ندیدم. 🔹ماموران از مردمی که به تماشای تجمع دانشجویان نشسته اند، می خواهند متفرق شوند. لحظاتی بعد دو پیرزن که در حال صحبت با یکی از ماموران انتظامی بودند، توجهم را جلب کردند،. کنار تک تک ماموران انتظامی می رفتند و آن ها را سرزنش می کردند تا دلسرد بشوند می گفتند‌که شما مردم را می کشید و.... برایشان سرباز ، درجه دار و افسر فرقی نمی کرد. مطمئن شدم به آن ها ماموریتی سپرده شده! برای هر‌کدام از ماموران چند دقیقه وقت می گذاشتند و اگر‌ مامورها بی توجه بودند نزدیک تر می شدند تا آنها را حتی عصبی کنند یا شاید موفق شوند حتی افراد بی طرف اطراف با آنها همراه شوند. 🔹 حدود نیم ساعتی از تجمع دانشجوها می گذشت و این دو پیرزن که ظاهرا خسته شدند روی صندلی کافی شاپ نشستند و بعد تازه کردن نفس دوباره کارشان را از سر گرفتند. 🔹یکی از دوستان را دیدم که قیافه متعجب و‌ کنجکاو من را دید نزدیک گوش بهم گفت که در این چند روز تعدادی از این دست افراد را می بینم. از او پرسیدم؛ این ها را می شناسی؟ گفت: اطلاع دارم برخی از این ها بهایی اند و با برنامه حضور پیدا می کنند! 🔹قدم زنان به سمت درب ضلع شرقی دانشگاه رفتم. از درب کوچک دانشجوها با نظارت مامور حراست تردد می کردند. جالب این بود که حراست دانشگاه به افرادی اجازه رفتن به دانشگاه را می داد که کارت دانشجویی این دانشگاه را داشت. 🔹خانم میانسالی نگران به نگهبان نزدیک شد و گفت: کلاس های دانشگاه تعطیله؟ - نه کلاس های حضوری برپاست. - می ترسم با این وضعیت داخل دانشگاه پسرم را بفرستم مشکلی نیست؟!!! - کلاس های حضوری شروع شده می تونن بیان کلاس ! 🔹نزدیک آن خانم میانسال که حالا فهمیدم مادر یکی از دانشجوهاست رفتم .گفتم نگران نباشید این هم تموم میشه! انگار دنبال کسی می‌گشت که درددل کنه، با حالتی که نگرانی بیشتر‌ در صورتش موج می زد، گفت: همین یک پسر رو دارم با خون دل تا اینجا رسوندمش. پسر درسخونیه . واسش هزارتا آرزو برای آینده دارم. فرستادم دانشگاه درس بخونه تا مهندس قابلی بشه ولی اینجا نمی دونم کیاهستند که می خوان دانشگاه رو به آشوب بکشن؟! مرتب ازدانشجوها به پسرم پیام می دن کلاس ها رو تعطیل کنن . خب که چی بشه؟ دانشگاه محل درسه نه اغتشاش!. عده ای می خوان بچه های ما درس نخون و‌عقب مونده بشن و... خداحافظی کرد و از من دور شد. 🔹دوباره به سمت درب اصلی دانشگاه برگشتم، ظاهرا تجمع هم تمام شده بود و هم از حضور مامورهای انتظامی و هم از ترافیک خیابان شریعتی در حال کم کاستن بود. قدم زنان و پیاده ساعت حدود ۵ عصر به سمت میدان جهاد رفتم چند دخترک که یکی از آنها کشف‌حجاب کرده بود با ۲ پسر دور هم مشغول صحبت بودند و داشتم در ذهنم به حال نسلی که با فضای مجازی در حال نابود شدن هست ، فکر می‌کردم و چقدر این خزان زود بر شاخ جوان زده است.. ادامه دارد .... قسمت اول این روایت را اینجا بخوانید 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23645 یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱. 📡 اخبار اغتشاشات را اینجا ببینید 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23656

#اختصاصی #خبر_بابل (قسمت سوم) 🔴 ‌آنچه روز گذشته در بابل گذشت / روایتی از یک خبرنگار 🔹 ساعت حوالی ۶عصر است. به اتفاق یکی از همکاران در مسیر میدان شهید سلیمانی (حمزه کلا) هستیم. تلفنم زنگ می خورد آن طرف خط سرپرست یکی از خبرگزاری ها در استان است بعد از احوال پرسی از وضعیت اغشاشات در بابل می پرسد کمی در این باره گفت و گو می کنیم. 🔹ماشین را در کوچه ای فرعی پارک می کنم. عده ای از ماموران انتظامی و امنیتی در مقابل پارک شادی حضور دارند ، به سمت میدان حمزه کلا می رویم. حجم ترافیک بالاست ماشین های کلافه در ترافیک بوق ممتد می زنند. واقعا اعصاب خردکن است دلم به حال ساکنان خیابان می سوزد. در دلم گفتم هیچ کس حق ندارد اینگونه با اعصاب و روان مردم بازی کند.! 🔹برخی از رانندگان را می بینم شیشه ماشین را بالا کشیده اند و بوغ ممتد می زنند و داخل ماشین مرتب می خندند انگار در حال تفریح با اعصاب مردم هستند. 🔹دنبال سفیدپوشان پلیس راهور می‌گردم تک مامور راهور را می بینم سر میدان مشغول صحبت با دیگر همکاران است. با خودم می گویم مردم به خاطر کمربند نبستن داخل ماشین در خیابان های پرترافیک شهر جریمه می شوند اما کسی با این مردم آزارها کاری ندارد اگر من رییس راهور بودم ... 🔹در اطراف میدان ماموران انتظامی و امنیتی چند جا ایستاده اند، در گوشه ی میدان کنار دکه روزنامه فروشی چند جوان ایستاده اند، کنارشان می روم گپ و‌گفتی می کنیم از شعارها و اعتراض ها می پرسم ، برایشان فرقی نمی کند، دنبال هیجان و سرگرمی اند و البته دیدن دخترکانی که احیانا در تاریکی آن موقع شب به آنجا می آیند. از یک نفر از تجمع می پرسم گفت چند نفری می خواستند شلوغ کنند اما مامورها پراکنده شان کردند. خیابان از سمت میدان به پارک شادی مسدود شده. چند ماشین اما پشت موانع از مامور‌انتظامی می خواهند که اجازه عبور دهد، می‌گفتند خانه شان در دو کوچه پایین تر است. التماس ها فایده ندارد. 🔹خانمی مسن بدون روسری دست در دست یک پیرمرد را که نیم ساعت قبل آن طرف میدان دیده بودیم‌، دوباره این سمت میدان دیدیم. یاد کلیپی از رحیم پور ازغدی افتادم و با دوستم با یادآوری موضوع خندیدیم. 🔹به سمت مغازه یکی از رفقا در آن نزدیکی‌می روم‌.احوال پرسی مختصری کردم. آنها بی توجه به شرایط مشغول کسب و‌ کار هستند. حالا فوتسال ایران - ژاپن شروع شده و با گوشی سعی می‌کنم بازی را از طریق نرم افزار سروش ببینم و همزمان شروع به راه رفتن در خیابان می کنم. 🔹ساعت حدود ۹شب اوضاع عادی است. ساعت ۱۰ همینطور .. فوتسال حالا با باخت ایران (۳-۲)تمام شده کمی ناراحت شدم و اوضاع شهر همچنان آرام آرام است. میدان باغ فردوس و‌ سراسر شریعتی در ساعت ۱۱و نیم شب حالت عادی دارد. تک دختران و‌ پسرانی در‌حال پرسه زدن در خیابان هستند. 🔹کمی خوابمان‌می آید. حالا شب باید بعد از روزی‌ شلوغ کمی روی آرامش ببیند و‌ من هم‌ با مرور‌ خاطرات امروز راه خانه را در پیش می‌گیرم. پایان 💠قسمت اول این روایت 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23645 💠قسمت دوم این روایت 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23656 یکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱. 📡 اخبار اغتشاشات را اینجا ببینید 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23660

#اختصاصی #خبر_بابل 🔴 ‌کمتر از سه ساعت در شهر بابل / روایتی از یک خبرنگار 🔹چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ساعت حوالی ۵عصر است. یکی از دوستان قدیمی تماس گرفت از وضعیت بابل و اغتشاش پرسید گفتم که تا جایی که خبردارم خبری نیست. گفت ولی می گن خبرهایی شده میای بریم سر و گوشی آب بدیم. قبول‌کردم. 🔹 بعد قطع شدن تماس، لباس پوشیدم و همچنان شبکه های اجتماعی را چک می کردم. چند دقیقه بعد سوار ماشین شدیم . میدان اوقاف(جهاد) وضعیت عادی بود چند مامور راهور ایستاده بودند. پیشنهاد دادم سمت حکیم آباد رفتیم. آنجا هم وضعیت عادی بود. لای نرده ها داخل دانشگاه نوشیروانی را نگاه کردم برخلاف شایعات خبری نبود. یه چرخی زدیم و برگشتیم. 🔹موقع نماز مغرب شد. دم یکی از مساجد پیاده شدم و نمازخواندم و منتظر شدم تا دوستم کاری که داشت انجام بدهد و دنبالم بیاید ساعت حالا حوالی ۶و نیم عصر بود. سوار ماشین شدم. دوباره سمت شریعتی رفتیم. 🔹در میدان اوقاف همچنان ۳مامور راهور با ماشین پلیس راهنمایی که کنارشان بود، رانندگان را می پاییدند تا با وقوع تخلف احتمالی ، اعمال قانون کنند . 🔹اطراف دانشگاه خلوت بود. لاین کندرو را پیشنهاد دادم. آن طرف پارک شادی گعده پیرمردان شطرنج باز و بازی کودکان برپا بود چند مامور انتظامی که در تاریکی کنار پارک چندان به چشم نمی آمدند، را دیدم. ترددهای مردم و‌ ماشین ها عادی بود و دم مغازه ها مردم در حال تردد بودند. 🔹میدان حمزه کلا در ابتدای شریعتی هم ۲ مامور راهور سفیدپوش دیده می شدند میدان را دور زدیم آن طرف میدان چند مامور انتظامی بودند اینبار تعدادشان کمتر از قبل. مشغول چک کردن فضای شبکه های اجتماعی شدم. یک جا خواندم که جلوی درب دانشگاه شلوغ شده و دانشجویان تجمع و اعتراض کردند، اما اینجا کف میدان خبری نیست. شهر آرام است. 🔹با دوستم‌ خاطره‌ چند روز‌ پیش را مرور‌‌ می کنیم. شایعه تیراندازی شدید ماموران و زخمی شدن چند نفر و ... آن روز‌ اتفاقا مادرم تماس گرفت از خانم همسایه چیزهایی شنید و نگران برای من تماس گرفته بود و به ایشان گفتم مادر جان شایعه است، یادم آمد آن روز‌چند نفری قصد بستن خیابان و متوقف کردن ماشین ها را داشتند که با تشر‌ ماموران فرار را بر قرار ترجیح داده بودند. 🔹دوباره گوشی را چک می کنم. یک نفر فیلمی از وضعیت تردد عادی ماشین ها در خیابان شریعتی را گرفته بود و چند بوغ ۲ ماشین را که شبیه بوغ زدن ماشین های همراه کاروان عروس بود را اعتراض جا زده بود، داخل ماشین کلی خندیدیم . 🔹حالا ساعت حوالی ۷ و نیم است و دوستم می‌خواهد من را تا منزل برساند. پایان پنجشنبه ۲۱ مهر ۱۴۰۱. 📡 اخبار اغتشاشات را اینجا ببینید 🔻 https://eitaa.com/khabarbabol/23858

#اختصاصی 🌸آماده سازی و تزیین حرم سیدالشهدا در آستانه میلاد با سعادت ام الحسین حضرت زهرا سلام الله علیها 📷ارسالی از کربلا _ مخاطب #خبر_بابل سه‌شنبه،۲۰ دی ۱۴۰۱. کانال‌اطلاع رسانی #خبر_بابل https://eitaa.com/khabarbabol

#اختصاصی خبر بابل 🔺لحظاتی قبل از شروع بازی پرسپولیس و نساجی قائمشهر در استادیوم شهید وطنی پنجشنبه، ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۲. 🔸 کانال‌اطلاع رسانی #خبر_بابل 🔸بزرگترین کانال خبری مازندران در ایتا https://eitaa.com/khabarbabol

#اختصاصی 🎥 وقوف حجاج در صحرای مشعر مکه مکرمه ساعت۲ صبح امروز گزارش : #حاج_جابر_اسماعیل‌پور «لَبَّيْكَ اللَّهُمَّ لَبَّيْكَ، لَبَّيْكَ لا شَرِيكَ لَكَ لَبَّيْكَ، إِنَّ الْحَمْدَ وَالنِّعْمَةَ لَكَ وَالْمُلْكَ، لا شَرِيكَ لَكَ». چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲. 🔸 کانال‌اطلاع رسانی #خبر_بابل 🔸بزرگترین کانال خبری مازندران در ایتا https://eitaa.com/khabarbabol

#اختصاصی هم اکنون لحظه تغییر رنگ چراغ ستون های بین الحرمین و تعویض پرچم گنبد حرم امام حسین ع همراه با فرارسیدن ایام محرم الحرام سه‌شنبه، ۲۷ تیر ۱۴۰۲. 🔸 کانال‌اطلاع رسانی #خبر_بابل 🔸بزرگترین کانال خبری مازندران در ایتا https://eitaa.com/khabarbabol

#اختصاصی #خبر_بابل 🔴 ۲۰ شهید و مجروح در عملیات تروریستی رژیم صهیونیستی به سوربه 🔺به گزارش خبرنگار اختصاصی خبر بابل از دمشق، حمله تروریستی جنگنده های رژیم غاصب صهیونیستی به محل حضور فرماندهان مستشاری سپاه در سوریه در حالی صورت گرفت که در آن ساختمان دست کم ۲۰ نفر‌ به ویژه ۵ نفر از فرماندهان و نیروهای سپاه قدس در این مکان حضور داشتند. 🔹به دلیل حجم بالای خرابی ها ، آوار برداری با کندی صورت می گیرد و محل حادثه قرنطینه شده است . 🔹به ساختمان های همجوار هم آسیب های زیادی وارد آمده است و‌ تعدادی از همسایگان با ملیت سوریه هم به شهادت رسیدند. 🔹تا کنون۶ نفر از شهدا که اغلب سوری بودند از دل آوار بیرون آورده شدند و هنوز پیکر مطهر شهدای ایرانی از آوار بیرون نیامده است. منبع: خبر بابل شنبه، ۳۰ دی ۱۴۰۲. 🔸 کانال‌اطلاع رسانی #خبر_بابل 🔸بزرگترین کانال خبری مازندران در ایتا https://eitaa.com/khabarbabol

#اختصاصی اسراییل شخم زده شد 🔺شبکه الجزیره به صورت مستقیم اصابت موشک های ایرانی را به شهرهای سرزمین اشغالی پوشش می دهد ❌انفجار پشت انفجار ، نقاط دقیق برخورد یهودا ، شما ، ایشها، تناعمر، میتار، نقب ، ابوطاطول، ابوکرینات، آرارا ، ال فورا امازیا ، شومریا ، نباتیم ، تل شوا ، دیمونا ، مرائیت ، کاسیفه #تنبیه_متجاوز #یا_رسول_الله #وعد_الصادق یکشنبه، ۲۶ فروردین ۱۴۰۳. @khabarbabol

#اختصاصی خبر بابل دعا برای سلامتی رییس جمهور در حرم حضرت ابوالفضل العباس کربلای معلا ارسالی از حسن کربلایی یکشنبه، ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳. @khabarbabol

#اختصاصی ازدحام جمعیت برای شرکت در مراسم تشییع شهید رئیسی و شهدای خدمت در مترو انقلاب تهران 📹خبرنگار اعزامی خبربابل_ تهران چهارشنبه، ۲ خرداد ۱۴۰۳. @khabarbabol

#اختصاصی خبربابل لبَّيك اللّهمّ لبَّيك، لبَّيك لا شريك لك لبَّيك، إنّ الحمد و النّعمة لك و الملك، لا شريك لك لبَّيك. 🎥حال و هوای مسجدالحرام در شبهای ذی‌الحجه و نزدیک شدن به موسم حج ابراهیمی سه‌شنبه، ۲۲ خرداد ۱۴۰۳. @khabarbabol

#اختصاصی 🎥اینجا در آستانه موسم حج جنب قبرستان ابوطالب پدر بزرگوار امیرالمومنین چهارشنبه، ۲۳ خرداد ۱۴۰۳. @khabarbabol

#اختصاصی خبر بابل حرکت حجاج از مشعرالحرام به سمت سرزمین منا برای بجا آوردن قربانی 🎥خبرنگار اعزامی خبر بابل _مکه یکشنبه، ۲۷ خرداد ۱۴۰۳. @khabarbabol

#اختصاصی خبر بابل 🎥 رسیدن حجاج به سرزمین منا برای انجام عمل قربانی بعد از ۲ساعت پیاده روی حجکم مقبول /سعیکم مشکور یکشنبه، ۲۷ خرداد ۱۴۰۳. @khabarbabol

#اختصاصی خبر بابل حرکت حجاج جهت انجام رمی جمره عقبه در روز عید قربان لبیک اللهم لبیک... یکشنبه، ٢۷ خرداد ۱۴۰۳. @khabarbabol