eitaa logo
📌نبرد آخر(حوادث آخرالزّمان )
12.7هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
6.7هزار ویدیو
43 فایل
این کانال به جنگ های آخرالزمانی سربازان جبهه حق با سربازان جبهه شیطانی می پردازد(انتشار مطالب، آزاد) تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/4031513195Cc2c5e9c9df
مشاهده در ایتا
دانلود
◈ ✍ 🌷آیت الله پهـــــلوانی(ره): 🍁با علمای مجالست خود را ترک نکنید چرا که اگر گفتار آنها شما را رهبر نشود عملـشان شما را رهبری ڪند. ➮ @YekJoreMarefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔹نڪته ها از گفــته ها 🎤 اســـتاد فـاطمـــےنیـا 🔹موضوع: حاضر جوابی! ➮ @YekJoreMarefat
◈ ✍ 🌺آیت‌الله انصاری‌همدانے(ره): نزدیڪ است ولے اگر دعا بڪنید نزدیڪ تر می شود. چون دعای شما خیلی موثر است. هرچـــــه می توانید برای ظـــهور حضـرت دعا ڪنید. ➯ @YekJoreMarefat
💞پــــروردگارا خود را تقـــــدیم تو میدارم با مـن کن و از من ساز آنچه خـود ڪنـــــے.. از اسارت رهایم کن تا انجام اراده ات را بهتر توانم مشڪلاتم را بگیر تا پیروزی بر آنها شاهدی باشد برای کسانی که با قدرت تو عشق تو و راه تو یاریشان خواهـــم داد.. باشـــد ڪه همـــــیشه بر اراده ات گـــردن نهــــــــــم. ✨ ✨ ➫ @YekJoreMarefat
» ❤️ امام على عليه السلام: آن‌كه به‌خاطر دنيا پيوند برقرار ڪند، پيـوندش گسـستنى است. 📙 غرر الحكم حدیث۶۲۸ ➮ @YekJoreMarefat
💥 ﺷﮏ ﻧﮑﻦ! ﺩﺭﺳﺖ ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺩﺭ ﺍﻭﺝ ﺗﻮﻛﻞ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﻳﺖ تاریکی ﻧﻮﺭی ﻧﻤﺎﻳﺎﻥ میشود ﻣﻌـﺠﺰﻩ ﺍی ﺭﺥ میدهد و ﺧﺪﺍ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻣﻴﺮﺳﺪ! 👈 @YekJoreMarefat
🔰داستان پندآموز پیرمرد فقیر و سگ گرسنه 🔶 یک پیرمرد کارگر که تقریباً ۵۰ سال داشت در یک گوشه ای از شهر زندگی میکرد. روزگار این مرد بیچاره چندان خوب نبود مرد بیچاره روز میرفت کار میکرد روزانه هر اندازه که کار میکرد شب همان را غذا با خود می آورد حتی بعضی روز ها نمیتوانست نفقه خانواده خودش را تأمین کند و شب را گرسنه صبح میکرد. 🔷 یک روز این پیر مرد تا شام کار میکند. شام هنگام در راه برگشت به خانه سه دانه نان از نانوائی با خود گرفت. در وسط راه ناگهان صدای فریاد سگی را میشنود. دلش آرام نمیگیرد میرود میبیند که در یک خرابه یک سک با چند تا توله خود خوابیده از گرسنگی حال حرکت در جانش نمانده بود. دلش برای سگ و توله هایش سوخت، 🍪 مرد از نانی که برای خانواده خود گرفته بود یک دانه اش را پیش سگ انداخت، سگ با خوردن این نان یک کم حرکت پیدا کرد. مرد نان دومی را نیز به سگ داد و بالاخره با یک نان به خانه برگشت. 🔶 بعد از گذشت چند روز این مرد چنان سرمایه دار شد که صاحب چند تا دکان در آن شهر شد مردم از این کار متحیر بودند. 🔷 خود مرد همچنان حیران بود که چطور به یک باره رحمت خدا بر او نازل گشت؟ بعد از فکر های زیاد دریافت که این همه ثروت نتیجه همان روزی بود که به سگ رحم کرده بود. ➮ @YekJoreMarefat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ڪلیپ‌تصـــــویرۍ 🎤 اســـتاد فــروغــــے محبت بی نظیر خدا به مخلوقات 💯 هرڪی نبینه از دستش رفته!! ➫ @YekJoreMarefat
ツ 💞خـــــداوندا بدون نوازشهای تو بدون مـهر و تو بدون عشق تو میان دست‌هاۍ زندگےمچاله‌میشویم! را از ما نـــــگیر. ✨ ✨ 💟 @YekJoreMarefat
ღ 📜 ❤️ امام علی علیه السلام : آبروی‌تو چون است که"درخواست" آن را قطره‌قطره آب‌میکند، پس بنگر آن را نزد چه ڪـســــے فــــرو مــــــے‌ریـــزۍ. 📙 نهج البلاغه حکمت۳۴۶ ➯ @YekJoreMarefat
🔰داستان جالب بهلول و شکستن سر استاد 🔶 روزے بهلول در حالے که داشت از کوچہ اے مےگذشت شنید که استادے به شاگردانش مےگوید : ❗️من امام صادق (ع) را قبول دارم اما در سہ مورد با او کاملا مخالفم ! 1⃣ یک اینکہ مےگوید: خداوند دیده نمےشود پس اگر دیده نمےشود وجود هم ندارد. 2⃣ دوم مےگوید: خدا شیطان را در آتش جهنم مےسوزاند در حالے کہ شیطان خود از جنس آتش است و آتش تاثیرے در او ندارد. 3⃣ سوم هم مےگوید: انسان کارهایش را از روے اختیار انجام مےدهد در حالے که چنین نیست و از روے اجبار انجام مےدهد. 🔴 بهلول تا این سخنان را از استاد شنید فورا کلوخ بزرگے به دست گرفت و به طرف او پرتاب کرد اتفاقا کلوخ به وسط پیشانے استاد خورد و آنرا شکافت ! 🔹استاد و شاگردان در پے او افتادند و او را به نزد خلیفہ آوردند. ❓خلیفہ گفت: ماجرا چیست؟ ☑️ استاد گفت: داشتم به دانش آموزان درس مےدادم که بهلول با کلوخ به سرم زد و آنرا شکست ! 👈بهلول پرسید: آیا تو درد را مےبینی؟ گفت: نہ 👌بهلول گفت: پس دردے وجود ندارد. 👈ثانیا مگر تو از جنس خاک نیستے و این کلوخ هم از جنس خاک پس در تو تاثیرے ندارد. 👈ثالثا: مگر نمےگویے انسانها از خود اختیار ندارند؟ 👌پس من مجبور بودم و سزاوار مجازات نیستم ⭕️استاد دلایل بهلول دیوانہ را شنید و خجل شد و از جای برخاست و رفت !!! ➮ @YekJoreMarefat
4_721038705925554227.mp3
4.89M
🔉 💡ڪوتاه و شنیدنـــــے 🎤 حجت الاسلام ✨ تو بندگی دنبال چی هستیم؟؟ ➯ @YekJoreMarefat
💥 بزازها دائم قیچےرا تیز مےکنند چرا؟ چون به پارچه خورده است و پارچـه نرم است و پارچه آن را ڪُند مـــــےڪند!! یادت باشد بعضی ها مثل قیچی هستند می خواهتد تورا قیچی ڪنند جدا کنند با آنها نقش پارچه را بازی ڪن آنها هـم ڪُند می شوند دست بر می دارند! فرعون قیچی بود خدا به موسی گفت ابریشم باش یعنی با او رفتار کن. ➮ @YekJoreMarefat
◈ ✍ ☘آیت الله کشمیری(ره): با و استقامت می توان به مقامی رسید باتنبلی کسی به جایی نمی رسد. ➮ @YekJoreMarefat
💞خــــــــــدایا دستانم خالی و پر از آرزوست به قدرت بیکرانت یا دستانم را توانا گـــــردان یا دلـ💓ـم را از آرزو هاۍ دست نیافتنی خالی کن... 💞خــــــــــدایا آنگونه زنده ام بدار ڪه نشکند دلی از زنده بودنم و آنگونه بمیرانم ڪه به وجد نیاید ڪسی از نبودنم. ✨ ✨ ➮ @YekJoreMarefat
ღ 📜 ❤️پيامبرخدا صلى‌الله‌عليه‌وآله: اگر كسى بتواند حــقّ كسى را بپردازد و تعـــــلّل ورزد، هر روز كه بگذرد، گناه باجگير برايش نوشته شود. ➮ @YekJoreMarefat
🔰مورچه: خدایا ما نوعے از مخلوقات تو هستیم و از رزق تو بے نیاز نیستیم ما را بہ خاطر گناهان انسانها بہ هلاڪت نرسان. 🔶در زمان حضرت سلیمان، بر اثر نیامدن باران، قحطے شدیدے بہ وجود آمـد. بہ ناچار مردم بہ حضور حضرت سلیمان آمدہ و از قحطے شڪایت ڪـردنـد و درخواست نمودند تا حضرت سلیمان براے طلب باران، نماز (استسقا) بخواند. 💠سلیمان بہ آنها گفت: فردا پس از نماز صبح، با هم براے انجام نماز استسقا بہ سوے بیابان حرڪت میڪنیم. 🔶فرداے آن روز مـردم جمع شدند و پس از نماز صبح، بہ سوے بیابان حـرڪـت ڪـردنـد. 🐜نـاگـهان سلیمان(ع) در راہ مورچہ اے را دید ڪہ پاهایش را روے زمین نهادہ بود و دست هایش را بہ سوے آسمان بـلـنـد نمودہ و میگوید: 💥خدایا ما نوعے از مخلوقات تو هستیم و از رزق تـو بـے نیاز نیستیم، ما را بہ خاطر گناهان انسان ها بہ هلاڪت نرسان. 💠سلیمان رو بہ جمعیت ڪرد و فرمود: بہ خانہ هایتان بازگردید، خـداونـد شـمـا را بہ خاطر غیر شما (مورچگان) سیراب ڪرد. 🌧در آن سال آن قدر باران آمد ڪہ سابقہ نداشت. 📔داستان دوستان، ج۴، ص۲۲۱ ➮ @YekJoreMarefat
» ☘عـــلّامه تهرانـــے(ره): در دست برڪتی است مخصوص خود آن و در جـای دیگری پیدا نمی شود. ➮ @YekJoreMarefat
💥 که یک شبه انگور نمی شوند آنقدر سرما گرما، سایه آفتاب، باد باران تحمل مـــےڪنند تا بالاخره یڪ روزی تبدیل به خــوشه های شـــیرین انگور مـــےشوند. این یعنی از مرتبه ای به مرتبه ای بالاتر رفتن بدون رنج و بلا و سختی نمےشود این است که قرآت کریم تاکید و توصیه مــــےڪند: «إصْـــــبِروا» @YekJoreMarefat
» 🌹آیت‌الله مجتهدی تهرانی(ره): در داش مشتےها رفتند به یاری امام‌حسین‌علیه‌السلام شهید شدند مقدس‌ها اسـتخـاره ڪردند استـــخارشون بد آمد!! ➮ @YekJoreMarefat
➣ 🌹آیت‌الله آقامجتبی‌تهرانی(ره): طبق‌روایات معصومین(ع) انسان اگر چهـــل روز نگـــوید هر گــــره‌ای داشته باشد باز می‌شود. ➮ @YekJoreMarefat
ღ 📜 ❤️ امام على عليه السلام : دلت براى تو سالــم نخواهد شد، مگر آن‌گاه كه براى‌مؤمنان همان پسندى‌كه براى خود مى‌پسندى ➮ @YekJoreMarefat
💥حکایت شکارچی و پرنده نصیحتگو 🏹 یک شکارچی پرنده ای را به دام انداخت. 🕊 پرنده گفت: ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده ای و هیچ وقت سیر نشده ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمیشوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو میدهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. 💠 پند اول را در دستان تو میدهم. اگر آزادم کنی، پند دوم را وقتی که روی بام خانه ات بنشینم به تو میدهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم. مرد قبول کرد. پرنده گفت: ⬅️ پند اول اینکه: سخن محال را از کسی باور مکن. 💠 مرد بلافاصله او را آزاد کرد. پرنده بر روی بام نشست و گفت: ⬅️ پند دوم اینکه: هرگز غم گذشته را مخور. بر چیزی که از دست دادی، حسرت مخور. 🕊 پرنده بر روی شاخه درخت پرید و گفت: ای بزرگوار ! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده گرم هست. ولی متأسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. وگرنه با آن ثروتمند و خوشبخت میشدی. 🏹 مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله اش بلند شد. 🕊 پرنده با خنده به او گفت: مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ یا پند مرا نفهمیدی یا کر هستی ! پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکن. ای ساده لوح ! همه وزن من سه گرم. بیشتر نیست، چگونه ممکن است یک مروارید ده گرمی در شکم من باشد؟ 🏹 مرد شکارچی به خودش آمد و گفت: ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست، پند سوم را هم به من بگو. 🕊 پرنده گفت: آیا به آن دو پند عمل کردی که پند سوم را هم بگویم؟ 💠 پند گفتن با نادان خواب آلود مانند: بذر پاشیدن در زمین شوره زار است...❕ ➮ @YekJoreMarefat
💥 👈 مــثل گلچـــین گلچین ها در قمصر اول صبح گل ها را مـــےچیـنند چون هـــر چه زمان بیشتر مـــےرود و بــــوی گل ڪـــم و ڪمـــتر مـــےشود!! هم مثل گل را دارد همان اول وقـــت باید خوانده شود وگرنه هر چه زمان بیشـــتر بگذرد آثار و خــواص آن هم ڪــم و ڪاسته تر مــےشود. ➮ @YekJoreMarefat