هدایت شده از کانال رسمی کرمجگان 🇵🇸
#حکایت
🔶️دانشمندی در بیابان به چوپانی رسید و به او گفت:چرا به جای تحصیل علم، چوپانی می کنی؟
🔶️چوپان در جواب گفت:آنچه خلاصه دانشهاست یاد گرفته ام.
🔶️دانشمند گفت:خلاصه دانشها چیست ؟
🔶️چوپان گفت:پنج چیز است:
🍁 تا راست تمام نشده دروغ نگویم
🍁تا مال حلال تمام نشده، حرام نخورم
🍁تا از عیب و گناه خود پاک نگردم،
عیب مردم نگویم.
🍁تا روزی خدا تمام نشده، به در خانهٔ دیگری نروم.
🍁تا قدم به بهشت نگذاشته ام، از هوای نفس و شیطان، غافل نباشم
🔶️دانشمند گفت: حقاً که تمام علوم را دریافته ای، هر کس این پنج خصلت را داشته باشد از آب حقیقت علم و حکمت سیراب شده.
#کانال_رسمی_کرمجگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️شیعه واقعی کیست؟
#حکایت زیبایی از زندگانی امام جواد علیه السلام.
📚بحارالانوار، ج65، ص 160.
#امام_جواد_علیه_السلام
📌نشر حداکثری با شما🌹
#بهشت #جهنم
#آخرالزمان
╔✯══๑ღ🌺ღ๑══✭╗
@behesht_jahanam
╚✮══๑ღ🌺ღ๑══✬╝
#حــکــایــت نــاب
حاکم نیشابور برای گردش به بیرون از شهر رفته بود مردی میان سال در زمین کشاورزی خودش مشغول کار بود .حاکم تا او را دید بی مقدمه به کاخ برگشت و دستور داد کشاورز را به کاخ بیاورند . روستایی بی نوا با ترس در مقابل تخت حاکم ایستاد.
به دستور حاکم لباس گران بهایی بر او پوشاندند.
حاکم گفت بهترین قاطر به همراه افسار و پالان خوب به او بدهید بعد حاکم از تخت پایین آمد و آرام آرام قدم میزد، گفت میتوانی بر سر کارت برگردی ولی همین که دهقان بینوا خواست حرکت کند حاکم کشیده ای محکم پس گردن او نواخت .
همه حیران از آن عطا و بی اطلاع از حکمت این جفا ، منتظر توضیح حاکم بودند.
حاکم پرسید : مرا می شناسی؟
بیچاره گفت : شما حاکم نیشابور و تاج سر رعایا و مردم هستید.
حاکم گفت: آیا قبل از این همه مرا میشناختی؟ مرد با درماندگی و سکوت به معنای جواب نه سرش را پایین انداخت .
حاکم گفت:
بخاطر داری بیست سال قبل با هم دوست بودیم و در یک شب بارانی که در رحمت خدا باز بود دوستت گفت خدایا به حق این باران رحمتت مرا حاکم نیشابور کن و تو محکم بر گردن او زدی که ای ساده دل! من سالهاست از خدا یک قاطر با پالان برای کار کشاورزیم می خواهم هنوز اجابت نشده آن وقت تو حکومت نیشابور را می خواهی؟
یک باره خاطرات گذشته در ذهن دهقان مرور شد.
حاکم گفت: این قاطر و پالانی که می خواستی ، این کشیده هم تلافی همان کشیده ای که به من زدی.
فقط می خواستم بدانی که برای خداوند دادن حکومت نیشابور یا قاطر و پالان فرق ندارد.
فقط ایمان و اعتقاد من و تو به خداست که فرق دارد....
از خدا بخواه فقط بخواه و زیاد هم بخواه خدا بی نهایت بخشنده و مهربان است و در بخشیدن بی انتهاست!
اگر به خواسته ات ایمان وباور داشته باشی.
https://eitaa.com/mhfstjjg
کــانــال عــشــق وآرامش
#حــکــایــت نــاب
پاسخ امام زمان عج به علامه بحرالعلوم در مورد "علت این همه پاداش برای
گریه بر امام حسین علیهالسلام
🍃علامه بحرالعلوم ره به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد.
در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر امام حسين علیهالسلام گناهان را میآمرزد، فكر میكرد.
همان وقت متوجه شد كه شخص عربی كه سـوار بـر اسـب اسـت بـه او رسـيد و سلام كرد.
بعد پرسيد:
جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرو رفتهای و در چه انديشهای؟
اگر مساله علمی است بفرمائيد شايد من هم اهل باشم؟
🍃سید بحرالعلوم فرمود:
در اين باره فكر میكنم كه چطور میشود خدای تعالی اين همه ثواب به زائريـن و گريه كنندگان بر حضرت سيدالشهداء علیهالسلام میدهد،
◽️مثلا در هرقدمی كه در راه زيارت بـرمیدارد، ثواب يك حج و يك عمره در نامه عملش نوشته میشود...
◽️و برای يك قطره اشك تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده میشود؟!
آن سوار عرب فرمود:
تعجب نكن !
من برای شما مثالی میآورم تا مشكل حل شود:
⚡️سلـطانی بـه همراه درباريان خود به شكار میرفت. در شكارگاه از همراهيانش دور افتاد و به سـخـتی فوق العادهای افتاد و بسيار گرسنه شد.
خيمه ای را ديد و وارد آن خيمه شد.
در آن سياه چـادر، پيرزنی را با پسرش ديد.
آنان در گوشه خيمه بز شيردهای داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگی خود را میگرداندند.
وقتی سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولی بخاطر پذيرايی از مهمان، آن بز را سر بريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگری برای پذيرايی نداشتند.
سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هر طوری كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را برای اطرافيان نقل كرد.
و از ايشان سؤال كرد:
اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازی پيرزن و فرزندش را داده باشم، چه عملی بايد انجام بدهم؟
یكی از حضار گفت:
به او صد گوسفند بدهيد.
ديگری كه از وزراء بود، گفت:
صد گوسفند و صد اشرفی بدهيد.
يكی ديگر گفت:
فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام.
چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند.
من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
بعد سوار عرب به سيد فرمود:
حالا جناب بحرالعلوم،
حضرت سيدالشهداء علیهالسلام هر چه از مال و منال و اهـل و عیال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد،
پس اگر خداوند بـه زائرين و گريهكنندگانش آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خدائيش را نمیتواند به سيدالشهداء علیهالسلام بدهد،
پس هر كاری كه میتواند، انجام میدهد، يعنی با صرف نظر از مقامات عالی خودش، به زوار و گریهكنندگان آن حضرت، درجاتی عنايت میكند.
در عين حال اينها را جزای كامل برای فداكاری آن حضرت نمیداند...
چون شخص عرب اين مطالب را فرمود، از نظر سيد بحرالعلوم غايب شد...
📗کمال الدين، صفحه119.9
https://eitaa.com/mhfstjjg
کــانــال عــشـق وآرامش
#حــکــایــت نــاب
ﺷﺒﻲ "ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود" ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﻣﻴﻜﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺑﺨﻮﺍﺑﺪ؛ ﺑﻪ ﺭييس ﻣﺤﺎﻓﻈﺎﻧﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﯿﺎ ﺑﺼﻮﺭﺕ ﻧﺎﺷﻨﺎﺱ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﻣﻠﺖﺧﺒﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ. ﺩﺭ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﮔﺸﺖ ﻭ ﮔﺬﺍﺭ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯﮐﻨﺎﺭﺵ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﻋﺘﻨﺎﯾﯽ به ﺍﻭ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﮐﺮﺩﻧﺪ، ﻣﺮﺩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻓﻮﺕ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﻣﺪﺗﯽ ﻧﯿﺰ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ. ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﯽ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﺍﺯ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺴﺪ ﺭﺩ ﻣﯿﺸﺪﻧﺪ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ: ﭼﺮﺍ ﺗﻮﺟﻬﯽ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻓﺮﺩ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯿﺪ؟ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﻓﺮﺩﯼ ﻓﺎﺳﺪ و ﺩﺍﯾﻢ ﺍﻟﺨﻤﺮ ﺑﻮﺩ! ﺳﻠﻄﺎﻥ محمود ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺮﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﺗﺤﻮﯾﻞﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺍﺩ ... ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﮔﺮﯾﻪ ﻭ ﺷﯿﻮﻥ ﺑﺴﯿﺎﺭﯼ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ:
ﺧﺪﺍ ﺭﺣﻤﺘﺖ ﮐﻨﺪ ﺍﯼ ﻭﻟﯽ ﺧﺪﺍ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻭ ﻧﯿﮑﻮﮐﺎﺭﺍﻥ ﺑﻮﺩﯼ! ﻣﻦ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻮ ﻭﻟﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺻﺎﻟﺤﯿﻦ ﻫﺴﺘﯽ! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﮔﻔﺖ: ﭼﻄﻮﺭ ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﭼﻨﯿﻦ ﻭﭼﻨﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺵ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ؟! ﺯﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ، ﻣﻦ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﭼﻨﯿﻦ ﮔﻔﺘﺎﺭ ﻭ ﻭﺍﮐﻨﺸﯽ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ ﻭ ﺍﺯﻗﻀﺎﻭﺕ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺘﻌﺠﺐ ﻧﯿﺴﺘﻢ. ﺳﭙﺲ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺷﻮﻫﺮﻡ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺑﻪ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ميتوﺍﻧﺴﺖ ﻣﺸﺮﻭﺏ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪ ﻭ ﻣﯿﺂﻭﺭﺩ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺩﺭﻭﻥ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﻣﯽﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪ ﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭﻓﺴﺎﺩ ﻣﺭﺩﻡ ﮐﻤﺘﺮ ﺷﺪ؛! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﻨﺰﻝ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ "ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﻭ ﺑﺪﻧﺎﻡ ﻣﯿﺮﻓﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﭘﻮﻝ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﯾﻦ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ ﺍﻣﺸﺒﺖ! ﺍﻣﺸﺐ ﺩﺭﺏ ﻣﻨﺰﻟﺖ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺻﺒﺢ ﺑﺒﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﭘﺬﯾﺮﺍﯾﯽ ﻧﮑﻦ! ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻣﻨﺰﻝ ﺑﺮﻣﯿﮕﺸﺖ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺍﻟﺤﻤﺪﻟﻠﻪ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﮑﺎﺏ ﮔﻨﺎﻩ ﻭ ﮔﻤﺮﺍﻩ ﺷﺪﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮﯼ ﺷﺪ! ﻣﻦ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻣﻼﻣﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ: ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﺍﺕ ﺟﻮﺭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻭ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺍﺕ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ﻭ ﮐﺴﯽ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺖ ﻫﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
ﺍﻣﺎ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻏﺼﻪ ﻧﺨﻮﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻣﯿﺖ ﻭ ﮐﻔﻦ ﻭ ﺩﻓﻦ ﻣﻦ، ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﺍﻭﻟﯿﺎﺀ ﻭ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺣﺎﺿﺮ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺷﺪ! ﺳﻠﻄﺎﻥ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻗﺴﻢ ﻣﻦ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺴﺘﻢ. ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎﯼ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻏﺴﻞ ﻭ ﮐﻔﻨﺶ ﻣﯽﺁﯾﯿﻢ... ﺻﺒﺢ ﺭﻭﺯ ﺑﻌﺪ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﻋﻠﻤﺎ ﻭ ﻣﺸﺎﯾﺦ ﻭ ﺑﺰﺭﮔﺎﻥ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﻭ ﺟﻤﻊ ﮐﺜﯿﺮﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺮ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﻧﻤﺎﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﺩﻓﻦ ﮐﺮﺩند...
https://eitaa.com/mhfstjjg
کــانــال عــشـق وآرامش
✨﷽✨
#حــکــایــت نــاب
⚠️ روایت یک داستان واقعی!
✍چند روز پیش کیف مدرسهای پسر و دخترم رو دادم برای تعمیرات. نو بودند ولی بند حمایل و یکی از زیپهای هرکدوم خراب شده بود. کاغذ رسید رو از تعمیرکار تحویل گرفتم و قرار شد یکی دو روزه تعمیرشون کنه و تحویلم بده.
💵 دو روز بعد، حدود ساعت ۱۱ شب برای تحویل کیف ها مراجعه کردم. هر دو تا کیف تعمیر شده بودند. کاغذ رسید رو تحویل دادم و خواستم هزینه تعمیر رو بپردازم که تعمیرکار به من گفت: «شما میهمان امام زمان هستید! هزینه نمی گیرم، فقط یه تسبیح صلوات نذر ظهورش بخونید!»
📿 از شنیدن نام مولا و آقایمان، کمی جا خوردم!
گفتم: «تسبیحِ صلوات رو حتما میخونم، ولی لطفا پول رو هم قبول کنید! آخه شما زحمت کشیدهاید و کار کردهاید.» گفت: «این نذر چند سال منه. هر صدتا مشتری، پنج تای بعدیش نذر امام زمانه!»
📋 بعد هم دستهی قبضهاش رو به من نشون داد. هر از چندگاهی روی تهفیشِ قبضها نوشته شده بود: «میهمان امام زمان!» گفت این یه نذر و قراردادیه بین من و امام زمان و نفراتی که این قبض ها به اونا بیفته؛ هرکاری که داشته باشن، مجانی انجام میشه فقط باید یه تسبیح صلوات نذر ظهور آقا بخونن!
🔹 اصرار من برای پرداخت هزینه، فایده نداشت! از تعمیرکار خداحافظی کردم، کیفها رو برداشتم و از مغازه اومدم بیرون. اون شب رو تا مدتها داشتم به کار ارزشمند و جالب این تعمیرکارِ عزیز فکر میکردم...
🔆 به این فکر کردم که اگر همه ما ها در همین حد هم که شده برای ظهور قدمی برداریم، چه اتفاق زیبایی برای خودمون و اطرافیانمون میافته! من تصمیمم رو گرفتم. اولین قدم این بود که این عمل خداپسندانه رو برای دیگران هم نقل کنم.
❓ ما برای امام زمان چه کاری کردیم؟
🙏 به امید تعجیل در ظهورش صلوات
https://eitaa.com/mhfstjjg
کــانــال عــشـق وآرامش
#حــکــایــت نــاب
🔴 نتيجه ترك دعا براى پدر و مادر
شخصى به حضور على (عليه السلام) آمد و عرض كرد: (من خود را در معاش زندگى ، در تنگنا مى بينم ).
حضرت فرمودند: گويا با قلم گره خورده چيزى مى نويسى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: گويا با شانه شكسته ، (موى سر و صورتت ) را شانه مى كنى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: شايد جلوى شخص كه سنش از تو بيشتر است راه مى روى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: آيا بعد از فجر آغاز نماز صبح مى خوابى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: گويا دعا براى پدر ومادر را ترك مى كنى ؟
او عرض كرد: آرى اى امير مؤمنان
امام فرمود: پدر و مادر را در دعا به ياد آور، زيرا من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه مى فرمود: ترك الدعاء للوالدين يقطع الرزق دعا نكردن براى پدر و مادر، موجب قطع رزق و روزى مى گردد.
اينك توجه كنيد كه اگر ترك دعا براى پدر و مادر، اين چنين نتيجه شوم داشته باشد، آزار آنها چه نتيجه ای خواهد داشت .
https://eitaa.com/mhfstjjg
کــانــال عــشـق وآرامش
هدایت شده از خبرنامه و طنز
#حــکــایــت نــاب
🔴 نتيجه ترك دعا براى پدر و مادر
شخصى به حضور على (عليه السلام) آمد و عرض كرد: (من خود را در معاش زندگى ، در تنگنا مى بينم ).
حضرت فرمودند: گويا با قلم گره خورده چيزى مى نويسى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: گويا با شانه شكسته ، (موى سر و صورتت ) را شانه مى كنى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: شايد جلوى شخص كه سنش از تو بيشتر است راه مى روى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: آيا بعد از فجر آغاز نماز صبح مى خوابى ؟
او عرض كرد: نه
امام فرمود: گويا دعا براى پدر ومادر را ترك مى كنى ؟
او عرض كرد: آرى اى امير مؤمنان
امام فرمود: پدر و مادر را در دعا به ياد آور، زيرا من از رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه مى فرمود: ترك الدعاء للوالدين يقطع الرزق دعا نكردن براى پدر و مادر، موجب قطع رزق و روزى مى گردد.
اينك توجه كنيد كه اگر ترك دعا براى پدر و مادر، اين چنين نتيجه شوم داشته باشد، آزار آنها چه نتيجه ای خواهد داشت .
https://eitaa.com/mhfstjjg
کــانــال عــشـق وآرامش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌زیادی گوش کنید این تیکه از خودم نیست، از امام رضا (علیه السلام) هست.
♨️پاسخ به کسانی که منکر واجبات الهی قیامت، روزه و حجاب... هستند
🎙حجت الاسلام #قرائتی
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
از شیخ بهایی پرسیدند:
سخت می گذرد،
چه باید کرد؟
گفت: خودت که می گویی
سخت می گذرد،
سخت که نمی ماند
پس خدارو شکر که می گذرد و نمی ماند
#حکایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚#حکایت
خریدار برای خریدِ طوطی به پرنده فروشی رفت و قیمت طوطی را سؤال کرد.
فروشنده گفت: ۵ میلیون تومان! خریدار گفت چه خبر است! چقدر گران! مگر این طوطی چه میکند؟ جواب شنید که او دیوان حافظ را از حفظ دارد!
خریدار گفت: خوب آن طوطی دیگر چقدر میارزد؟ پاسخ شنید آن هم ده میلیون قیمت دارد، چون دیوان مولوی را حفظ کرده!
خریدار که دیگر مأیوس شده بود از قیمت طوطی سوم سؤال کرد و پاسخ شنید ۲۰ میلیون تومان! سؤال کرد این یکی، دیگر چه هنری دارد؟
پاسخ شنید: این طوطی هیچ هنری ندارد! فقط دو طوطی دیگر به او میگویند استاد!
حکایت بعضی افراد در روزگار ما...
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚#حکایت
خریدار برای خریدِ طوطی به پرنده فروشی رفت و قیمت طوطی را سؤال کرد.
فروشنده گفت: ۵ میلیون تومان! خریدار گفت چه خبر است! چقدر گران! مگر این طوطی چه میکند؟ جواب شنید که او دیوان حافظ را از حفظ دارد!
خریدار گفت: خوب آن طوطی دیگر چقدر میارزد؟ پاسخ شنید آن هم ده میلیون قیمت دارد، چون دیوان مولوی را حفظ کرده!
خریدار که دیگر مأیوس شده بود از قیمت طوطی سوم سؤال کرد و پاسخ شنید ۲۰ میلیون تومان! سؤال کرد این یکی، دیگر چه هنری دارد؟
پاسخ شنید: این طوطی هیچ هنری ندارد! فقط دو طوطی دیگر به او میگویند استاد!
حکایت بعضی افراد در روزگار ما...
#حکایت #داستان #حدیث #پند اخلاقی و آموزنده
#معجزات و #تلنگر های #قرآن #آخرت #قیامت
📝 @hekayate_qurani
💚 @Mojezeh_Elaahi