🔻زنی که بچهای که به دنیا میآورد به تنور میانداخت!
🔸در زمان حضرت صادق علیه السلام زن زانیه ای بود که هر وقتی بچه ای از طریق نامشروع می زائید به تنور می انداخت. و آنها را می سوزاند، تا این که اجلش رسید و مرد.
🔸اقربا و خویشان او زن را غسل و کفن کردند و نماز برایش خواندند و به خاکش سپردند، ولی یک وقت متوجّه شدند زمین جنازه این زن بد کاره را قبول نمی کند و به بیرون انداخت، آن عده که در جریان دفن این زن بد کاره شرکت داشتند احساس کردند شاید اشکال از زمین و خاک باشد جنازه را در جای دیگری دفن کردند، دوباره صحنه قبل تکرار شد، یعنی زمین جسد را نپذیرفت و این عمل تا سه مرتبه تکرار شد.
🔸مادرش متعجب شد آمد محضر مقدّس آقا امام صادق علیه السلام و گفت:
ای فرزند پیامبر به فریادم برس و جریان را برای حضرت بازگو کرد و متمسک و ملتجی به حضرت گردید، وجود مقدّس آقا #امام_صادق علیه السلام وقتی جریان را از زبان مادرش شنید متوجّه شد کار آن زن زنا و سوزاندن بچه های حرام زاده بود، فرمود: هیچ مخلوقی حقّ ندارد مخلوق دیگر را بسوزاند، و سوزاندن به آتش فقط به دست خالق است.
🔸مادر آن زن بد کاره به امام عرض کرد: حالا چه کنم. حضرت فرمود:
مقداری از تربت جدّم سیدالشهداء ابی عبداللّه الحسین علیه السلام را همراه جنازه اش در قبر بگذارید زیرا تربت جدّم حسین علیه السلام مشکل گشای همه امور است مادر زن زانیه مقداری تربت کربلا تهیه نمود و همراه جنازه گذاشت، و دیگر تکرار نشد.
📚 كشكول النور ج ۲ ص ۱۸
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🚨 تماس تلفنی گلشیفته فراهانی با حاج قاسم
🔺به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایران آنلاین، محمدرضا زائری در پستی اینستاگرامی خود نوشت: خانمی از ایرانیان ساکن خارج کشور که برای بازسازی حرمهای مطهر در عراق کمک مالی قابل توجهی کرده بود اصرار زیادی داشت که سردار سلیمانی را فقط برای چند دقیقه ملاقات کند.
مسؤولان امر به خاطر ملاحظات امنیتی و نیز سر و وضع ظاهری آن خانم تردید داشتند که در میان گرفتاری های شدید سردار این موضوع را مطرح کنند. اما وقتی ایشان از درخواست ملاقات مطلع می شوند دستور می دهند در فاصله کوتاه حضور او در ایران وقتی کوتاه تنظیم شود.
🔸 زمانی که آن خانم به نزد ایشان می آید و رفتار متواضعانه و محبت آمیز او را می بیند می گوید: حالا که این قدر بزرگواری کردید می شود اجازه بدهید یک درخواست دیگر داشته باشم؟ می خواهم شماره یک نفر را بگیرم تا با شما صحبت کند، فقط قول بدهید ناراحت نشوید و من هم قبل از مکالمه او را معرفی نکنم!
با این که اطرافیان سردار اصرار می کنند که این کار انجام نشود، ایشان قبول می کند و آن خانم شماره را می گیرد و گوشی را به سردار می دهد. ناگهان شخصی از آن سوی خط می گوید: سلام آقای سلیمانی، من گلشیفته فراهانی هستم!
سردار با تعجب به سخن او گوش می دهد و او بسیار اظهار ارادت و احترام به ایشان می کند و شجاعت و صلابت ایشان را می ستاید. وی به سردار می گوید شما یک نفر کسی هستید که من به عنوان یک ایرانی به او افتخار می کنم و با تمام وجود دوستش دارم.
🔸سردار هم ضمن تشکر با زبانی محترمانه و مهربانانه او را به توجه به مصالح کشور و جایگاه جمهوری اسلامی در جهان و صف آرایی دشمن در مقابل ایران و اسلام توصیه می کنند و به او می گویند شما دختر ما هستی و فرزند این آب و خاک هستی، مراقب باش که هرجا هستی مصلحت این کشور و نام ایران را در نظر بگیری. (نقل به مضمون)
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🚨 ماجرای عجیب #تربتی که #رهبر_انقلاب در سیل پرتاب کردند!
💠 رهبر انقلاب نقل میکنند در ایرانشهر پس از پایان نماز دیدم سیل، شهر را فراگرفته و آب بالا آمده، تا جایی که به ایوان مسجد هم ـ که نیم متر از سطح زمین بلندتر بود- رسیده بود. با صدای بلند از مردم خواستم با این حادثه مقابله کنند. ابتدا گفتم فرشهای مسجد را جمع کنند و در جای بلندی بگذارند تا آب آن را از بین نبرد. بعد، از مردم خواستم احتیاطات لازم را برای حفاظت از کودکان و زنان به عمل آورند. جریان سیل دو سه ساعت ادامه یافت و در این مدت ما صدای آوار خانهها را یکی پس از دیگری میشنیدیم. حتی ترسیدم مسجد نیز خراب شود. همه چیز وحشتناک بود. تاریکی ناشی از قطع برق، سیل خروشان و بیامان، خراب شدن خانهها و فریاد کمکخواهی مردم. در چنین حالت بحرانی و وحشتناکی، ذهن انسان فعال میشود و به دنبال هر وسیلهای برای مقابله با وضع موجود میگردد. قبلاً این مطلب را شنیده بودم که برای رفع چنین خطر فراگیر گریزناپذیری میتوان به تربت سیدالشهداء(علیه السلام) ـ به اذن خدای متعال ـ توسل جست. قطعهای از تربت که خدا به برکت وجود ریحانهی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بدان شرافت بخشیده، در جیب داشتم. آن را از جیب بیرون آوردم، به خدا توکل کردم و آن را در میان امواج پرتلاطم سیل پرتاب کردم. لحظاتی نگذشت که به لطف و فضل خدا سیل بند آمد.
📙 کتاب "خون دلی که لعل شد"
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻داستان عجیب شهید شدن فرزند شیطان در جنگ صفّین
💠امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) در کوههاى تِهامَه مردى را دید که بر عصاى بلندى به اندازه درخت خرما تکیه زده است. فرمود: این آواز جنّ است. جن گفت: من #هام_بن_هیم_بن_لاقیس_بن_ابلیس هستم. حضرت فرمود: فاصلهی تو و ابلیس دو پدر میباشد؟ گفت: بله. حضرت فرمود: گذشتهی تو چگونه بود؟ گفت: از روزى که قابیل، هابیل را کشت من بودم. میتوانستم حرف بزنم. به ریسمان الهى چنگ نزدم، در جنگل میگشتم و از تپّهها بالا میرفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت مینمودم. سپس گفت: من توبه کردهام. آن زمان که همراه نوح(ع) در کشتیاش بودم و او را به دلیل دعایى که براى قوم خویش مینمود، ملامت کردم. حضرت نوح نیز مرا به توبه واداشت. پس از آن با هود(ع)، همراه با کسانى که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم و او را نیز به جهت دعایى که براى قومش نمود، ملامت کردم. و با الیاس در شنزارها به سر میبردم. و همراه ابراهیم(ع) آن هنگام که قوم وى او را در آتش انداختند بودم من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت. پس از آن، با یوسف(ع) بودم آنگاه که برادرانش به وى حسادت ورزیدند و او را در چاهى افکندند. من او را به عمق چاه بردم و او را غذا میدادم و مثل یک رفیق با او رفتار مینمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس وى بودم تا اینکه خداوند وى را از آنجا نجات داد. سپس، همراه با موسى(ع) بودم. آنحضرت بخشى از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسى هم بودى، سلام مرا به او برسان. من نیز عیسى(ع) را ملاقات کردم و سلام موسى(ع) را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم تا اینکه بخشى از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران حضرت محمّد(ص) بودى سلام مرا به آن حضرت برسان. پس اى رسول خدا! عیسى بر تو سلام میرساند.
رسول خدا(ص) فرمود: بر عیسى، روح خدا تا آن زمان که آسمانها و زمین پا برجایند سلام. و بر تو نیز سلام اى هام! که سلام آنان را به من رساندى. اگر درخواست و حاجتى دارى، بگو. هام گفت: خواسته من آن است که خداوند تو را براى امّتت نگهدارد و آنان را براى تو شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا براى وصى و جانشین پس از تو مقاومت ورزند؛ چرا که امتهاى پیشین به خاطر سرپیچى از اوصیاى الهى به هلاکت رسیدند. و خواسته من آن است که اى رسول خدا! سورهاى از قرآن را به من تعلیم دهى تا در نمازم آن را بخوانم. رسول خدا(ص) به حضرت على(ع) فرمود: به هام یاد بده و با او مدارا کن. هام گفت: اى رسول خدا! این کسى که مرا به او میسپارى کیست؟ رسول خدا(ص) فرمود: اى هام! در کتاب، وصى «آدم» را چه کسى یافتید؟ گفت: «شیث». جانشین «نوح» که بود؟ گفت: «سام». جانشین «هود» که بود؟ گفت: «یوحنا بن حنان» پسر عموى هود. وصىّ و جانشین «ابراهیم» که بود؟ گفت: «اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق». جانشین «موسى» که بود؟ گفت: «یوشع بن نون». جانشین «عیسى» که بود؟ گفت: «شمعون بن حمون صفا» پسر عموى مریم. فرمود: چرا اینان جانشینان پیامبران هستند. هام گفت: چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغبترین آنان به آخرت. پیامبر(ص) فرمود: در کتاب، جانشین «محمّد» را چه کسى یافتهاید؟ گفت: در تورات، نامش «إلیاست».آنحضرت فرمود: این «إلیاست» او على جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغبترین نسبت به خداوند در آخرت میباشد. هام بر على(ع) سلام کرد و گفت: اى رسول خدا! آیا او نام دیگرى هم دارد؟ فرمود: آرى، «حیدر» پس على(ع) سورههایى از قرآن را به او آموخت. هام گفت: اى على! اى جانشین محمّد! آیا آنچه از قرآن به من آموختى براى نماز من کافى است؟ فرمود: آرى. اندک قرآن، بسیار است. یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا(ص) سلام داد و خداحافظى کرد و برگشت. و دیگر پیامبر(ص)را ندید تا اینکه آن حضرت از دنیا رفت. هام در لیلة الهریر نزد حضرت على(ع) آمد و در جنگ صفین در رکاب امام علی(ع) کشته شد.
📙بصائر الدرجات، ص ۱۱۸
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🌹شهیدی که سر بیتن او ذکر یا حسین میگفت
💠 شهید علی اکبر دهقان از رزمندگان دفاع مقدس بود بود که عشق به امام حسین علیهالسلام کار او را بدانجا رساند که آرزویش شهادتی همچون مولایش سیدالشهدا بود.
حجه الاسلام صادقی سرایانی، از راویان دفاع مقدس نقل میکند که وقتی شهید دهقان و عدهای از برادران رزمنده در جاده بصره-شلمچه در حال حرکت بودند، در پی انفجارهای پیاپی دشمن، شهید علی اکبر دهقان از پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت، در همان لحظه همرزمانش که میخواستند به سرعت از منطقه دور شوند متوجه میشوند، در حالیکه بدن این بزرگوار بدون سر میدود، سرش چند دقیقهای یا حسین گویان روی زمین میغلتید. تمام ده یا پانزده نفری که آنجا بودند دیگر یارای جمع آوری پیکر را نداشتند. همه داشتند گریه میکردند. به پیشنهاد یکی از رزمندهها کولهپشتیاش را باز کردند و وصیت نامهی این بزرگوار را گشودند.
نوشته بود:
ألسلام علی الرأس المرفوع
خدایا من شنیدهام که امام حسین (ع ) با لب تشنه شهیدشده، من هم دوست دارم این گونه شهید بشوم.
خدایاشنیدهام که سر امام حسین (ع ) را از پشت بریدهاند، من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه…
خدایا شنیدهام سر امام حسین (ع ) بالای نیزه قرآن خونده، من که مثل امام اسرار قرآن را نمیدونم که بتونم با اون انس بگیرم و بتونم بعد مرگم قرآن بخونم، ولی به امام حسین (ع ) خیلی عشق دارم دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریدهام به ذکر یاحسین یاحسین باشه
🌐 سایت صراط عشق، به نقل از حجتالاسلام سرایانی جانباز دفاع مقدس
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻واکنش حاج قاسم نسبت به ازدواج مجدد همسر شهید
💠همسر شهید محمود نریمانی میگوید: حاج قاسم تا مرا دید سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود متوجه شد ازدواج مجدد هم کردم. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچهدار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم میگفتی تا هدیه ازدواج و بچهات را میآوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند. من و همسرم رفتیم داخل آشپزخانه وسایل پذیرایی را بیاوریم، اما سردار با جدیت از ما خواستند که چیزی نیاورید من فقط آمدم ببینمتان. ما هم یک سینی چای آوردیم و نشستیم. به من گفت: بنشین کنار پدر شهید. سردار پرسید: این همسرت را شهید کنی چه؟ چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه میکنی؟ گفتم: حاجی خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور میخواهم ببوسم. سفت و محکم میبوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هر چه کوچکتر باشد محکمتر میبوسمش!
🌐 سایت خبر آنلاین
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻صحبتهای جالب رهبر انقلاب درباره همسرشان
باید به صبر و شکیبایی فراوان او (همسرم)، در تحمل سختی و مشقت زندگی در دوران پیش از انقلاب و اصرار او بر ساده زیستی، در دوران پس از انقلاب اشاره کنم.
بحمدالله خانه ما همواره تاکنون از زوائد زندگی و #زرق_و_برقهای دنیوی، که حتی در خانههای معمولی مردم یافت میشود به دور مانده است و #همسرم در این امر بالاترین سهم و مهمترین نقش را داشته است.
درست است که من زندگیام را به همین شکل آغاز کردم و همسرم را نیز در این مسیر هدایت کردم و این روحیه را در او زنده کردم، اما صادقانه میگویم که او در این زمینه بسیار از من پیشی گرفته است.
من درباره #زهد و پارسایی این #بانوی_صالحه تصویرهای بسیاری در ذهن خود دارم که بیان برخی از آنها خوب نیست. از جمله مواردی که میتوانم بگویم این است که: هرگز از من درخواست #خرید_لباس نکرده است، بلکه نیاز خیلی ضروری خانواده به لباس را به من یاد آور میشد و خود میرفت و میخرید.
🔸هیچ وقت برای خود زیورآلات نخرید. مقداری زیورالات داشت که از خانه پدری آورده بود و یا هدیه برخی بستگان بود. همه آنها را فروخته و پول آنها را در راه خدا صرف کرد.
🔶 او اینک حتی یک قطعه زر و زیور و حتی یک انگشتر معمولی هم ندارد.
📘 کتاب "خون دلی که لعل شد"، فصل دهم ص ۱۵۹
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔻کتک خوردن عالم بزرگ از همسر
مرحوم کاشف الغطاء از بزرگترین فقیهان عالَم تشیّع بود. اصحاب خاصّش فهمیدند که این مرد بزرگ الهى، گاهى همسرش حسابى او را کتک میزند. یک روز چهار پنج نفر خدمتش آمدند و گفتند: آقا آیا همسر شما گاهى شما را میزند؟! فرمود: بله، عرب است، قدرتمند هم هست، گاهى که عصبانى میشود، حسابى مرا میزند. من هم زورم به او نمیرسد. گفتند: او را #طلاق بدهید. گفت: نمیدهم. گفتند: اجازه بدهید ما زنهایمان را بفرستیم، ادبش کنند. گفت: این کار را هم اجازه نمیدهم. گفتند: چرا؟ فرمود: این زن در این خانه براى من از اعظم نعمتهاى خداست، چون وقتى بیرون میآیم و در صحن امیرالمومنین علیهالسلام میایستم و تمام صحن، پشت سر من نماز میخوانند، مردم در برابر من تعظیم میکنند، گاهى در برابر این مقاماتى که خدا به من داده، یک ذرّه هوا مرا برمیدارد، (کمی مغرور میشوم) همان وقت میآیم در خانه، کتک میخورم، هوایم بیرون میرود. این چوب الهى است، این باید باشد.
📙کتابنفس؛ انصاریان،ص ۳۲۸
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🚨 افطاری مورد علاقه #رهبر_انقلاب
💠 رهبر انقلاب نقل میکنند #ماه_رمضان ۱۳۹۰(قمــری) در زندان از راه رسید. با فرا رسیدن این ماه، دلم غرق شادی شــد؛ چون از کودکی این ماه را دوست میداشتم. هنگام افطار فرا رسید، اما چیزی برای من نیاوردند. نماز را خواندم. لحظات شادیآور سر سفره افطار در کنار خانواده، با #سماوری که در برابر ما میجوشید، در خاطرم گذشت. خوردنیهای سبک مخصوص افطار را به یاد آوردم؛ بویژه #ماقوت مختص خود را(غذای معروف مشهدیها که ظاهراً مختص خود آنها است) به یاد آوردم؛ که از هر غذایی برای افطار، آن را بیشتر دوست میداشتم. این «ماقوت» از آب و نشاسته و شکر تهیه میشود و به شیوه خاصی آن را میپزند. #همسر من نیز در پختن آن، همانند پختن سایر غذاها، بخوبی وارد است. ناگهان به خود آمدم و از خداوند مغفرت طلبیدم. شاید این گرسنگی بود که خاطرات یاد شــده را در ذهنم برانگیخت. شاید تنهایی بود. به هر حال باید صبر کرد. نیم ساعت پس از مغرب، یک فنجان چای به دست آوردم. مدتی بعد شــام آوردند، که به خاطر نامرغوبی، دل بدان رغبت نمی کرد. اما قدری از آن را خوردم و بقیه را برای سحری گذاشتم. در سحر هم مابقی آن را با اکراه خوردم، زیرا این غذا از اصل نامطبوع بود و بعد از مانده شدن نیز نامطبوعتر شده بود. نخستین روز بر این منوال گذشت. #روز_دوم، نگهبــان اطلاع داد که چیزی برای شــما فرستاده شــده. آن را گرفتم و باز کردم، دیدم انواع غذاهایی که در افطار به آنها میل دارم، در چند بشقاب برایم فرستاده شده اســت. این غذاها برای چند نفر کافی بود. همسرم آن را آماده ساخته بود و توانسته بود به #زندان برساند. همچنین در همان روز، از منزل برایم وســایل تهیه و صرف چای آوردند. لذا افطاری خوشــمزه و مطبوعی بود که به قــدر کفایت از آن برداشتم و باقی را برای زندانیان فرستادم. این کار هر روز تکرار شد.
📙 کتاب خون دلی که لعل شد
@khabarnews 👈«اخبار مهم در «ایتا
🔴اعتراف بزرگ زیباکلام🔺 #ایران اینترنشنال| "صادق زیباکلام" تحلیلگر سیاسی: بهخاطر عملکرد دولت #روحانی سرخوردگی شدیدی میان بدنه جریان #اصلاحات شکل گرفته است؛ بهطوریکه نمیتوان چشمانداز مناسبی برای انتخابات سال جاری پیشبینی کرد🔹 بسیاری از افرادی که به اصلاحطلبان نزدیک شده بودند، حالا از این جریان دور میشوند.