#داستان_واقعی
پسر بیستسالهاش، بعد از تحمل دوره بیماری در بیمارستان، بیتاب #امام میشود. برای رفتن به حرم امام رضا علیهالسلام له له میزند اما به علت وضعیت اقتصادی خانواده نصیبش نمیشود....
اما تاب ندارد
پس
گوشیاش را فروخت تا خرج سفرش را دهد.
مادرش به او گفت:
بدون گوشی چه میکنی⁉️
جواب داد:
گوشی میخوام چیکار‼️ دلم برا مشهد تنگ شده‼️بعدا میشه گوشی رو تهیه کرد الان میخوام برم مشهد....چیه گوشی فقط اعصاب خوردی داره...
😭😭😭😭😭😭😭
خجالت کشیدم....
از بیتابی پسری بیستساله که به گفتهی مادرش در دوران نوجوانی به راههای اسفناکی رفته دوستان ناباب و خالکوبی و...
اما حالا مادر از او راضی است گویا پسر راه رفته را برگشته و پشیمان است و مادر راضی...
خجالت کشیدم از پسر جوان بیکار این روزا که تمام داراییاش را میفروشد تا به امام برسد...
امام خوب من ببخش که در این حد مضطر نشدم😭😭😭😭
امام خوب من این پسر از شر گوشی به خیر شما پناهنده شده به خوبی این پسر جوان، تمام جوانان ما را دریابید البته که درمییابید اما دعا کردم که نامم ثبت شود ❤️
✍ خواب و بیدار
#من_خوابم_یا_بیدار:
https://eitaa.com/joinchat/112984187C709f7e049a