کانال11 صهیونیست👇
جلاد تهران، رئیسجمهور ایران شد...
➖➖➖➖➖➖
کلمه #جلاد را که دیدم، ناگهان یادم آمد که👇
#شهید_فخریزاده
#شهید_رضائینژاد
#شهید_احمدیروشن
#شهید_شهریاری
#شهید_علیمرادی
#شهید_قشقائی
شهدائی هستند که در خاک تهران، توسط جلادان در صهیونیست در خون خود غلتیدند...
آنهم بخاطر #تخصصِ_علمیشان...
➖➖➖➖➖
خوشحالم در نظرِ شما، رئیسجمهور منتخب، جلاد است💪
✅چون معلوم است، از انتخابش ترسیدهاید.
وقتی دشمن بترسد، پس معلوم است، به درستی دوست را انتخاب کردهایم.✅
ما از ایشان مطالبه میکنیم👇
که جلادِ تروریستها و به ویژه جلادِ صهیونیست باشند.
به امید نماز خواندن در قدس👌 به همراه بهبود شرایط اقتصادی داخل کشور✅
✍ خواب و بیدار
#انتخابات_1400
#من_خوابم_یا_بیدار:
https://eitaa.com/joinchat/112984187C709f7e049a
😢بخشی از توصیفِ از دست دادن همسر👇
میفهمم دارند بخیه میزنند.
دیگر منطقی نیستم.
👈مرتب میگویم همسرم یک پژوهشگر بود...👉
صدای فریاد و گریهای را میشنوم از همان اتاق. صدای برادر داریوش است که تازه رسیده بیمارستان.
✍ شهره پیرانی
جلوی چشمِ فرزندنش، در ماشینِ شخصی، به او تیر میزند....
دستور را صهیونیست داده...
او فقط یک #پژوهشگر بود..
برای عمران و آبادی کشور
و
برای دستیابی به انرژی پاک برای ملت
و
برای امن ماندن در استراتژیکترین نقطهی جهان
#نخبهکُشی_رسمِ_مستکبرین_است
✍ خواب و بیدار
#شهید_رضائینژاد
#من_خوابم_یا_بیدار:
https://eitaa.com/joinchat/112984187C709f7e049a
#سخت
از فرودگاه پیکر داریوش منتقل میشود به معراج شهدای ایلام.
مادر داریوش بعدها میگفت خوشحالم با شهادت رفت ...
من بیرون نشستهام لبه جدولِ کنار جاده. پدرم آمده بغلم میکند. پدرم بیشتر از من گریه میکند.
به پدرم میگویم👇
✅بابا ازدواج من با داریوش نظر تو بود. بابا ممنونم، ممنونم یازده سال به من خوشبختی دادی. بابا ممنونم بهترین روزهای زندگیم را به من هدیه کردی...✅
شب شده است. پیکر داریوش را در معراج شهدای ایلام گذاشتهایم....
😔بیتابی من بیشتر شده. هنوز با فریاد گریه میکنم. هنوز چشمه اشکم خشک نشده.
یکباره صدای گریه آرمیتا از نیم طبقه بلند میشود، میدوم سمت آرمیتا، روی پلهها بغلش میکنم.
میگويم چه شده جان مامان؟
👈میگوید:... دارد میگوید بابا دیگه برنمیگرده. مامان، بابا برنمیگرده؟ 👉
نمیدانم چه جواب بدهم. پدرم نمیگذارد فکر کنم. آرمیتا را از بغلم میگیرد، به سرعت از خانه میرود بیرون. نیم ساعت بعد برگشتند.
آرمیتا آرام است. از بابا میپرسم چطور آرامش کردی بابا؟
👈میگوید بیرون هم با گریه چندبار پرسید بابابزرگ، بابا برنمیگرده؟ گفتم: جان بابا، ما همه میریم پیش بابا...👌
بعد از آن شب در جستجوی این بودم که آرمیتا با آسیب کمتری این دوران را بگذراند.
همسر شهید بار مضاعفی دارد.
هم داغ دارد
هم مسئولیت.
هم شکسته،
هم باید کمر راست کند.
👈چون فقط خودش نیست. چشمهای زیادی به او خیره است. از همه مهمتر فرزند(ان) که بعد از خدا چشمشان به مادرشان است.👉
✍ شهره پیرانی
#شهید_رضائینژاد
#من_خوابم_یا_بیدار:
https://eitaa.com/joinchat/112984187C709f7e049a
✅ به مناسبتِ روز مهندس⬇️
همسر شهید رضایینژاد نوشت:
همین دو روز پیش، دعوت شدهام دانشگاه خواجه نصیر الدین طوسی
برنامهای گرفتهاند، پیشاپیش به مناسبت روز مهندس. کار قشنگی کردهاند برای این روز دعوت کردهاند از روسای ادوار دانشگاه. دو نفرشان استاد تو بودهاند؛ دکتر بطحایی و دکتر خاکی صدیق. دکتر بطحایی دعوت میشوند صحبت کنند. من به احترامشان به جای تو از جایم بلند میشوم. پیش خودم میگویم شاید دکتر بطحایی ندانند استاد تو بودهاند. به سمت من میآیند میگویند:
«شهید دو درس با من داشت، خیلی خوب یاد گرفت؛ خیلی خوبتر عمل کرد»
اشک در چشمانم جمع میشود. نه تنها تو را به خاطر دارند که خوب هم به خاطر دارند. بالای سن که مفصلتر در مورد تعهدت به درس و آزمایشگاه سخن میگویند...
✳️ به یاد میآورم دوران دانشجوییت در دانشگاه خواجه نصیر را.
موضوع پایاننامهات را که انتخاب کردهای باید دستگاهی از خارج وارد شود برای تستهای پایان نامه.
بعد از تصویب موضوع وقتی برای خرید دستگاه اقدام میکنی متوجه میشوی این دستگاه را در #لیست_تحریم قرار دادهاند امکان وارد کردن دستگاه وجود ندارد. استاد راهنمایت آقای دکتر اکبری پیشنهاد میکند موضوع را عوض کنی. از ایشان اجازه میگیری دستگاه را خودت بسازی.
✅✅✅ خودت دستگاه را در اشل کوچک میسازی و تستهای پایاننامهات را به سرانجام میرسانی!
فعل توانستن را نه در حرف که در عمل صرف کردی داریوش.! همین است که میگویم «مهندس» بودی به معنای واقعی کلمه!
✍ خواب و بیدار
#شهید_رضائینژاد
#من_خوابم_یا_بیدار:
https://eitaa.com/joinchat/112984187C709f7e049a