eitaa logo
خواب و بیدار مادرانه
621 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.1هزار ویدیو
1 فایل
بعضی از ما خوابیم و بعضی بیدار. خواب و بیدار تلاشی است در جهت بیداری. تا که خواب باشد و که بیدار. حرکت ملاک بیداری است. پیشنهاد و نقد و نظر: @hayatmfh لینک عضویت: @khabobidar لینک بنر: خواب و بیدار
مشاهده در ایتا
دانلود
❌ شاید یک مادر خاص یا ❌ شاید یک مادر معمولی با غرُهای خاص یا ✅ شاید یک مادر معمولی با غرُهای معمولی این شایدها با توجه به همذات‌پنداری هرکدام از خوانندگان ممکن است رخ دهد.
خواب و بیدار مادرانه
#من_یک_مادرم ❌ شاید یک مادر خاص یا ❌ شاید یک مادر معمولی با غرُهای خاص یا ✅ شاید یک مادر معمولی با
❌ شاید یک مادر خاص یا ❌ شاید یک مادر معمولی با غرُهای خاص یا ✅ شاید یک مادر معمولی با غرُهای معمولی این شایدها با توجه به همذات‌پنداری هرکدام از خوانندگان ممکن است رخ دهد. ✳️ القصه وقتی ناهار خورده می‌شود و نوزاد چرتی می‌زند، دغدغه‌ی ذهنی‌ام شروع می‌شود ⬇️ حالا تا اذان مغرب را چگونه سپری کنیم⁉️ مگر می‌شود این طفل سه سال و نیم و نوزاد را با هم سرگرم کرد‼️ باید برنامه‌ای بریزم تا به سلامت این چندساعت سپری شود و نیروی کمکی بیاید‼️ ⛔️ کاش زودتر این ساعت‌ها تمام شود‼️ بله دقیقا این جمله بارها به ذهن خسته‌ام رسیده با اینکه یقین دارم از همین لحظه‌ها ساخته می‌شود ⬅️ با همین جمله، بی‌خیال لحظه‌ها می‌شوم تا یک روز را تمام کنم... 🗓 امروز هم یکی از همین روزها بود...با لبخندی بر لب و نگاهی به ساعت و فریادی در ذهن که آیا توانی هست این پنج ساعت را بگذرانم...طوری که بیشترین تعامل با کمترین زیرپاگذاشتن حدودالهی انجام شود.... هرجا که فرصتی دست می‌داد، می‌نشستم و درخواست که با خودت بازی کن از طرف من آغاز می‌شد اما هرجا که یادم می‌آمد که بازی کردن با او، سخت نیست فقط ادا می‌خواهد و کمی صدا، کارها آسان می‌شد. اما اصل ماجرا اینجاست ⬇️ وقتی به دم در رفتیم، پسری که بزرگتر بود با مرامش جلو آمد و توپی آورد تا با پسر ما بازی کند. من بودم و واگویه‌های ذهنم... پسر ما تحمل گل خوردن ندارد گریه می‌کند ..ممکنه به این دوست بربخورد و از لطفش پشیمان شود‼️ من هم با نوزاد در بقل همبازی شدم و کم‌کم دو دختر هم بهمان اضافه شدند و قانون‌ها با تایید من به نفع ما بود‼️ پسر ما گل می‌خورد اما با مدیریت نامحسوس مادرش که من باشم، زود به جریان برمی‌گشت آن پسر هم با شور این بازی، از لطفش نه تنها شادمان بود بلکه به دنبال انجام الطاف بیشتر بود. صدای خنده‌های دختران کوچه را پر کرده بود و نوزادی که در آن هیجان در آغوشم به راحتی خوابید و منی که از لذت بازی با خنده‌های از ته قلب یادم آمد، هستی با قوانین ما نمی‌چرخد‼️ هستی، ذی‌شعور(آگاه) هست و قوانینی دارد و یکی از قوانین این است که شاد کردن دیگران، غم تو را رفع می‌کند و برایت شادی می‌آورد. 📉 شاید فردا نشستن را ترجیح دهم مثل اکثر روزها اما لذت امروز را به یادگار می‌گذارم که فراموش نکنم یک راه دیگر برای گذراندن وقت هست.... پ.ن: عکاس خودش😁 ✍ خواب و بیدار : https://eitaa.com/joinchat/112984187C709f7e049a