eitaa logo
「خـــاكِ‌مِــعـــ‌راج」
1.4هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
21 فایل
. به‌نـام‌ خـالـقِ‌ عشق🤍𓏲ּ ֶָ - بـه امـید روزی کـه پـایـان‌ یـابـد ایـن‌ فـراق‌...! • پُشـت‌جـبهـہ @animatooor کـــپی ؟! مـشکـلـی نـیــسـت لطفا محتوایی که دارای لوگوی خودِ کانال هستن فوروارد بشن ‹: ناشناسمونہ ↓((: https://daigo.ir/secret/55698875
مشاهده در ایتا
دانلود
12.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما کدوم دوبله بهتره؟ پ.ن : دوبله ی سورن واقعا محشره !🥲😍 ⎙ㅤ ⌲ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ ➺@khacmeraj
💜🌿💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜🌿💜 💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜 💜🌿💜 🌿💜 💜 با بچه ها در حال حرف زدن بودیم که یاد جزوه ام افتادم، رو به سارا گفتم: –پس این جزوه ام چی شد؟ سارا هینی کشیدو گفت: –دست راحیله، صبر کن الان می گم بیاره. گوشی را از جیبش در آوردو از ما فاصله گرفت، بعد از چند دقیقه امد. –الان میاره. نگاه دلخوری به او انداختم. –ببخشید که جزوتو بی اجازه دادم به یکی دیگه، اونوقت راحیل کیه؟ –راحیل یکی دیگه نیست،خیلی منظمه،راستش نمیشد که بهش ندم،گفت یه روزه میده، خیالت راحت حرفش حرفه، آرش باور کن جوری شد که نشد بگم جزوه مال توئه، الآنم اومد به روش نیاریا. پوفی کردم و گفتم: –حالا الان کجاست؟ من می خوام برم. نگاهی به در دانشگاه انداخت. –تودانشگاهه، عه، امدش. مسیر نگاهش را دنبال کردم، دختری چادری که خیلی باوقارو متین به نظر می رسید، نزدیک میشد، آنقدر چهره ی جذابی داشت که نتوانستم نگاهم را از صورتش بردارم، ابروانی مشگی با چشمهایی به رنگ شب، پوست صورتش رنگ گندم بود. بینی کشیده که به نظر عمل کرده بود ولی وقتی نزدیک امددیدم این طور نیست. با روسری سرمه ایی زیبایی صورتش را قاب گرفته بود. برعکس دخترهای دیگر که در دانشگاه مغنعه می پوشند،او روسری سرش بودومدل خاصی اون رو بسته بود. از مدل بستنش رو خیلی خوشم اومد 💜 🌿💜 💜🌿💜 🌿💜🌿💜 💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜🌿💜 ➺@khacmeraj
💜🌿💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜🌿💜 💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜 💜🌿💜 🌿💜 💜 نوع چادرش خاص بود. با لبخندی که به سارا می زد با اشاره سر سارا را صدا کرد، تا جزوه را به دستش دهد. سارا به طرفش رفت و باهم دست دادند و شروع به خوش وبش کردند. سرش را به طرف کیفش برد که جزوه را از داخل کیف بیرون بکشد. همان لحظه فکر شیطنت باری به سراغم امد. نمی دانم چرا، ولی می خواستم متوجه بشودکه جزوه مال من است. شاید می خواستم من را ببیند و توجه اش را به طرف خودم جلب کنم. جلو رفتم و سلام کردم. سرش رابالا آورد ونگاه گذرایی به من انداخت و زیرلبی جوابم راداد. لبخند از روی لبهایش جمع شد، قیافه ی جدی تری به خودش گرفت وجزوه را مقابل سارا گرفت و تشکر کرد. همانطور که محو صدای آرام و قشنگش شده بودم، قبل از سارا جزوه را گرفتم و گفتم : –خواهش می کنم، بعد خنده ایی کردم و گفتم: –جزوه ام شده مارکوپولو، باالخره به دستم رسید. با چشمهای گرد شده، سارا را نگاه کردوگفت: –منظورت از دوستت ایشون بودند؟ سارا با دست پاچگی گفت : –حاال چه فرقی داره. با دلخوری به سارا گفت: –کاش می گفتی، بعدهم برگشت به طرفم وبا حالتی شرمنده گفت: –حالل کنید من نمی دونستم...نگذاشتم حرفش راادامه دهد. فوری گفتم: –اشکالی نداره، اصلا مهم نیست. سرش را پایین انداخت و چیزی نگفت. کمی بیشتر به طرف سارا متمایل شدو با او دست دادو گفت ... 💜 🌿💜 💜🌿💜 🌿💜🌿💜 💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜🌿💜 ➺@khacmeraj
💜🌿💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜🌿💜 💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜 💜🌿💜 🌿💜 💜 –کلاس آخررو نمیای؟ سارا گفت: –نه، با بچه ها می خواهیم بریم بیرون. نگاهی به من و بقیه ی بچه ها انداخت وهمانطور که دستش را از دست سارا بیرون می کشید گفت: –پس من میرم کلاس. سرش را به طرف من برگرداند و بدون این که نگاهم کند گفت: –ممنون بابت جزوه. فوری خداحافظی کردو رفت. بعد از رفتنش به سارا گفتم: –چرا نگفتی اونم با شما بیاد؟ سارا پوزخندی زدو گفت: –اون این جور جمع هارو نمی پسنده. اخم کردم. –کدوم جور؟ -مختلط... -یعنی چی؟ -یعنی اون پسر جماعت را حساب نمی کنه، چه برسه باهاشون بیرون بره. –سارا! این دختره تو کلاس ماست؟ –آره. 💜 🌿💜 💜🌿💜 🌿💜🌿💜 💜🌿💜🌿💜 🌿💜🌿💜🌿💜 ➺@khacmeraj
‌ هـواۍ خودتـو داشتہ بـٰاش! تو این دنیا مھم ترین ڪسے ڪه هواتو داره خودتے"پس هیچوقت خودتـو رهـٰا نـکـن🤍'! ⎙ㅤ ⌲ ˢᵃᵛᵉ ˢʰᵃʳᵉ ➺@khacmeraj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی‌داری‌با‌آدم‌مورد‌علاقت‌حرف‌میزنی🤍'! پ.ن: انیمیشن روح رو دیدید تاحالا؟ اگه ندیدین حتما ببینین ؛ واقعا قشنگه 👌🏻😁 @khacmeraj
در ستایش مـــاهِ زیبا ! ((: