۵ تیر ۱۴۰۱
۶ تیر ۱۴۰۱
⇦♥️🌱حسّوحالهمہ ی،ثانیههاریخت بھهم،شوقیڪࢪابطهبا،حاشیههاریختبھ هم،گفتهبودمبهکسے،عشقنخواهموࢪزید
آمدےوهمهۍ
فرضیھهاریختبههم . . .🌿"
✨|#عشق
🆔@khadem23_ir
۶ تیر ۱۴۰۱
۷ تیر ۱۴۰۱
۷ تیر ۱۴۰۱
#پارت_پنجم📖
دࢪ حوالی جهنم♨️
احترامش برمیخیزیم و سالم میدهیم، با خوشرویی جوابگو میشود و با دست به نشستن مجدد دعوتمان میکند. دوباره مینشینیم و اون با لبخند مهرباناش کناری مینشیند. با صدای گیرایاش بانگ سر میدهد:- راحت رسیدی خواهرم؟نگاهم روی پای پانسمان شدهی حسین می احترامش برمیخیزیم و سالم میدهیم، با خوشرویی جوابگو میشود و با دست به نشستن مجدد دعوتمان میکند. دوباره مینشینیم و اون با لبخند مهرباناش کناری مینشیند.
با صدای گیرایاش بانگ سر میدهد:
- راحت رسیدی خواهرم؟نگاهم روی پای پانسمان شدهی حسین مینشیند ولی برخالف تمام سختیهای راه میگویم شکر خدا، مهم اینِ االن پیش شمائیم.
دستی به ریش سفید شده در گذر زماناش میکشد و چشمهای عسلیاش به خنده کش میآید.- خدا همیشه بزرگِ، از این به بعدش کمکت میکنیم بتونی رد بشی.به معنای تشکر لبخندی به رویش میزنیم و چیزی نمیگوییم
که خودش ادامه میدهد:
- کجا میخوای بری؟ ایران یا جای دیگه؟
به فکر میروم تا بهترین تصمیم را برگزینم، ایران جای امنی است؛ حداقل با وجود حاج قاسم سلیمانی جای امنی است ولی... ولی برای مایی که آشنایی آنجا نداریم ممکن است گزینههای بهتری هم باشه. گزینهای همچو کرکوکِ عراق که هم نسبت به سوریه امنتر است و هم عموی بچهها آنجا اسکان دارد. تصمیم را که میگیرم به حرف میآیم:
- سلیمانیه جای مناسبیِ حاج قاسم عموی بچه ها اون جا منتظرمون.
✍🏻|#ادامه_دارد
🎬|#رمانون
🆔@khadem23_ir
۷ تیر ۱۴۰۱
۸ تیر ۱۴۰۱
۸ تیر ۱۴۰۱
◣ خــــــــــادم ‖Ꮶᕼᗩᗞᗴᗰ23 ◢
-خداوندا
اگرداشتن، ذلیلداشتنممیڪند . .
ندارم ڪن🗞!
اگرکاشتن،اسیࢪچیدنممیکند
🌿بیکارمڪن'
✨|#الله
🆔@khadem23_ir
۸ تیر ۱۴۰۱