▪️بودنت، دلگرمی سپاه محمد(صلی الله علیه وآله) بود...
و رفتنت، مایه اشک و آه محمد(صلی الله علیه وآله)!
راستی الان زمین چند نفر مثل تو را دارد
که بودنشان دلخوشی حجّت خدا باشد⁉️
#یاری_حضرت
#گرافیک_مهدوی
#حضرت_حمزه علیه السلام
http://eitaa.com/khadem313arbab
🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀
◾فاطمه از حال رفته، شاید هم از این دنیا
اشک علی به صورتش میچکد، شاید هم خون جگر؛
علی حالا تمام وجودش از داغ دوری فاطمه میلرزد!
سرتا پا التماس:
«کَــلِّـمینی یا فاطمه!
فاطمه! با من حرف بزن!»
فاطمه اما به قدر چشم بازکردنی توان در جسم خسته اش و به قدر یا علی گفتنی نفس در سینه خسته اش نمانده.
«آرامش خانه ام با من حرف بزن!»
علی این بار تمام تنهایی اش را به رخ فاطمه میکشد:
«فاطمه منم علی!»
فاطمه چشمهایش را باز کرد
تا ندای امام زمانش بی جواب نمانَد!
حالا من و تو، اینجا، این سر سرنوشت، ایستاده ایم
صدای وارث علی را میشنویم یا نه؟
چشم باز میکنیم یا نه؟
اگر نه
پس ما را با فاطمه کاری نیست...
#یاری_حضرت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
http://eitaa.com/khadem313arbab
🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀●🥀
▪️فاطمه از حال رفته،
شاید هم از این دنیا،
اشک علی به صورتش میچکد،
شاید هم خون جگر؛
علی حالا تمام وجودش از داغ دوری فاطمه میلرزد!
سرتا پا التماس:
«آرامش خانهام! با من حرف بزن!»
فاطمه اما به قدر چشم بازکردنی، توان در جسم خستهاش
و به قدر یا علی گفتنی، نفس در سینه شکستهاش نمانده.
علی این بار تمام تنهاییاش را به رخ فاطمه میکشد:
يا فاطمةُ كَلِّمينِي فَأَنَا ابْنُ عَمِّكَ عَلِي...
«فاطمه، منم علی!»
فاطمه چشمهایش را باز کرد،
تا ندای امام زمانش بیجواب نمانَد!
📚 بحارالأنوار ج۴۳، ص۱۷۸
👈حالا من و تو،
اینجا، این سرِ سرنوشت، ایستادهایم،
صدای وارث علی را میشنویم یا نه؟
چشم باز میکنیم یا نه؟
اگر نه،
پس ما را با فاطمه کاری نیست...
#یاری_حضرت
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
╭┅❀◇🔷◇❀┅╮
http://eitaa.com/khadem313arbab
╰┅❀◇🔷◇❀┅╯