eitaa logo
خادمان افتخاری حضرت‌فاطمه‌معصومه‌سلام‌الله‌علیها
7.7هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
2هزار ویدیو
48 فایل
ویژه خادمین افتخاری آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه‌سلام‌الله‌علیها آموزش مجازی و غیرحضوری، اطلاع از اخبار و رویدادهای مربوط به حرم مطهر و خادمان افتخاری، ارتقاء سطح آگاهی عمومی خدام، #جهاد_تبیین https://eitaa.com/khadem_astan ادمین: @khademharam86
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 یاران عاشورایی: مسلم بن عقیل ▪️پله پله بالا می رود. این قصر، پروازگاه اوست و نردبان صعودش به بهشت. تا وصل فاصله ای نیست. ▪️چهارشنبه نهم ذی الحجه است. حسین (علیه السلام) در راه است و او در پشت بام قصر کوفه. به بکربن حمران می گوید: « بگذار دو رکعت نماز بخوانم.» می خواند. زود و کوتاه می خواند؛ بعد می گرید و می گوید: ◾️« خدایا، این بیدادگرترین و شرورترین قوم را مجازات کن؛ چرا که دعوتمان کردند و حق ما را زیر پا نهادند و به ریختن خونمان برخاستند!». ▪️انگار نه انگار که او مسلم بن عقیل، فرستاده حسین (علیه السلام) به کوفه است! از پشت بام صدای هلهله می آید. دیروز به او چنگ زدند و امروز، سنگ و نیرنگ! دیروز تکیه گاهشان بود و امروز حتی دیوار هم برای او تکیه گاه مطمئنی نیست! امروز کوفه سلام، کوفه دشنام شده است. جاده را می نگرد. غبار را می کاود تا شاید حسین خویش را بیابد. فردا عید قربان است و مسلم پیشاهنگ قربانیان و ذبیح نخستین کوفه. 📗منبع: محمدرضا سنگری، آیینه داران انقلاب، ج1، ص280 ۱ ⌈.•.⌋ ┄┅•|•⊰❁🏴〇⃟🕊❁⊱•|┅┄ ➣ @khadem_astan
🏴شیخ شهید: حبیب بن مظاهر ▪️سید الشهدا (علیه السلام) آخرین پرچمی را که بعد از تقسیم پرچم ها در کف داشتند، به شوق برداشتند و فرمودند:« آن که باید این پرچم ار در کف داشته باشد، می رسد!» ▪️سردار پیر از راه رسید تا در فردای عاشورا فرمانده جناح چپ سپاه حسین باشد. روز عاشورا امام حبیب را به فرماندهی جناح چپ گماشتند و هنگام اذان ظهر به او فرمودند: «ای حبیب، از دشمن فرصتی بخواه تا نماز بخوانیم.» ▪️حبیب از لشکر عمر سعد درنگ خواست؛ ولی حصین بن تمیم فریاد زد: « نماز شما پذیرفته نیست.» ▪️حبیب خشمگین پاسخ داد:« نماز از آل رسول قبول نیست و از شما پذیرفته است؟!» حصین تیغ کشید و راهی میدان شد. حبیب نیز اذن از میدان گرفت و بر دشمن چیره شد؛ ولی دیگران به کمک حصین آمدند و دیری نپایید که سر پیرمرد اصحاب به دنبال اسب، در میدان طواف می کرد.امام بالای پیکر حبیب آمدند و چنین فرمودند: ◾️« ای حبیب، خدا برکتت داد! چه گزیده مردی بودی؛ هر شب را به سپیده می رساندی و آغاز قرآن را به پایان». 📗منبع: محمدرضا سنگری، آِیینه داران آفتاب، ج2، ص906 تا 913 ۲ ⌈.•.⌋ ┄┅•|•⊰❁🏴〇⃟🕊❁⊱•|┅┄ ➣ @khadem_astan
🏴حنجره معصوم: علی اصغر(علیه السلام) ▪️عصر عاشوراست. هیچ کس نیست: نه عباس، نه بربر، نه عابس، نه اکبر و قاسم و نه هیچ یار و همراهی دیگر. سید الشهدا (علیه السلام) به یاری خواهی فریاد می زند: ◾️«آیا کسی هست برای خدا یاورمان باشد؟ آیا یاوری هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟» ▪️صدای گریه اصغر در خیمه اوج می گیرد؛ یعنی من هستم یعنی هنوز آخرین سرباز در خیمه است! امام به سمت خیام می آیند و می فرمایند: «خواهرم، شیرخوار را بیاورید.» سپس در مقابل سپاه می ایستند و علی اصغر را بر فراز دست می گیرند. یعنی ممکن است به خاطر علی، از سنگستان دلها چشمه کوچک عاطفه ای بجوشد؟! صدای امام در میدان می پیچد: ◾️«آخر گناه این کودک چیست؟ کدامین شما را آزرده است؟! اگر به من رحم نمی کنید به کودک رحم کنید!» ▪️عمربن سعد نگران و هراسان است و حرمله زانو می زند و تیر رها می شود. فواره گلوی اصغر می جوشد و خون در مشت حسین (علیه السلام) به آسمان افشانده می شود. 📗 منبع: محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج2، ص 1374 تا 1378 ۳ ⌈.•.⌋ ┄┅•|•⊰❁🏴〇⃟🕊❁⊱•|┅┄ ➣ @khadem_astan
🏴تکیه گاه کاروان کربلا: عباس بن علی (علیه السلام) ▪️حضرت ابوالفضل علیه‌السلام کمالات ظاهری و باطنی بسیار و قامتی، رشید چهره ای زیبا و شجاعتی کم نظیر داشتند. به خاطر سیمای جذابشان به قمر بنی هاشم مشهور بودند. مقام حضرت عباس علیه‌السلام تا به آنجاست که امام معصوم به ایشان می گویند: «جانم به فدایت!» شب تاسوعا دشمن قصد حمله داشت. سیدالشهدا علیه‌السلام فرمودند: « ای عباس، جانم به فدایت! برو و از آنان بپرس که چه شده و چه اتفاقی افتاده است؟» عصر عاشورا هم که از رزم آوران، فقط اباالفضل العباس علیه‌السلام و امام حسین علیه‌السلام مانده بودند حضرت عباس علیه‌السلام نزد امام رفتند تا اجازۀ جهاد بگیرند. سیدالشهداعلیه‌السلام فرمودند: «ای برادر، تو پرچم دار من هستی!» حضرت عباس علیه‌السلام عرض کرد: « سینه ام از منافقین به تنگ آمده است! بگذار تا به خون خواهی شهیدانمان به میدان روم». ▪️بعد از شهادت عباس علیه‌السلام امام حسین علیه‌السلام در کنار پیکر برادر فرمودند: «برادرم اباالفضل! اکنون کمرم شکست و رشتۀ تدبیرم گسست». سپس، درحالی که اشک بر گونه و محاسن داشت، برادر را بوسید. امام سجاد علیه‌السلام فرمودند: « برای عباس علیه‌السلام نزد خداوند تبارک و تعالی مقامی است که همۀ شهدا به آن غبطه می خورند.» 📗مرتضی آقاتهرانی، یاران شیدای حسین، ص۲۸۰ تا312 ۴ ⌈.•.⌋ ┄┅•|•⊰❁🏴〇⃟🕊❁⊱•|┅┄ ➣ @khadem_astan
🏴رسته از تردید: زهیر بن قِین بجلی ▪️روزی که از مکه بیرون آمد، سر همراهی امام حسین (ع) نداشت و می گفت :« من بر دین عثمانم و مرا با حسین و علی کاری نیست.» کاروان زهیر و کاروان سیدالشهدا (ع) هم زمان از مکه به سمت کوفه راه افتادند. زهیر در طول مسیر از رویارویی با اباعبدالله اِبا داشت. زهیر در منزل زَرود، خیمه افراشته بود که کاروان امام رسید. امام پرسیدند:« اینجا خیمه گاه کیست؟» گفتند: «زهیربن قین بجلی.» امام حسین (ع) فرمودند: «سلام مرا به او برسانید و بگویید فرزند فاطمه به همراهی ات می خوانَد.» ▪️همسر زهیر سفره انداخته بود که از پشت خیمه صدای پیک امام برخاست.: «سلام ای زهیر. مولایم حسین تو را دعوت کرده است.» دست زهیر لرزید. مانده بود که بر سر دو راهی یقین و تردید و رفتن و ماندن، کدام را برگزیند! همسرش نهیب زد: « برخیز مرد! فرزند فاطمه تو را دعوت کرده است!» ▪️زهیر برخاست و نزد امام رفت. مولا به اشتیاق کسی که مسافرش را پس از سالها هجران زیات می کند، از او استقبال کردند. حرفهایی رد و بدل شد و از خیمه امام که بیرون آمد، دیگر خبری از تردید در چهرۀ زهیر نبود. اینک او فرماندۀ جناح راست سپاه فرزند فاطمه (س) بود. 📗 منبع: محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج2، ص 966 تا 968 ⌈.•.⌋ ┄┅•|•⊰❁🏴〇⃟🕊❁⊱•|┅┄ ➣ @khadem_astan
🏴همراه سفیر امام: عبدالرحمن بن عبدالله ▪️عبدالرحمن بن عبدالله از اهالی کوفه بود. او به همراه نامه های اهل کوفه، در مکه به حضور امام حسین (علیه السلام) رسید. هنگامی که امام، مسلم بن عقیل را به عنوان سفیر خود به کوفه فرستادند؛ به اشارت حضرت، عبدالرحمن نیز به کوفه بازگشت تا یاور و بازوی مسلم بن عقیل باشد. مسلم که به شهادت رسید. ▪️عبدالرحمن شبانه از کوفه خارج شد و به ارودگاه سید الشهدا (علیه السلام) پیوست. روز عاشورا هنگامی که عبدالرحمن به میدان رفت، این گونه رجز می خواند: « من فرزند عبدالله خاندان یَزَنم. باورمندِ دین حسین و حسنم. ضربه های کشندۀ یمنی بر فرقتان می زنم و با این جهاد به لطف خدای خویش امیدوارم.» ▪️عبدالرحمن با قطعه قطعۀ بدن خویش، تصویر زیبای عشق و ایثار را بر خاک داغ کربلا ترسیم کرد. 📗منبع: محمدرضا سنگری، آیینه داران آفتاب، ج2، ص863 تا 879 ⌈.•.⌋ ┄┅•|•⊰❁🏴〇⃟🕊❁⊱•|┅┄ ➣ @khadem_astan