در گردان رزمی پادگان سپاه بودیم.
روی یک تکه اسفنج روتختی میخوابیدیم .
صبح که از خواب برخاستم .فرهاد ژولیده سیرت را دیدم که صورتش کاملا خیس بود .مثل اینکه دوش گرفته
باشد اما اشک بود و صورتش را میپوشاند ومن چشمانش را نمیدیدم . فقط میگفت: من هم باید بروم . 😭 معلوم بود که در خواب خبر شهادت را به او داده بودند.
همان روز بود که در جاده بوشهر توسط گروهک #منافقین خوابش تعبیر و آسمانی شد.🕊🌹
✍فرازی از وصیتنامه شهید:
پدر و مادر عزیز و دوستان گرامیام سفارش میکنم دعا برای امام را فراموش نکنيد و کمک به فقرا و محرومین همیشه در برنامههایتان باشد و ساده زیستی را در زندگی تان رعایت کنید.
#شهیدفرهادژولیدهسیرت
#شهدایفارس
@khademin_alborz