#روایتگری
🎤همسر شهید
💫همیشه آقامهدی دیر به خانه میآمد. روز قبل از شهادتش، جمعه شب بود که ساعت ۱۰ به خانه آمد. خستگی از چهرهاش میبارید. به بچهها گفت خستهام و نمیتوانم با شما بازی کنم.
✨بچهها هم پذیرفتند. بعد از چند دقیقه به آشپزخانه رفتم. از آنجا بچهها را نمیدیدم، ولی صدای بلند خندهشان را میشنیدم.
💫خودم را رساندم پیششان دیدم بابایشان با تمام خستگیای که داشت، دلش طاقت نیاورده و همبازیشان شده است. یعنی آخرین بازی بچهها با بابا مهدیشان بود. فردایش رفت و به شهادت رسید.
#شهید_مهدی_نعیمانی🌹
#کمیته_خادمین_شهدا_استان_البرز
@khademinalborz