eitaa logo
🍀کُمیٖتـــــه‌خـٰادِمیٖن‌ِشـُـهدٰا✨
4.3هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
3.4هزار ویدیو
54 فایل
کمیته برادران: @Dp123456 کمیته خواهران: @Md654321 تبادل شبانه @Shahid128 #خادم‌الشهدا فقط یک مدال بر روی سینه نیست! یک هدف و راه است‌ کسانی میتوانند هم مسیر باشند که اَدا و اِدعا را دفن کنند...
مشاهده در ایتا
دانلود
🖤 به مناسبت شهادت حضرت زهرا (س) ✂️ عزيز زيباى من به خاطر ارادت ويژه‌اش به حضرت زهرا(س)، دوست داشت در ایام فاطمیه مراسم داشته باشند. بنیان روضه‌های ایام فاطمیه‌اش از اهواز شروع شد، همزمان با جنگ. در کرمان به طور رسمی‌تر این هیئت را برگزار کرد. اول کار فقط در منزل مسکونی خودش روضه برگزار می‌شد. جمعیت که زیاد شد، به فکر مکان بزرگتری افتادند. کنار منزلشان زمینی بود که آن را خریداری کردند. داخل زمین چادر می‌زدند و هیئت برگزار می‌کردند. کم‌کم بیت‌الزهرا شکل گرفت و به شکل حسینیه درآمد و آن را وقف کرد. 📚 مستند روایی روزهای پایانی زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی از زبان خانواده، همرزمان و دوستان ایشان.. @khademin_alborz
📝 خاطرات شهید سید رضی موسوی از ساعت‌های قبل از شهادت حاج قاسم سلیمانی [▪️هواپیما در فرودگاه دمشق فرود آمد. سید رضی در فرودگاه بود. برای کار دیگری رفته بود که به او خبر دادند «حاج‌قاسم سلیمانی اومده.» سید رضی شوکه شد. سریع به استقبالشان رفت. حاجی ردیف اول نشسته و ماسک زده بود. ▪️سید رضی به‌سمتش رفت و بعد از سلام و احوال‌پرسی گفت: «حاج‌آقا، ما که هنگ کردیم شما خبر‌نداده اومدی!» حاجی گفت: «حالا یه صلوات بفرست از هنگی در بیای!» سید رضی خندید و زیر لب صلواتی فرستاد. سوار ماشین شدند و به‌سمت مقصد حرکت کردند. ▪️حال‌و‌هوای حاجی خیلی خاص بود. در مسیر نگاهی به سید رضی کرد و بی‌مقدمه گفت: «تو هم دیگه پیر شدی، تو هم باید شهید بشی!» «خدا از دهنت بشنوه، حاجی!»] 📚 برشی از کتاب مستند روایی روزهای پایانی زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی از زبان خانواده، همرزمان و دوستان ایشان @khademin_alborz
🔰 به مناسبت سالگرد شهادت شهید احمد کاظمی [«ما خیلی سر به سر احمد می‌ذاشتیم. هربار که می‌شنیدیم بدون ما رفته سفر، یه برنامه‌ای می‌چیدیم که برگردونیمش تهران. یه بار که رفته بود شمال، با محمدباقر یه برنامه‌ای چیدیم برش گردونیم.» حاجی این خاطره را می‌گفت و همه می‌خندیدند. خیلی هوای رفیقش را کرده بود. هرکسی رابطهٔ او با شهید احمد کاظمی را می‌دانست، نمی‌توانست باور کند روزی آنها از هم جدا شوند. چقدر سر به سر هم می‌گذاشتند و چقدر حاجی دلش برای خنده‌هایشان تنگ شده بود.] 📚 ، مستند روایی روزهای پایانی زندگی شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی از زبان خانواده، همرزمان و دوستان ایشان @khadem_koolebar