~بسم الله الرحمن الرحیم~
گاها به دنبال رقص قلم
با ساز عاشقان هستم و نگاشتنشان،
اما در استخدام کلمات باز میمانم
چرا که کلمات عاجز و ناتوانند.
سخنم را میخواهم با چمران آغاز کنم.
همانی که به دنبال سبز زیستن بودم اورا یافتم اری "سبز زیستن" ...
محبوبم؟! برایم بگو!
چمران را چگونه نگاشتی؟!
که توانست چنان صبری در خود
بپروراند که بتواند چندی از تو
دور بماند؟!
مگر نه این است!
کسی که در عشق لیلی به شغف رسیده ،از اتش وجودش به هنگام زیستن،
کره خاکی به خاکستری میماند،که از شدت عشق در همپیچیده شده و سوخته است، و سپس از میان خاکستری هیچ رنگ جوانه هایی سبز میروید...
به ویرانه ها بنگر؟!
همان کنج های خلوتی که عارفان و عاشقان ، به هنگام نیستی مطلق جهان ،
همانند اغوش مادر ان را میابند، پناه میبرند؟!
میدانند که چون مقصد پرواز است قفس ویران بهتر است...
گوش سپرده ام
صدای مناجات های چمران می اید!!
مگر میشود ادمی اینگونه باشد؟! او فراتر از بشر است ...
#به_قلم_حا.جیم
#مبتلا_به_قلم_آوینی
@khadem_koolehbar