eitaa logo
"خادمین سرزمین ملائک"
4.4هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
1.8هزار ویدیو
37 فایل
پـدرم گـفـت اگـر خادم ایـن خانہ شـوی🍂 همہ ے،زنـدگـےوآخـرتت تضـمـین است(💚) اینجــا از خـــادمــۍ تاشهــادت،فاصله اے نــیست! ادمین برادران @ya_mahdi65
مشاهده در ایتا
دانلود
#دلنوشته #ارسالی_شما #پیج_اینستاگرام #کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ 🕊✨🥀 @khadem_koolehbar
#دلنوشته #ارسالی_ازخادمان ✨🥀 🍀تنها دلخوشی این روز هایم؛خادمی دوباره در پادگان #دوکوهه بود. که گویا... نه ... . . . پ ن : دلی که جا مانده در #دوکوهه ؛ #شلمچه #چزابه #فکه #طلایه #دشت_ذوالفقاریه #کانال_کمیل با چه چیزی آرام خواهد گرفت... پروردگارا.....💔 . . . حال جامانده را یک جامانده میفهمد...🌷 . #دوکوهه #خادم_الشهدا #راهیان_نور #پادگان_دوکوهه #حسینه_حاج_همت @khadem_koolehbar
#دلنوشته #ارسالی 🕊🥀 از خودت خواستم که بازه انتخابی من رو تایید بشه! اما انگار از خودش باید میخواستم! اللهم ارزقنی خادم الشهداء فی ارض الشهداء (آمین). 🥀✨ آمین🙏 #منا_اهل_بیت #کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ @khadem_koolehbar
#دلنوشته #ارسالی_شما #پیج_اینستاگرام #کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ 🕊✨🥀 @khadem_koolehbar
#دلنوشته #ارسالی_شما #پیج_اینستاگرام #کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ 🕊✨🥀 @khadem_koolehbar
#دلنوشته #ارسالی_شما #پیج_اینستاگرام #کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ 🕊✨🥀 @khadem_koolehbar
#دلنوشته #ارسالی_شما #پیج_اینستاگرام #کمیته_خادمین_شهدا_تهران_بزرگ 🕊✨🥀 @khadem_koolehbar
✨🥀 سالارِ زینب: یک جامانده از اولین عاشقی را عید 95 تجربه کردم آن سال با عنایت شهدا چهار بار قسمتم شد...خادمی عید در اردوگاه خرمشهر...تابستان در کردستان...پاییز خادمی دانش آموزی کرمانشاه...و یک هفته بعدش خادم الرضایی در اردوگاه شهید کاوه مشهد مقدس! همه بازه های خادمی عشق بود و عشق! 💖 خادمی امام رئوف ...اما ... حال خاصی داشت!عجیب و بسیار پربرکت بود برای زندگی ام...الحمدلله هذه النعمه... دوسال بعد هم زندگی ام بر محور خادم الشهدایی میچرخید. همه برنامه زندگی را با بازه های خادمی تنظیم میکردم...صفای خاصی داشت برای شهدا کارگری کردن... رفقای خادمی هم خیلی با صفا و بانشاط بودند...یاد شب هایی که در سنگر حیاط اردوگاه به بهانه نماز شب از خستگی بیهوش خواب میشدیم بخیر...آی که از خنده ترکیدیم وقتی که موقع اذان صبح سر از مهر برداشتیم!!! اما حالا دو سالی ست دعوت نشده ام عجیییب دلتنگم و دستم کوتاه... شما یک سال منتظر اعزام بودید... اما من دو ساااال دلتنگی و حسرت کشیدم...خادمان شهدا میفهمند دوساااال انتظار زمان زیادیست... مانده ام با این همه دلتنگی چه کنم! مگر میشود شهدا مرا فراموش کنند؟؟؟!!! شهدایی که خودشان مرا به سمت خادمی کشاندند...رزق بی حساب و کتاب خودشان بود... دعا کنید برایم تا دلم در شهر اردوگاه شود! اردوگاه جهاد اکبر...تا به شهدا برسم...💔 دوباره دوباره 🥀✨ @khadem_koolehbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلنوشته #ارسالی_ازخادمان 🕊🥀 بد شديم،بد كرديم،لياقت خادمي بهمون دادن از خودمون در اومديم فك كرديم خبريه و هر سال بايد طلبيده شيم....نفهميدم كه طلبيدن تا به خودمون بيايم ولي بدون هيچ زحمت و تغييري هر سال فقط به چشم يه سفر بهش نگاه كرديم...توقع داشتن ازمون كه علاوه بر بستن چمدون دلامونم آماده باشه ولي آماده نبوديم رفيق😭 __________________ من مطمئنم شهدا منتظرمون بودن .... شلمچه فكه دوكوهه ذوالفقاريه ميشداغ و ...رو اب و جارو كردن اماده بودن براي استقبال از ما... ميخواستن اسپند بدن دست خادماشونو بگن هواي زائرامونو داشته باشين خيلي برامون عزيزن💔 _____________ اونا هم وقتي شنيدن راه راهيان نور به روي ما بسته شده با گريه سعي كردن دلداريمون بدن ...اگه اين روزا هزار بار نمردي و زنده نشدي بخاطره اين بوده كه شهدا با گريه هات گريه كردن... ميدوني چي ميگن به ما؟ ميگن بچه ها حال الان شما مثل وقتيه كه يه شهريو زمان جنگ از ما ميگرفتن .... حالمون بد بود ولي پشت سنگر دفاع ميكرديم...هر شب و روز رؤياي گرفتن شهر تو ذهن و قلبمون بود... ميگن بلند شين پشت سنگر تلاش كنين براي باز شدن راهيان😔 _____________ ولي امان از دلي كه اين حرفا حاليش نيست...يه سال هر وقت دلمون ميشكست مشكلي داشتيم بغض داشت خفمون ميكرد به خودمون قول آخر اسفند و بيابون گردي و پاك كردن دل سياهمونو ميداديم... درمان درد دل سياهي كه اخر عيد باشه و قلبش شكسته و روحش بي قرار باشه چيه؟ غير از اين كه اين يه درد بي درمونه😭✋ ___________ 🌹✨ @khadem_koolehbar
...............🌹✨...............                          بسم الله النور این داستان: اسفند وراهیانی ها برای ها پره از خاطره ها و لحظات نابی که تقریبا کل سال رو به امید تجربه ی دوباره ی اون سر میکنند اسفند برای راهیانی ها یعنی تدارکات یک خانه تکانی مفصل اسفند یعنی برپایی فضای ثبت نام و ساعتها در سوز سرما و بارون نشستن برای یک اون هم یک دعوت ناب و منحصر به فرد، دعوت به یک حیات واقعی اسفند یعنی بازار رفتن و هر روز توی دفتر جمع شدن و با یاد شهدا بسته ی راهیان تدارک دیدن اسفند یعنی روز شماری تا روز حرکت یعنی بوییدن اقلام بسته فرهنگی راهیان و به دل نوید نزدیکی وصل رو دادن اسفند یعنی بالاخره داری به اون هوایی که نیاز به نفس کشیدنش رو داشتی نزدیک میشی یعنی بالاخره به دوکوهه سلام میکنی و اون هم ساده و بی ریا با روی گشاده خاک سفر از دوشت میگیره و درآغوش میکشدت و تو رو آماده ی رفتن میکنه رفتنی از جنس آمدن   اسفند یعنی شلمچه میری و دلت بین الحرمین دو مکان مقدس میشه یک چشمت به خاک نابشه که قدمگاه امام رئوفه(ع) و یک چشمت به تابلوی"تا کربلا فقط یک سلام" و خدا خدا میکنی که کاش امسال هم بتونم تو مراسم بله برون شرکت کنم اسفند یعنی بالاخره میری نزدیک ترین نقطه ایران به کربلا یعنی شرهانی و از اون خاک راز آلود سلام میدی به حضرت ارباب (ع) حالا وقتی کابوس هرسالت این شده که نکنه اسفندت اسفند نباشه باید چی کار کنی؟ نمیدونیم حکمت خدارو اما این رو میدونیم بالاخره خدا میخواد راهیانی ها که راهیانی ها که این دوری هارو با نجوای با شهدا تحمل میکنن شهدایی بشن و رنگ و بوی اونها رو بگیرن شاید برای همینه که امتحان ها همه مثل هم نمیشه امسال هم ی جور دیگه شد انگار خدا راهیانی ها رو کرده تا سفیر تفسیر آیه ی ولا تحسبن الذین قتلوا امواتا... باشند تا اهل زمین رو با جرعه ای از عطر حضور بهترین سربازان و اصحاب آخرالزمانی مهدی موعود(ارواحنا فداه) آشنا کنه برای همین هر حادثه و موقعیتی که پیش میاد نا خودآگاه دل راهیانی ها میره به سمت کاری که اگه شهدا هم بودند همون کارو میکردند راهیان دیروز ما حفظ دلهای امت مهدوی و راهیان امروز ما حفظ جانهای امت مهدوی                    و اما مهم اینه که                              هر دو از جنس نور اند نوری که منشاءاش مادر شهدا(س) است تا آماده ی سربازی و دفاع از حریم ولایت بشی خلاصه بگم تا مادری بشی...      اللهم الرزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک بحق الفاطمه الزهرا(س) ...........✨🌹............ @khadem_koolehbar
۲۳ چه حال و هوای قشنگی بود چه خواب زیبایی بود چمدان در دست به سوی سرزمین عشق. چه صبح زیبایی است صبح ۲۳ اسفند صبح عاشقی است برای ما. چه شور دل انگیزی داشتیم شوق دیدن دوستان قدیمی که سالی یکبار قسمت است جمال زیبایشان را ببینیم چقد شیرین است. چه قلقله ای بود دفتر پذیرش، چه همهمه ای بود یکی آرزوی شلمچه دیگری در شوق کانال کمیل،یکی از خاطرات گذشته میگفت یکی از آرزوهایش‌.حالمان حال قشنگی بود قابل وصف نبود جملات و کلمات در توصیف حالمان ناچیز بودن. چه خبر بود جلوی خیاطی، چه با عشق صف کشیده بودن در ایستگاه پلاک زنی چه زیبا روی پلاک ها مینوشتند سرانجام خادم الشهید، شهید میشود.چه قدر دلهایمان پاک بود چون شهیدان از همه چیز دل کنده بودیم از شهر از تمام زرق و برق های این دنیای فانی.... چه خبر بود روز اعزام هیچکس در پوست خودش نمیگنجید همه با حکم به دست آماده بودن قرآن آوردن، اسپند آوردن چقدر شبیه زمان جنگ بود گویی ما همان بچه های زمان جنگیم برای همدیگر سربند می بستیم فقط دیگر سر سربند دعوا نداشتیم چون همه سربند ها یا فاطمه بود . چه رنگ قشنگی داشت حنایی که به دستمان میزدیم . چقدر خوشحال بود اروند از شوق حضور خادمان به چپ و راست میزد. چه داد و هواری راه انداخته بودیم بچه های کانال کمیل جا نمونید حرکت کردیم ها، بچه های شرهانی برن پارکینگ،شلمچه نبود انگاری اینجا ترمینال است البته ترمینال عشق ترمینال شهادت و مسافرانشم مجنون و شیدای شهادت نوبت به سرزمین عشق رسید نوبت به سرزمین رمل های داغ رسید وقتی سوار ماشین فکه شدم نگاهی به بچه ها کردم راست میگفت سید اهل قلم: این جوانان نسل تازه ای هستند که در زمین سقوط کرده اند و وظیفه دگرگونی عالم را پروردگار به گرده ی اینان گذاشته است. همگی به یاد داریم در روز وداع از یادمان ها آرزویمان این بود خدایا عمری عطا بفرما که سال دیگر هم خادم باشیم اما مهمان ناخوانده ای برایمان آمد مهمانی که همه چیز را بهم زد و حال از صبحی غم انگیز میگویم صبحی که از خواب بلند شدیم از خواب شیرین و زیبایمان، ما در خانه بودیم دور از سرزمین عشق دور از سرزمین ملائک امسال افتخار چسباندن آرم خادمی بر روی قلبمان نصیبمان نشد و ای کاش که هیچ وقت از خواب بیدار نمی شدیم ای کاش..... ✍: ارسالی ازخادم‌الشهدا‌ حجت الاسلام اجاقی @khadem_koolehbar
در تلاطـم نگـرانۍ هاے خـودمان بودیــم...... خـادمان راهــیان درڪ میکردند حال یڪدیگر را....... یڪ سال انتظار وناگـہ تمام امـید یک ساله مان را به یکباره ناامــید ڪرد💔 مانده بـودیم وعــیدے ڪه برایمان شیریـنۍ نداشت.......عـید ما بایـد لباس خاڪی به تن وباچـفیہ هایۍ که یک سال شاهــد انتظارمان بودند در و و و ......خـادم بودیمـ وحال در هواے آلوده تـهران گرفتار بودیم😔 تا اینڪه با یڪ پیـام براے ڪارجهادے خادمان به خودمان آمدیم وحالمـان خوب شد..... امـسال خادمۍ‌مان در تـهـران وخدمت وڪمڪ به است..... امسال نیز در عرصه‌ایم،امـا مشغول در تـولیـد ماسڪ وبسته بندے ارزاق وڪارهاے جهادے پشت جبهه و در تولیـد دستڪش و ....... و ڪمک در . همه اینها خدمت است ..... به قول سال دیگــر که به راهیـان برویــم بیشتر قـدر میدانیم وبه راستی ڪه حال وهواے مان سال دگر دیدن دارد💔 @khadem_koolehbar
جـــهاد با لبــاس هاے خــاکی خادمــی آرامــش🌿 ماموریت خــدمت به مــردم🍃 @khadem_koolehbar
💔🥀 یکی از خادمــین شهــدا پس از بسته بندے و تــوزیع در منـاطق محـروم • و بر روی خاک نفت خیز خوزستان که همه کشورم بخصوص شهرهای بزرگ و خودخواه آنرا مرفع تر و آبادتر کرده نوشته اند استان شهید پرور خوزستان ، آبادان ، خرمشهر ..... • جایی که مردمی نجیب ، شیعه و محب اهل البیت زندگی میکنند که بر خلاف سرمایه هایی زیر پایشان که با مارهای لوله نما از سر زمین شان خارج میشود جز تشنگی ، فقر و بیکاری عایدشان نمیشود. • کاش کور بودم و شادی چهار دخترک بی پدری را که از دیدن یک قوطی کنسرو ماهی همچون ماهی که به آب رسیده بال بال و خوشحالی میکردن را نمیدیدم. • و یا دیگر دخترک عروسک رویی چند ساله ای که با یک عروسک کوچک پولشی چنان از خود بیخود میشد که انگار به برج سفید آرزوهایش با بستنی رو کش طلایی دست پیدا کرده بود..... • فکر میکنم اگر او و پدرش فردا روزی به همت پولهای نفت همسایه هایشان وهابی شوند چه نکوهشی میتوانم بکنم ، جز خودم را سرزنش • خدایا منجی عدالت گستر را برسان و مرا از این بی تفاوتی و ظلم به همنوعانم ببخش. • "آمـــیــن" • @khadem_koolehbar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دلنوشته #حال_این_روزهای_من برای دیدنت هرکاری شدکردم پاهایم را به روی نوک انگشتانم بردم تا شاید از لابه لای جمعیت تورا ببینم اما حالا دقایقی بعداز دیدنت این بار چشم های اشک آلودم نگذاشت تورا ببینم این داستان هرچندوقت یکبار من است #دل_نوا #معراجی_ها #دلشکسته💔 @khadem_koolehbar
. . بسم رب الشهدا و الصدیقین سال به آخر رسید و دل،هوای پرواز دارد... هوای پر زدن،حوالی کرب و بلای ایران دارد... دل ما در شلمچه جا مانده است... قسم به خاکتان،که هوای اروند و طلاییه و معراج دارد... لهجه شهر را نمیفهمم، شهر با من سخن نمی گوید، در این کوچه پس کوچه های هیاهو، کسی از درد ما نمی گوید... به کجا بریم دلتنگی مان را؟!... دل،تنگ است و دلتنگی ما از چشمانِ انتظارمان پیداست... اما بازهم سهم ما،آهِ حسرت و فریادِ اشک هاست... از چه بگویم؟ از کدام خاک؟ کدامین کوی بی نشان؟ یادتان هست؟فکه...هویزه...اروند و طلاییه... همان ها که جایگاه لاله هایند، لاله هایی از جنس شهید... ای آرامِ دل های بی قرار! ای شهیدان خدایی! فاصله بسیار است...درددل فراوان... اما بار دیگر تجدید بیعت میکنیم! قسم به خون پاکتان...و قسم به حیات عندربتان تا لحظه ای که عمر باقی است، ادامه دهنده راهتان هستیم... که راه شما راه انبیاست... یادمان باشد! امان از روزی که زمین شهادت دهد،و آن زمین خاک شلمچه باشد... تشکر ازهمراهی شما🙏🏻🌹 •••💚🍃 @khadem_koolehbar
🥀🕊 یه شعری هست میخونن تو هیاتا که میگه: بیچاره اونکه حرم رو ندیده بیچاره تر اون که دیدکربلارو اما انگار این شعر واسه جامونده های خادمی هم صدق میکنه. درسته بیچاره ترشدیم ازوقتی شنیدیم که نمیتونیم بریم خادمی . بیچاره ترشدیم وقتی سالهای قبلو قدر ندونستیم وقتی بهمون میگفتن این روزا رو قدر بدونید شاید اخرین خادمی باشه فکر میکردیم حتما باید بمیریم تا اخرین بارمون باشه اما نه انگار.... خلاصه جامانده ایم و حوصله ی شرح قصه نیست. به امید روزای بهتر به امید خادمی به امید شهادت 🥀🕊 @khadem_koolehbar
📝 | “ لباس خاکی ها ” حکایت عاشقی خادمین شهدایی است که در عصر غربت پلاک و چفیه ، به سرزمین لاله هایی کوچ کرده اند که آنها را ندیده اند بلکه فقط قصه آنها را بارها و بارها شنیده اند . . . 🌱 @khadem_koolehbar
📝 | “ لباس خاکی ها ” حکایت عاشقی خادمین شهدایی است که در عصر غربت پلاک و چفیه ، به سرزمین لاله هایی کوچ کرده اند که آنها را ندیده اند بلکه فقط قصه آنها را بارها و بارها شنیده اند . . . 🌱 @khadem_koolehbar
:) دل من گمشده، اگر پیدا شد ... بسپاریدش به امانات حرم @khadem_koolehbar
میکشد‌کارمَن‌از‌فکرتو‌آخر‌به‌جنون‌حُسین‌جانم♥️ ۶۹ ••••🖤🕊 @khadem_koolehbar https://rubika.ir/khadem_koolehbar313
ویران‌نشین شدم که تماشا کنی مرا  مثل قدیم در بغلت جا کنی مرا… 💔 ۶۹ ••••🖤🕊 @khadem_koolehbar https://rubika.ir/khadem_koolehbar313