eitaa logo
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
1.1هزار دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.9هزار ویدیو
91 فایل
﷽ • -سلا‌م‌برآن‌هایی‌که‌رفتندتا‌بمانند ونماندندتابمیرند . . .🌿(: ــــ امروزکار تجلیل از شهــدا وحفظ یاد گرامی این عزیزان یک فریضه است -حضرت‌آقـٰـا- ــــ جهت‌نظرات‌وپیشنهادات ➺ @shahidgomnam8 آیدی‌پیج اینستاگرام قرارگاه:👇👇 ➺ khadem_shohadajahrom
مشاهده در ایتا
دانلود
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» و هدیه به روح مطهر تمامی شهدا و هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید 🌷 •┄═━❝ 🥀 ❞━═┄ @khadem_shohdajahrom
#اربابم ذکرخیرتو به هرجا شدو یادت کردیم دست برسینه به توعرض ارادت کردیم پادشاهی جهان حاجت مانیست #حسین به غلامی در خانه ات عادت کردیم #جانم_به_فدات_یا_اباعبدالله 🌐 @khadem_shohdajahrom
عاشق حضرت (علیه السلام) بود. قبل از شهادت را بدون دست کشید و برای شهادتش آماده کرد درسوریه دو دستشو از دست داد و در بیمارستان تهران به شهادت رسید. 🌷 شادی روحش 🌹🍃🌹🍃 @khadem_shohdajahrom
💠شهیدی که به احترام امام زمان عج زنده شد.. در پست بعدی بخونید👇 #شهید_احمد_خادم_الحسینی🌷 👉 join 👇 🌷 @khadem_shohdajahrom 🌷
خـادم الـشهدا 🇵🇸 .
💠شهیدی که به احترام امام زمان عج زنده شد.. در پست بعدی بخونید👇 #شهید_احمد_خادم_الحسینی🌷 👉 join 👇 🌷
✍پاسدار شهيد احمد خادم الحسينى در سال ١٣٣٢ در شيراز متولد شد. در شهر در دوران دفاع مقدس به هنگام تشييع و تدفين شهدا رسم بر این بود که علماى برجسته شهر و ائمه جماعات دوشادوش مردم در مراسم شرکت مى کردند و در پایان مراسم تشييع، مسؤوليت شهدا را برعهده مى گرفتند. از نماینده و امام جمعه محترم شيراز شنيدم: «پس از عمليات بيت المقدس که منجر به فتح گردید عده اى از شهدایى را که در این عمليات به شهادت رسيده بودند به شيراز آوردند. زیادى از مردم در این مراسم تشييع حضور یافته بودند که در ميان آنها علماى شهر دیده مى شدند. اجساد مطهر شهدا در ميان حزن و اندوه فراوان مردم بر دستهاى آنان تا "دارالرحمه" شيراز تشييع گردید و پيكرهاى مطهر شهدا در آنار قبرهایى که از قبل آماده شده بود، قرار گرفت. در شيراز رسم بر این بود که علماى شهر بخصوص روحانيونى که از لحاظ سنى و موقعيت اجتماعى از دیگران ممتازتر بودند مسؤوليت تلقين شهدا را برعهده مى گرفتند. حجة الاسلام و المسلمين طوبائى از روحانيون شهر که امام جماعت مسجد کوشک عباسعلى شيراز بود براى من نقل مى کرد: شب قبل که براى نماز شب برخاستم مسائلى برایم پيش آمد که دانستم فردا با امری عجيب مواجه مى شوم. وقتى وارد قبر شدم تا تلقين شهيد مورد نظر را انجام دهم، به محض ورود به قبر در چهره شهيد حالت تبسمى احساس کردم و فهميدم با صحنه اى غير طبيعى روبرو هستم. وقتى خم شدم و تلقين شهيد را آغاز کردم، به محض اینكه به اسم مبارك امام (عج) رسيدم مشاهده کردم جان به بدن این شهيد مراجعت کرد، چون شهيد به احترام امام زمان(عج) سرش را خم کرد، به نحوى که سر او تا روى سينه خم شد و دوباره به حالت اوليه برگشت. 🌷 👉 join 👇 🌷 @khadem_shohdajahrom 🌷
🌱 فقط در جبهه‌های جنگ‌ نیست ، اگــر انسان بـراۍ خدا کار ڪند و به یـاد او باشد و بمیــرد... شهید است... •| |• @khadem_shohdajahrom
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» و هدیه به روح مطهر تمامی شهدا و هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید 🌷 •┄═━❝ 🥀 ❞━═┄ @khadem_shohdajahrom
●| واجب شرعے #عشق است سلام ِسر صبح ○| السلام  اِی همه #عشق و مسلمانے من...! #صلےالله_علیڪ_یااباعبدالله @khadem_shohdajahrom
♥️بسم رب الشهدا♥️ برگے از خاطرات 📚 شانه هاے همیشه گرمش یخ ڪرده بودند. از پدرش قول گرفته بودم ڪه دو ساعت با جنازه اش توے خانه تنها باشم. حرف داشتم با او...😔 قرار دو ساعته شد نیم ساعت،آن هم توے معراج...💔 بعد از نود و نه روز باید براے همیشه با چشمهایش، موهایش، خنده ها، اشڪ ها و انگشتانش خداحافظے میکردم!😭 براے همیشه توے این پنج سال و چند ماه چقدر اسیرش شده بودم. ڪاش صدایش را فقط یڪبار دیگر مےشنیدم ڪاش با لبخندش به من مےفهماند ڪه هنوز هم،سایه بالا سر دارم... دلداده ے ارباب درِ تابوت را باز ڪردند این آخرین فرصت بود... بدن را برداشتند تا بگذارند داخل قبر؛بدنم بےحس شده بود، زانو زدم ڪنار قبر دو سه تا ڪار دیگر مانده بود. باید وصیت هاے📝 را مو به مو انجام مےدادم. پیراهن مشڪے اش را از ڪیف درآوردم. همان ڪه محرم ها مے پوشید.🏴 یڪ چفیه مشڪے هم بود،صدایم مےلرزید. به آن آقا گفتم ڪه این لباس و این چفیه را قشنگ بڪشد روے بدنش،خدا خیرش دهد توے آن قیامت؛پیراهن را با وسواس ڪشید روے تنش و چفیه را انداخت دور گردنش... جز زیبایے چیزے نبود براے دیدن و خواستن! به آن آقا گفتم: مےخواست براش سینه بزنم، شما مےتونید؟ یا بیاید بالا خودم برم براش سینه بزنم بغضش ترڪید😭 دست و پایش را گم ڪرد.نمےتوانست حرف بزند.چند دفعه زد رو سینه . بهش گفتم: نوحه هم بخونید برگشت نگاهم ڪرد. صورتش خیس بود.نمےدانم اشڪ بود یا آب باران. پرسید:چےبخونم؟ گفتم:هرچے به زبونتون اومد. گفت:خودت بگو نفسم بالا نمےآمد...😭💔 انگار یڪے چنگ انداخته بود و گلویم را فشار مےداد، خیلے زور زدم تا نفس عمیق بڪشم گفتم: از حرم تا قتلگاه زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) دست و پا مےزد حسین(ع) زینب(س) صدا مےزد حسین(ع) سینه مےزد براے شانه هایش تڪان مےخورد... برگشت بااشاره به من فهماند همه را انجام دادم، خیالم راحت شد...💔🕊 همسربزرگوار 🌹 📿 ┄┅─✵💝✵─┅┄ @khadem_shohdajahrom ┄┅─✵💝✵─┅┄
•┄❁ ❁┄• فرستـادن پنج بہ نیتــ سلامتے و ٺعجیـل در «عج» و هدیه به روح مطهر تمامی شهدا و هدیہ ‌بہ‌ روح ‌مطهر ‌شهید 🌷 •┄═━❝ 🥀 ❞━═┄ @khadem_shohdajahrom
#سلام_اربابم ♥️ صبح علےالطلوع #سلام_علےالحُسیْن بالدم والدموع سلام علے الحُسیْن این عین عاشقےسٺ ڪہ هرروز مےشود بانامٺان شروع،سلام علے ══════°✦ ❃ ✦°══════ ♡ #ʝѳiɳ ↴ ➣ @khadem_shohdajahrom