الشہـ ڂادم ـداء
#تاشہدا❤️ بایستی شهادٺ را در آغـــوش گرفٺ، گــونه ها بایسـتی از شـوقش ســـرخ شــود و ضربان قلب تند
❤️🍃❤️
دیر به دیر می آمد.
اما تا پایش را می گذاشت توی خانه
بگو بخندمان شروع می شد.
خانه مان کوچک بود؛
گاهی صدایمان می رفت طبقه ی پایین.
یک روز همسایه پایینی بهم گفت؛
« به خدا اینقده دلم میخواد یه روز که آقا مهدی مییاد خونه لای در خونهتون باز باشه،
من ببینم شما دو تا زن و شوهر به همدیگه چی می گید این قدر می خندید؟»
ڪتاب؛ یادگاران /۳
#شهید_مهدی_باکری
#تاشہدا
@khademalshohada72