السلام علیک یا ابا عبدالله
💠 (۲۷) آبان
💠 نهصد و شصت و هفتمین( ۹۶۷)روز
#قرائت_زیارت_عاشورا
وچهل ۴۰ مرتبه ذکر
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
• ••••••••••••••••••••••••
متوسل می شویم به
⬇️⬇️⬇️
کشتی نجات اباعبدالله(ع)
و
شهیدان معززراه اسلام
⬇️⬇️⬇️
🌹#نوید_صفری
🌹#قاسم_طاهری
•••••••••••••••••••••••
⏰ شروع ⏮
۲۶ بهمن ( ۱۴۰۰ )-- ۱۳ رجب
❇️ ادامه ⏮
تازمانی که پروردگار توفیق عنایت نماید
••••••••••••••••••••••••
دوستان معنوی گرانقدر
اولین نیتمان از
#توسل_به_شهدا_و_زیارت_عاشورا
✅سلامتی وتعجیل در ظهور امام زمان باشد
وپس ازآن⬇️⬇️⬇️
✅نماز اول وقت
⛔️ترک گناه
✅حاجات شخصی
••••••••••••••••••••••••
⏰زمان قرائت #زیارت_عاشورا
ازاذان صبح تا نیمه شب شرعی هرروز می باشد
•••••••••••••••••••••••••
ان شاالله به هرنیتی مهمان شهدای گرانقدر شده اید حاجت روا باشید
#دعای_خیر_در_حق_همدیگر_را_فراموش_نکنیم
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر خوانی شهید در وصف حال خود و دوستانش
باید گذشـت از این، دنیا به آسـانی
باید مهیا شد، از بهر قربانی...
سرانجام معشوقه به سامان شد و شهید مرتضی عطایی(ابوعلی) پس از رشادت های فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون، جانباز سرافراز مرتضی عطایی در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در منطقه لاذقیه به مقام رفیع شهادت نائل آمد و به یاران شهیدش پیوست.
شهیدمدافعحرم #مرتضی_عطایی
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری #شهدایی
خاطرات شهدا
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
#رمان_حورا
#قسمت_صد_و_سی_و_پنجم
بعد از تمام شدن صحبت های آقای یگانه، مهرزاد با بچه ها و آقای یگانه خداحافظی کرد و به سمت خانه رفت.
در تمام مسیر فکرش درگیر بود .
درگیر حرف های آقای یگانه..
درگیر مدافعان حرم..
مهرزاد چیز زیادی در مورد آن ها نمی دانست ولی خیلی دوست داشت که بیشتر بداند.
تصمیم گرفت به خانه که رسید در موردشان تحقیق کند.
سبک زندگیشان و خیلی چیز های دیگر...
به در خانه که رسید جیبش را نگاه کرد. کلیدش را جا گذاشته بود هوفی کشید و زنگ در را فشرد .
مارال در را برایش باز کرد.
مریم خانم با دیدن مهرزاد گفت: مهرزاد جان بیا شام بخور.
_گرسنم نیست، میل ندارم. شما بخورید نوش جان.
از پله ها بالا رفت ،نگاهی به اتاق حورا انداخت .
جایی که هرشب جلوی آن می نشست و به راز و نیاز های دختر مورد علاقه اش گوش می داد.
چه زیبا مخلوق خود را می پرستید بدون هیچ ریاکاری و خودنمایی.
بی هیچ اراده ای به سمت در اتاق حورا رفت.
در را باز کرد.
با خود گفت: بیچاره حورا که مجبور بود تو این اتاق کوچک زندگی کنه تا دور از بد اخلاقی های مامانم باشه.
اما مهرزاد برای حورا خوشحال بود. مطمئن بود که امیر مهدی می تواند حورا را خوشبخت کند.
به سمت قفسه کوچک کتاب ها رفت چند کتاب در انجا بود یکی از کتاب ها توجه مهرزاد را جلب کرد.
مهرزاد گفت بهتر از این نمی شود. این کتاب می تواند به من کمک کند تا اطلاعاتی که میخواهم را به دست آورم.
کتاب را برداشت و به اتاق خود رفت.
دیر وقت بود و خسته شده بود برای همین زود خوابش برد.
"خدا نصیبتان کند، آدمهایی را که حال خوبشان گره خورده به ثانیه ها و گذشته را در دیروز خاک کرده اند و آینده را به فردا واگذاشته اند. همانهایی که غم هایشان را تبادل نمیکنند، لبخندشان را به چشمانتان گره میزنند و دوشادوش زندگی به رویاهایتان سند حقیقت میزنند. خنده هایشان به غم هایتان بال پرواز میدهند. ردپایشان را که دنبال کنید به حال خوب بچگی میرسید.
شاید بودنشان به چشم نیاید ولی نبودشان..
امان از نبودشان ...خدا نصیبتان نکند.."
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
#رمان_حورا
#قسمت_صد_و_سی_و_ششم
حورا و امیر مهدی همان هفته در جوار حرم امام رضا عقد کردند.
همه بودند جز مهرزاد... نیامدنش عمدی نبود. جلسه مشاوره با آقای یگانه داشت و نمی توانست آن را کنسل کند.
بعد عقد زنگ زد و به هر دو تبریک گفت و برایشان آرزوی خوشبختی کرد.
حورا و امیر مهدی را دست به دست دادند و آن ها را راهی صحن انقلاب برای زیارت، کردند.
امیر مهدی در پوست خود نمی گنجید. حورا هم تپش قلبش بالا رفته بود و از استرس دستانش می لرزید.
امیر مهدی با دیدن حال حورا خنده اش گرفت.
_چرا انقدر می لرزی حورا؟؟
_هی..هیچی.. خب حق بده دیگه.
امیر مهدی خندید و گفت: باشه خانمی حق با شما. حالا دستمو بگیر که حرم شلوغه دوست ندارم به کسی بخوری.
حورا دلش غنج رفت از غیرتی شدنای همسرش. دستش را گرفت و آرام فشرد. چه حس نابی بود داشتن مرد محکم و با غیرتی مثل امیر مهدی.
حورا چقدر خوشحال بود و ته دلش انگار قند می سابیدند. عشق همین بود.
اصلا عشق خوب است.. اگر یار خدایی باشد.
حورا در دلش گفت: یار خدایی من... عاشقتم.
"
#چهره ى نورانيت،با خنده دلبر ميشود
گونه هايت،در ميان ريش محشر ميشود
هيچ دانى؟که وقتى تو صدايم ميزنے
حال من
از هر چه ادم هست،بهتر ميشود؟"
مهرزاد همچنان درگیر صحبت های آقای یگانه بود.
وقت های بیکاری در اتاق حورا با مطالعه کتاب خودش را سرگرم می کرد. بی خبر از فضای مجازی..
فکر مدافعان حرم بدجوری درگیرش کرده بود. برنامه های تلوزیون هم بی تاثیر نبود. چند روزی بود بیننده دائمی برنامه ملازمان حرم شده بود.
بابغض خانواده شهدای مدافعان حرم بغض می کرد و چشمانش نمناک می شد.
پیگیر خبرهایی از سوریه بود. عکس پروفایلش را عکس سردار سلیمانی گذاشته بود.
یک روز که مشغول مطالعه کتاب محبوبش(سلام بر ابراهیم) بود، مارال با سر و صدا آمد.
_وای دادش شنیدی چی شده؟ اصلا باورم نمیشه.
_چی شده مارال؟ چرا اینهمه عصبانی هستی؟!
_داداش نگو نشنیدی از صبح تو تمام شبکه اجتماعی پرشده از خبر شهادت حججی تو سوریه.
_ این که تازگی نداره. ولی اینا خیلی مَردن از همه چیشون میزنن میرن برای دفاع از عمه سادات.
_داداش این فرق داره بیا ببین.
_چی؟ بیا ببینم.
مارال خبر چگونگی شهادت شهید حججی را به برادرش داد. چشمان مهرزاد قرمز شد. روی پا بند نبود. همش با خودش حرف می زد.
_وای اینا روی یزید رو هم سفید کردن. نامردا خیلی پستن.
_داداش کجا بیرون نرو حالت خوب نیست.
مهرزاد عصبانی کفشاش پوشید و به طرف مسجد رفت.
بعد از خبر شهادت شهید حججی دیگر تو نمیتوانست در خانه بماند. آهنگ زنگ گوشیش مداحی سید رضا نریمانی شده بود.
هر بار گوش می داد بیشتر مشتاق رفتن می شد.
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
172_64199217405118.mp3
6.09M
ببار بارون که بی زهرا ببارم
عصام میشه از امشب ذوالفقارم
برا مُهرِ نمازِ زینبمون
یه مشت از خاک قبرت رو میارم
حاج #محمود_کریمی
#فاطمیه
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
هر شب به یاد #شهداوباشهدا بودن، نعمتوسعادتی است که باید قدرش را بدانیم و خداراشاکرباشیم که شهدا قبولمان کردند و به لحظه لحظه زندگیمان نظر میکنند و درمحفل نورانی و آسمانیشان راهمان دادند
وچه حس خوبو لذتبخشی استبا شهدا رفیق و همراه شدن...
#شهدااصحابآخرالزمانیامامزمانند
#زندگیوعاقبتمونشهداییانشاالله
#اللهمالرزقناتوفیقشهادتفیسبیلک
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای_سلامتی_امام_زمان_عج
ظهور_بسیار_نزدیک_است
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
29.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊زیارتنامه شهدا با قرائت سردار پر افتخار شهید حاج قاسم سلیمانی رضوان الله علیه🕊
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
این که گناه نیست 19.mp3
3.5M
#این_که_گناه_نیست 19
#استاد_شجاعی
حیا؛یعنی ترسِ درونی از انجامِ گناه!
❌کسی که گناه کرده،
امّا در درونش از گناهش میترسه؛
پیشِ خدا عزیزتر از کسیه که:
گناه نکرده،
اما در قلبش، از گناه پروا نداره
#اخلاق_اسلامی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌چرا بچه ها استرس می گیرن؟
⚠️چرا فشار_روانی دارن؟!
#دکتر_سعید_عزیزی
#خانواده_آسمانی
#تربیت_معنوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ عادی میشه، مثل ترکیه
⁉️بابا چرا انقدر سخت میگیرین، مگه فقط ایران یه کشور اسلامیه. یه کم از ترکیه یاد بگیرید، با حجاب و بیحجاب، مسلمون و غیر مسلمون کنارهم خوش خرم زندگی میکنن. هیچ مشکلی هم ندارن و همه چیز براشون عادی شده
#التماساندکیتاملوتلنگر
#حجاب_فاطمی
#غیرت_علوی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"مقاومت رمز پیروزی"
ما راهی جز مقاومت نمیشناسیم و نداریم
#دکتر_عباسی
#جهاد_تبیین_بر_همه_ما_واجب_است
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
https://eitaa.com/khademanshohada
خادمان🌹شهدا🌹