🔴پدرانه....
یک نفر باید داوطلب میشد که روی سیم خاردار دراز بکشید تا بقیه از روی آن رد شوند
یک جوان فورا با شکم روی سیم خاردار خوابید، همه #رد شدند جز یک پیرمرد
گفتند: «بیا!»
گفت:« نه! شما برید! من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای #مادرش! مادرش منتظره!»
چسبیدن به #سیم_خاردار کجا
و
چسبیدن به #میز_ریاست کجا
@khademashoda
#پدر_شهید_بابکنوری
🌺روزی که میخواست برود
آمد خانه بعد به #مادرش گفت که با اعزامم موافقت شده
اوهم از روی احساسات مادرانه خیلی گریه کرد که شاید بابک منصرف شود
اما بابک تصمیمش را گرفته بود:
من حضرت #زینب (س) را خواب دیدم
دیگر نمیتوانم اینجا بمانم
باید بروم سوریه
این قضیه رفتنم مال امروز و دیروز نیست .من چندماه است که تصمیمم را گرفته ام.
حتی شنیدم که به او گفته اند که چطوری میتوانی مادرت را تنها بگذاری و بروی!!
بابک هم گفته #مادرِ همه ما آنجا در سوریه هست من بروم سوریه که بی مادر نمانم.
#شهید_بابک_نوری_هریس
#سالروز_شهادت
#خادم_الشهدا_جوادآبادڪلیڪ ڪنید
🌺🍃 @khademashoda 🍃🌺