#سیره_شهدا
برای تهیه مهمات باید حاج احمد رو میدیدم. به طرف اتاق فرماندهی رفتم ، در باز بود ، اما حاج احمد نبود.
یکی از دوستان گفت: ، مطمئن نیستم ، اما شاید بدونم کجاست.
به طرف دستشویی ها راه افتادیم ، درست حدس زده بود ، حاج احمد درحالی که سطل آب به دست داشت ، مشغول نظافت دستشویی ها بود.
داغ شدم ، رفیقمون رفت تا سطل رو از دستش بگیره ، حاج احمد یک قدم عقب کشید و به نظافت مشغول شد.
نگاهی کرد و گفت ،
یادت باشه ! ، فرمانده هنگام جنگ برادر بزرگ تر همه است و در بقیه مواقع کوچک تر از همه....
#جاویدالاثرحاج_احمد_متوسلیان
📕 ابر و باد
🌹 اللهم عجل لولیک الفرج...🌹
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷