یڪ بار از ڪنار عڪس شهید ابراهیم هادے عبور ڪردیم.
مهدے سلام ڪرد...
با تعجب گفتم: مهدے جان حمدے بخوان، صلواتے بفرست، چرا سلام میڪنے؟
در جوابم گفت:
ابراهیم زنده است و داره ما رو مےبینه...
#شهیدمدافع حرم
#شهیدمهدی_عزیزی🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواب عجیب
🔻 «یک شب نزدیکیهای اذان صبح خواب دیدم که حمید گفت: «خانوم خیلی دلم برات تنگ شده، پاشو بیا مزار» معمولاً عصرها به سر مزارش میرفتم ولی آن روز صبح از خواب که بیدار شدم راهی گلزار شدم، همین که نشستم و گلها را روی سنگ مزار گذاشتم دختری آمد و با گریه من را بغل کرد، هقهق گریههایش امان نمیداد حرفی بزند، کمی که آرام شد گفت: «عکس شهیدتون رو توی خیابون دیدم، به شهید گفتم من شنیدم شماها برای پول رفتید، حق نیستید، باهات یه قراری میذارم، فردا صبح میام سر مزارت، اگر همسرت رو دیدم میفهمم من اشتباه کردم، تو اگه بحق باشی از خودت به من یه نشونه میدی.»
برایش خوابی را که دیده بودم تعریف کردم، گفتم: «من معمولاً غروبها میام اینجا، ولی دیشب خود حمید خواست که من اول صبح بیام سر مزارش.»
#شهیدمدافع حرم حمید سیاهکالی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان