" ﷽
✨آخـــ💥ــــرالزمـــــ🌪ــــان✨
≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡≡
💢خانمتون #خیلی جذابه!
یک اصل در روانِ بشر وجود دارد بنام #تفاخر، که انسانها ذاتا علاقه به #فخر_فروشی دارند.
اینکه انسان به چه چیزی #فخر بفروشد خیلی تفاوتی ندارد.
مثلا در دوران #عرب_جاهلیت در ادبیات قرآنی، سران کفار به تعداد زیاد فرزندان پسر خود می بالیدند(مال و البنون).
پیش از انقلاب، #دیپلم داشتن یک هنر و امتیاز برای #خاص بودن و در عین حال پُز دادن بشمار می رفت. حتی تا همین #بیست سال پیش خانواده های ایرانی از اینکه فرزندشان در #کنکور موفق شده، سر خود را بالا میگرفت و #میتوانست افتخار کند.
الغرض، نمونه ها مهم نیست؛ اصل #خاص بودن و #فخر فروختن با آن اهمیت دارد.
حالا به #کف_خیابانهای شهر برویم،
خانمهای متاهلی که شدت #آرایش و #تنگی و کوتاهی لباسشان از شب زفاف بیشتر است.
حالا باز این یک طرف قضیه را به خود اختصاص داده، #طرف دیگر ماجرا مدنظر ماست.
برخی از آقایان، از اینکه #همسرشان (بخوانید ناموس) در ملاعام جذاب تر و خاص تر باشند بیشتر خوششان می آید!!! و همان مقدار که در مثالها مطرح شد #فخر میفروشند.
هر چه تعداد کیف کننده گان از #تنگی_لباس و آرایش و اندام خانم در بین اهالی شهر بیشتر باشد، او بیشتر #افتخار میکند.
#قحط_غیرت در آخرالزمان
📌 مردان و زنان آخرالزّمانی، دچار نوعی « #قحط_غیرت » میشوند تا جایی که در دفاع از کیان عفّت و نجابت خانوادههای خود دچار نوعی بیحسّی و بیمیلی میگردند و گاه به عمد، ناموس خویش را در معرض دید نامحرمان قرار میدهند و حتّی به بیعفّتیها و خودفروشی ایشان رضایت میدهند.
📚(إلزام الناصب، ص 195)
#آخـرالـزمـان
═══════════════
🕊ظهـــور نـزديــڪ اســت🕊
❄️أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج❄️
خدایا خوش دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم...!
#چ_مثل_چمران
چمران نماد از #ناسوت بریدن و در #ملکوت سیر کردن است
او معلم #علم و #اخلاق و #شیدایی است
زندگی مصطفی سراسر درس است و #عبرت
درس #آزادگی دارد و #دلدادگی
برای تفسیر "من المؤمنین رجال صدقوا"
حیات و ممات چمرانِ پیرِ خمین بهترین مفسر است
شهیدِ #دهلاویه عاشقی را معنا میکند، اصلا عاشقی در برابرش رنگ میبازد
چمران فرق دارد با همه...
#بازیگر است اما بازیگر فیلم نامه ای که #معبود برایش نوشته
مکلف به انجام #تکلیف است، تکلیفی که خدایش بر او محول ساخته نه اینکه به بهانه #هوای_نفس احساس تکلیف کند تا چند صباحی #فخر بفروشد و آمال دنیوی را محقق کند
او ملکوتی نگریست، ملکوتی اندیشید و ملکوتی زیست؛ نهایت هم ملکوتی شد
او پله پله رفت سمت آنکه باید میرفت
طلب کرد و یافت آنچه را که باید می یافت؛ "من طلبنی وجدنی"
پیدا کرد مقصود را و شناخت؛
"و من وجدنی عرفنی"
و عاشق شد؛ "و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی"
و او که #عاشق شود، عاشقش میشوند "و من عشقنی عشقته"
وکسی که عاشقش شوند، پر میکشد آن هم چه پر کشیدنی
"و من عشقته قتلته"