💠حُسن خُلق
🍂می گویند شبی عارفی نامی، به نام "بایزید بسطامی" که به قبرستان رفته بود به خانه برمی گشت. در راه شخصی مست که نی لبک می زد او را به باد فحش و ناسزا گرفت و نی لبک خود را به سر بایزید زد طوری که نی لبک شخص مست شکست و از سر بایزید نیز خون جاری شد. بایزید چیزی نگفت و ساکت به خانه آمد و خون از سر و صورت خود پاک کرد.
🍂فردا صبح خادمش را با ظرفی پر از شیرینی با چند درهم پول نزد مرد مست دیشبی فرستاد و چنین پیغام داد:
🍂«شب گذشته سرم باعث شکستن نی لبک شما شد. خواهش می کنم با پولی که برای شما فرستادم نی لبک تازه ای بخرید و نیز احساس کردم که دیشب از دهان شما کلمات خوش آیندی بیرون نمی آمد.
🍂خواهش می کنم تلخی زبان خود را با شیرینی از بین ببرید.» آن مرد تا آخر عمر دیگر لب به مشروب نزد.
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم
که در طریقت ما کافریست رنجیدن
#سلام_صبحتون_منور_بنور_الهی_باد
#دوشنبه
#سوم
#مهر_ماه_۱۴۰۲
🌸🌺🍀☘💐🌷🪴🌼🌹🌸
*#حکایت
✅ حضرت عیسی ع در سفري سه قرص نان به همراه خود سپرد.
آن شخص يكي از آن سه قرص نان را مخفیانه خورد، در وقت بازخواست گفت: همین دوقرص بیشتر نبوده است.
حضرت عیسی خاموش ماندند.
✅حضرت با دعا كوري را شفا داد و گاو مرده اي را زنده كرد و سپس رو به همراه خود کرد و پرسید: به حق آن خدايي كه چنين معجزاتی ارائه كرد، راست بگو آن قرص نان چه شد؟ گفت خبر ندارم. حضرت عیسی دوباره خاموش ماندند.
✅پس آن حضرت به خرابه اي رسيدند، سه خشت طلا آنجا ديدند، حضرت فرمود« از اين سه خشت يكي از آن تو و يكي از آن من و ديگري براي آن کسی كه قرص نان را خورده است. همراه گفت: من آن نان را خورده ام حضرت هر سه خشت طلا را به وي داد و از او جدا شد.
از قضا چهار نفر به وي رسيدند، به طمع آن خشتهاي طلا او را كشتند و دو نفر از دزدان عازم خرید طعام شدند آنها طعامی را خریده و به زهر آغشته کردند و چون بازگشتند، آن دو دزد ديگر براي آن خشتهاي طلا برخاسته و آن دو را به قتل رسانيدند و خودشان نيز از طعام زهرآلوده خوردند و هلاك گرديدند.
✅بار ديگر حضرت روح الله(ع) به آن مكان رسيدند از كشته شدن آن پنج كس متعجب گرديد، وحي آمد كه بر سر اين سه خشت طلا هزار و ششصد (1600) كس كشته شده اند و اين خشتها از موضع خود نجنبيده اند،
«فاعتبروا يا اولي الابصار»
مجموعه ورّام، ج 1، ص 179.
#سلام_صبح_زیباتون_بخیر_برکت_بزندگیتون
#یکشنبه_۱۶
#مهر_ماه_۱۴۰۲ 🍀🌺🌸💐🪴
🌷🌷🌷
داستان کوتاه
روزی خبرنگار جوانی از ادیسون پرسید: آقای ادیسون شنیدم برای اختراع لامپ تلاشهای زیادی کرده ای، اما موفق نشدهای، چرا؟!
پس از ۹۹۹ بار شکست همچنان به فعالیت خود ادامه میدهی؟
ادیسون با خونسردی جواب میدهد: ببخشید آقا من ۹۹۹ بار شکست نخورده ام، بلکه ۹۹۹ روش یاد گرفتهام که لامپ چگونه ساخته نمیشود!
طرز نگرش میتواند آنچه که شکست نامیده میشود را تبدیل به معجزه کند...
#سلام_صبح_آدینه_تون_بخیر_خوشی
#جمعه_۲۱
#مهر_ماه_۱۴۰۲ 🍀🌸🌺🌷🪴
🔴 داستان پند آموز
گویند: مردی بود منافق اما زنی مؤمن و متدین داشت این زن تمام کارهایش را با بسم الله آغاز می کرد. شوهرش از توسل جستن او به این نام مبارک بسیار غضبناک می شد و سعی می کرد که او را از این عادت منصرف کند روزی کیسه ای پر از طلا به زن داد تا آن را به عنوان امانت نگه دارد زن آن را گرفت و با گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در پارچه ای پیچید و با بسم الله آن را در گوشه ای از خانه پنهان کرد، شوهرش مخفیانه آن طلا را دزدید و به دریا انداخت تا همسرش را محکوم و خجالت زده کند و بسم الله را بی ارزش جلوه دهد سپس به مغازه خود برگشت در بین روز صیادی دو ماهی را برای فروش آورد آن مرد ماهی ها را خرید و به منزل فرستاد تا زنش آن را برای نهار آماده سازد.
زن وقتی شکم یکی از آن دو ماهی را پاره کرد ناگهان دید همان کیسه طلا که پنهان کرد بود درون شکم یکی از ماهی هاست آن را برداشت و با گفتن بسم الله در مکان اول خود گذاشت شوهر به خانه برگشت و کیسه زر را از زن طلب کرد زن مؤمنه فوراً با گفتن بسم الله از جای برخاست و کیسه زر را آورد شوهرش خیلی تعجب کرد و سجده شکر الهی را بجا آورد و از جمله مؤمنین و متقین گردید.
📚ر.ک: روایت های و حکایت ها / 213 212، به نقل از: خزینه الجواهر فی زینه المنابر/ 612. ***.
ماییم و نوای بی نوایی –
بسم الله اگر حریف مایی
نظامی گنجوی)).
#سلام_صبحتون_بخیر_خوشی💐🪴
#اول_هفته_۲۲ 🌺🌸🎋
#مهر_ماه_۱۴۰۲ 🌺🌸🎋