eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.7هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
172 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📇 خلاصه متنی تفسیر سوره مبارکه بقره 🔖 آیات: ۷۱ - ۷۴ 📚 مفسر: علامه جوادی آملی 1⃣ «و اذ» در ابتدای هر داستان قرآن که بیاید یعنی متذکر داستانی که میخواهیم بگوییم باشید. در این داستان، خدا امر به ذبح بقره کرد. آنها تمسخر کردند و موسی فرمود پناه میبرم به خدا از اینکه جاهل باشم و این را نشان میدهد که گوید جاهل نبودن من به خواست خداست. 2⃣تا آنجا که آیه الهی در حد است بنی اسراییل میپذیرفتند و همینکه به حد و استدلال عقلی میرسید در مقابلش می ایستادند چون بهره ای نداشتند 3⃣گاوها دو قسمند. برخی عواملند که کار میکنند و برخی نیز در مراتع چرا می کنند. اینکه عامل نیست نه با پا کار میکند نه با دوش اما گاو عامل، یا با پا کار میکند برای شخم و یا با دوش کار میکند برای آب بردن. 4⃣خداوند میفرماید ما این را با معجزه برای شما حل کردیم تا بفهمید. بعد گوید خدا سرهای پنهانتر را هم میداند یعنی ما آنچه در قلبهایتان نگه داشته اید را دانسته و آنرا آشکار میکنیم اگرچه شما میخواستید آن پنهان بماند. 5⃣قرآن درباره اینکه کجای گاو را به مرده زدند چیزی نمیگوید چون قرآن، و است نه کتاب داستان و تاریخ. میخواهد بگوید که ما با یک معجزه‌ی کاملا حسی به بنی اسراییل نشان دادیم که با یک مرده میتوان یک مرده دیگر را زنده کرد. 6⃣خاصیت بودن همین است که تا به تفکر عقلی و استدلالی میرسند میمانند. لذا تا زمانیکه معجزه را دیده و در یادشان بود ایمان داشته اند و همینکه مدت کوتاهی میگذشت و یادشان میرفت دوباره دچار غفلت میشدند. 7⃣حال اگر کسی باشد نیازی به دیدن مکرر معجزه ندارد لذا گویند به دیدن مردگان در قبرستان بروید تا مطلبی دائمی را دیده و در خاطرتان بسپارید تا یادتان نرود. در انتهای آیه گوید حتی با دیدن این همه معجزه باز هم گمراه شده و دچار قساوت قلب شدید. برای کسیست که معجزه را ببیند و پس از آن غافل شود و دور شود. 8⃣تمام تلاش خدا اینست که انسان را تقویت کند. اگر کسی که نیروی ادراکی را تقویت کرد با فرشتگان محشور میشود. اما اگر کسی این نیرو را تضعیف کرد طبق آیات قرآن، وارد یک سیر چهار مرحله ای از بالا به پایین میشود. ۱. در حد حیوان (کالانعام) ۲. پستتر از حیوان (بل هم اضل) ۳. در حد سنگ (کالحجارة) ۴. سختتر از سنگ (او اشد قسوة) 9⃣مثال مورد چهارم را اینطور میزند که برخی سنگها که در دل کوهند، آب، آنها را میشکافد و منفجر میشوند و نهر از میانشان سرازیر میشود.. برخی دیگر در حد نیستند بلکه در حد هستند، از آنها چشمه میجوشد. بعضی از سنگها هم بخاطر خشوع و ترس از خدا میکنند. انسانی که نصیحت در او اثر نکند دلش از سنگ سختتر است. 0⃣1⃣سنگها هم میفهند و اگر نمیفهمیدند که نمیتوانستند در قیامت دهند. هر ادای شهادتی نیاز به تحمل شهادت دارد یعنی اینها اول باید چیزی را دیده باشند که بعدا بتوانند شهادت دهند، دیدن هم نیاز به و درک دارد. اگر خدا بعدا به اینها این چیزهارا یاد داده باشد که شهادتشان مسموع نیست و انسان میتواند به شهادتشان اعتراض کند. عالم محضر خداست، یعنی همه‌ی موجودات میفهمند و میبینند چون هرچه خدا خلق کرده دارای درک است. 1⃣1⃣خداوند میفرماید با آمدن هر آیه، آنکه مومن است مومنتر و آنکه شقی است شقیتر میشود مانند خوردن یک گلابی شیرین که وقتی انسان سالم آنرا میخورد برایش لذیذ است اما وقتی کسی که «زخم معده» دارد آنرا میخورد وضعش بدتر میشود! اینجا اشکال از گلابی شیرین نیست بلکه از دستگاه هاضمه شخص مریض است. 2⃣1⃣قبل از نزول آیات، درون انسانها آشکار نمیشود. لذا خدا کسی را قسی و شقی نمیکند. پس از مشخص شدن رشد و غی(گمراهی)، بنی اسراییل بیشتر گمراه شدند چون بودند و این گمراهیست.
📇 خلاصه متنی تفسیر سوره مبارکه بقره 🔖 آیات: ۷۴ - ۷۵ 📚 مفسر: علامه جوادی آملی 1⃣ بنی اسراییل به جهت بودن، معجزه ها را تا زمانی که در حسشان بود مومن بودند و تا از حسشان خارج میشد دوباره به شرک بازمیگشتند چون استدلال عقلی نداشتند. فرمود قلب ایشان مثل سنگ است و حتی سختتر، چون سنگها برخی منفجر شده از درونش نهر جاری میشود و برخی هم ترک خورده و چشمه میسازد. 2⃣منظور آیه این است که دل یا با آثار بیرونی باید نرم شود مانند آبی که از درون سنگ، آنرا میشکافد و یا از بیرون نرم شود مانند آبی که از بیرون بر سنگ اثر میکند و ترک می اندازد یا از خوف خدا می افتد و میشکند. 3⃣قرآن در آیات ۱۲ و ۱۳ مائده، منشأ قساوت قلب را میداند. اگر درِ دل قفل شد نه از درون دل چیزی بر آن اثر میکند و نه از بیرون. انباری که پر از کالا باشد، درش را قفل میکنند چون دیگر جا ندارد همانند مثال قرآنی در مورد نامه ای که پر از نوشته باشد و دیگر جایی نداشته باشد که درش را بسته و رویش میزنند تا نه چیزی توان خروج داشته باشد نه چیزی توان ورود. 4⃣خداوند خودش در دل را میبندد نه اینکه کلید را به دیگری بدهد لذا مقلب القلوب، خود اوست. تا زمانی امکان تغییر هست که رسوبات ، تمام منافذ دل را پر نکرده باشد که منجر به مهر کردن دل شود. (و ما یمسک فلا مرسل له) پرسیدند چرا توفیق نماز شب نداریم؟ معصوم فرمود چون گناه روز نمیگذارد. 5⃣اگر دل بزرگ باشد با زیاد شدن نعمتها، ایمانش به خدا بیشتر میشود چون همه چیز را از خدا میداند اما اگر مردم با زیاد شدن نعمتها، از خدا دور شدند نشان از عدم آنها است. 6⃣ضلالت و مرض و ... امری وجودی و دادنی نیست بلکه است لذا اگر قرآن گوید خدا فلانی را قسی القلب یا مریض القلب یا ... کرد یعنی او را از فیض و رحمت دور کرد و رحمت را از او گرفت تا رسوبات گناه در وجودش اثر کند زیرا ظلمات، است و فاعل ندارد لذا به خدا برنمیگردد برعکس خیر که وجودی و دادنی است و فاعل میخواهد. این را آیه ۲ فاطر میفرماید. آنگاه میفرماید قلب قسی دیگر ایمان نمی آورد. وقتی خدا فیضی را نداد، احدی نخواهد داد. فرمود دری که من ببندم کسی بازنخواهدکرد. 7⃣مسلمانان دوست داشتند که یهودیان زودتر از بقیه ایمان بیاورند چون اشتراکات زیادی با مسلمانان داشتند. خدا فرمود آیا شما چنین امیدی دارد؟ افرادی هستند که آیات خدا را در تورات دیدند و تحریف کردند! اگرچه اقلیتی هم مومن بودند اما اکثریت نبودند. 8⃣ مثلا خود علمایشان به بقیه یهودیان میگفتند مبادا با مسلمانان برخورد کردید از نشانه های پیامبر اسلام در تورات چیزی بگویید! پس میدانستند و عالمانه خیانت میکردند. چنین کسی امکان ندارد. فرمود انسان یا باید از درون (قلب) مانند چشمه بجوشد و یا از بیرون(گوش بدهد و حاضر در مجلس باشد) نه اینکه گوشش هم دیگر شنوا نباشد یا بشنود اما حواسش جای دیگری باشد. 9⃣کسی که در محضر خدا گناه کند و از این گناه هیچ ناراحتی هم نداشته باشد امکان ندارد اما آنکه گناه میکند اما همزمان دلش هم از این کار لرزان و ناراحت است امکان پذیرش توبه اش زیاد است. 0⃣1⃣یهودیان خصوصا عالمانشان تورات را تحریف کردند، آنچه به ضررشان بود را از آن برداشتند (مانند داستان سوره بقره) و آنچه به نفعشان بود اضافه میکردند. چون قسی القلب و خائن بودند و هر روز یک نقشه جدید داشتند خدا بسیاری از علوم را از آنها گرفت. 1⃣1⃣برای نمونه صاحب جواهر میگوید یهودیان ادعا میکردند که پیامبر گفته اهل خیبر نباید جزیه دهند. ایشان میفرماید که مورخین بررسی کردند و فهمیدند استناد یهودیان در برابر خلیفه که جزیه طلب کرده بود به قباله ای است که جعل کرده بودند چون خطش خط دیگری بود و امضایش هم امضای معاویه و معاذ است. اولا معاویه در زمان امضا، در مکه و کافر بود پس امضای او نبوده و معاذ هم یکسال قبل از فتح خیبر مرده بوده! این چه جعلی است؟!