eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.7هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
172 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
به نام خداوند مهربانی ها🌱 🌸 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_سوم 🔴در این قسمت می خوا
به نام خداوند مهربانی ها🌱🌸 🔴بالاخره رسیدیم به بخش شیرین "شیوه های "😋 1⃣. شیوه اشاره ای یعنی برای مثال👇👇👇👇 یا اخم کنیم 😠 یا رومون رو از گناهکار برگردونیم😒 یا به نشانه تاسف به پشت دست خود بزنیم یا انگشت خودمون رو به دهانمون بگیریم 2⃣به همراه تذکر هدیه بدیم 🎁 👇👇👇👇👇 🔘همونطور که از اسم این شیوه مشخصه ما به همراه تذکر به گناهکار هدیه میدیم تا تلخی موعظه و نصیحت به شیرینی تبدیل بشه 😉😊 2⃣. شیوه آسان سازی 👇👇👇👇👇 🔘این شیوه برای کسانی که در انجام واجبات خود تنبلی می کنن به کار میره 👌 مثلاً میگیم مسجد همین بغله ها !!!😎 نماز چهار دقیقه هم نمیشه هاااا😉 این پیام رو منتشر کنید...🌹
☢️ دلیل دومی که بعد از هر توبه ای مجددا خدا زمینه گناه رو پیش میاره اینه که آدم واقعا توبه کرده باشه. 💢 خیلی از توبه هایی که ما آدما میکنیم واقعی نیست! 🔸 مثلا طرف یه خرابکاری کرده و همه فهمیدن و داره آبروش میره بعد یه دفعه ای یاد خدا و توبه میفته! خب این مدل توبه ها زیاد عمیق نیست و با یه زمینه گناه دیگه از بین میره! یا رفته توی یه جلسه ای براش از اهل بیت علیهم السلام و شهدا گفتن و اینم جو گرفته و توبه کرده. ⭕️ واقعا خدا دوست نداره که آدم الکی بچه مذهبی بشه!☺️ یا باید درست و حسابی مومن بشی یا هیچی! ✅ بنابراین ادم باید سعی کنه که خیلی عمیق و عالمانه توبه کنه و حتی برای بعد از توبه خودش هم برنامه ریزی کنه. نمیشه که ادم توبه کنه ولی همچنان زمینه های گناه رو برای خودش فراهم کرده باشه. 🔸 اگه کسی گرفتار روابط با نامحرم یا هر گناهی هست حتما بعد از توبه تمام راه های ارتباطی خودش رو از بین ببره و فکر و ذهنش رو به مسائل دیگه ای مشغول کنه.
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
به نام خداوند مهربانی ها🌱 🌸 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_سوم 🔴در این قسمت می خواه
به نام خداوند مهربانی ها🌱🌸 🔴بالاخره رسیدیم به بخش شیرین "شیوه های "😋 1⃣. شیوه اشاره ای یعنی برای مثال👇👇👇👇 یا اخم کنیم 😠 یا رومون رو از گناهکار برگردونیم😒 یا به نشانه تاسف به پشت دست خود بزنیم یا انگشت خودمون رو به دهانمون بگیریم 2⃣به همراه تذکر هدیه بدیم 🎁 👇👇👇👇👇 🔘همونطور که از اسم این شیوه مشخصه ما به همراه تذکر به گناهکار هدیه میدیم تا تلخی موعظه و نصیحت به شیرینی تبدیل بشه 😉😊 2⃣. شیوه آسان سازی 👇👇👇👇👇 🔘این شیوه برای کسانی که در انجام واجبات خود تنبلی می کنن به کار میره 👌 مثلاً میگیم مسجد همین بغله ها !!!😎 نماز چهار دقیقه هم نمیشه هاااا😉 این پیام رو منتشر کنید...🌹
هوالعشق اون آقا_ اونجا چه خبره؟ یه ابهتی داشت که قشنگ ترس رو تو چهره پسرا و صاحب قهوه خونه میشد به وضوح حس کرد ولی بلاخره... یکی از پسرا_ دنبال فضول میگردیم. اون آقا_ عه؟ الان.بچه های گشت که بیان کمک همراهیتون میکنن که راحت فضول رو پیدا کنید. با گفتن این حرف قیافه هاشون خنده دار شده بود شدید. همون پسری که اول ازهمه تیکه انداخته بود _ داداش غلط کردیم به خدا دیگه تکرار نمیشه اصلا شکر خوردیم . مگه نه بچه ها؟ دوستاش سرشونو به نشانه مثبت با ترس تکون دادن. بعد همون پسر خطاب به من گفت _ خواهر ما از شما عذر میخوایم. و بعد خطاب به دوستاش _ بچه ها بدویید. با شنیدن کلمه خواهر داشتم میترکیدم از خنده ولی ترسیدم بخندم . تو تمام مدت حرفای اون پسره اون آقایی که الان تازه فرصت کردم تیپ و قیافش رو ببینم داشت با پوزخند نگاشون میکرد. کاملا مشخص بود که از اون بچه مذهبیاس ؛ ریش که به نظرم چهرشو جذاب تر کرده بود ، فقط از ریشاش و تسبیحی که بسته بود دور دستش میشد فهمید مذهبیه وگرنه مثله امیرعلی خیلی خوشتیپ بود چیزی که من تا حالا تو کمتر مرد مذهبی دیده بودم. بعد از رفتن پسرا صاحب قهوه خونه هم با ترس دویید و رفت تو مغازه. پسره داشت از محوطه اونجا میرفت بیرون که ناخداگاه با عجز گفتم _ به خدا من نمیخواستم..... برگشت طرفم ، ولی تو چشمام نگاه کرد همون طور که سرش پایین بود گفت _ اگه نمیخواستید اینجوری نمیومدید.... با صدای مردی که گفت ( امیرحسین کجایی ) حرفش نیمه تموم موند و جواب داد_ اومدم. و بعد بدون خداحافظی رفت. برگشتم سمت بچه ها. حسابی ترسیده بودن. یاسمین داشت گریه میکرد و شقایق و نجمه هم دست همو گرفته بودن و داشتن میلرزیدن. با حرص نگاشون کردم _چتونه؟ شقایق_ تانی میدونی اگه گشت میومد مارو میبرد مامان اینا میکشتنمون یا اگه پسرا بلایی سرمون میاوردن. _ حالا که چیزی نشده. پاشین بریم. و به دنبال این حرف کولم رو برداشتم و به سمت پایین راه افتادم بچه ها هم بدون هیچ حرفی دنبالم. اعصابم حسابی خورد بود یعنی چی ؟ این پسره در مورد من چه فکری کرده بود؟ شاید حجابم درست نبود ولی دلم نمیخواست پسرای اطرافم بهم تیکه بندازن و هروقت هم که این اتفاق میوفتاد اعصابم خورد میشد و به همین خاطر کمتر پیش میومد تنها برم بیرون و بیشتر با عمو میرفتم که کسی کاری بهم نداشته باشه . ولی هعی الان که دیگه عمو نبود . کاش به حرف امیرعلی گوش داده بودم و نیمده بودم. دوباره یاد حرف پسره افتادم. یعنی ظاهر من انقدر غلط اندازه؟ شایدم واقعا همینطور باشه.....