eitaa logo
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
1.7هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
172 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_نهم 🔴ادامه شیوه های #ام
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 🔴امروز می‌خواهیم درباره عامل بودن کسی که می کنه صحبت کنیم 🔹عامل بودن آمر و ناهی شرط وجوب نیست❌ 🔹یعنی اگه کسی به چیزی که امرو نهی میکنه عمل نکنه باز هم بر اون واجبه امر به معروف و نهی از منکر کنه . 🔹بعضیا میگن "خودش انجام نمیده"🤨🤨 در صورتی که مقام معظم رهبری فرمودند: ✅ گناهی که فرد انجام میده و واجبی که ترک کرده یک گناه و سکوت در برابر گناهی که میبینه یک گناه دیگر است(و ما نباید به بهانه یک گناه ، گناه دیگری انجام بدیم) 🔹و بنابراین اینگونه ما دوتا گناه مرتکب میشیم🤯 🔹این ها دو گناه جدا از هم به شمار میرن و این درست نیست که ما به بهانه اینکه واجبی رو هنوز انجام نمیدیم یا گناهی رو هنوز ترک نکردیم یک گناه دیگه هم که ترک باشه انجام بدیم 😏 🔹هر کسی می تونه کنه☺️ ✔️مثلاً یه معتاد میتونه دیگران رو از اعتیاد نهی کنه🚬 ✔️یا یه بد حجاب دیگران را از بدحجابی یا هر گناه دیگه ای نهی کنه 👱‍♀ این پیام را منتشر کنید...🌹
⭕️ نکته دیگه ای که در بحث ارتباط حرام وجود داره اینه که آدم باید به حق الناس های فراوانی که در کنار این روابط به وجود میاد توجه کنه. 💢 واقعا چه دل هایی که در این ارتباط ها شکسته میشه... چه ناله و نفرین هایی که به وجود میاد...چه خانواده هایی که از بین میرن... چه آبروهایی که میره... ☢️ هر ارتباطی که بر قرار بشه آثار منفی در روح خود انسان و طرف مقابل به وجود میاد. این آثار منفی به خانواده های دو طرف هم سرایت میکنه و اون ها رو هم تحت تاثیر قرار میده. 🔵 مثلا اگه آقایی خدای نکرده با خانم های دیگه رابطه داشته باشه حتما اخلاقش نسبت به همسر خودش سرد و خشن میشه. و هر گناهی که خانمش انجام بده گردن این مرد هم هست. هر مشکل و گناهی که بچه های اون آقا داشته باشن حتما بخشی از گناهش گردن این فرد هست. 😒 ⭕️ آثار شوم داشتن رابطه حرام صرفا مختص یکی دو روز نیست و گاهی تا آخر عمر زندگی و بندگی انسان رو تحت تاثیر قرار میده... 🔶 چرا روز قیامت رو قرآن فرموده که 50 هزار سال هست؟! 💢 چون 50 هزار سال طول میکشه تا تک تک عواقب و ابعاد گناهان آدم رو موشکافی کنند... اگه با ده واسطه هم گناه انسان روی دیگران اثر منفی داشته باشه اونجا دقییییق حساب میکنند.... 🔹 آدم عاقل از همون اول به گناه میگه ما رو به خیر و تو رو به سلامت... اصلا نخواستیمت! 🚸 هر گناهی که خواستی انجام بدی یه لحظه به یادت بیار که قراره 50 هزار سال پاسخگوی گناهانت باشی...
روشنا ( آوای بیداری ) 🇵🇸🏴
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 #امر_به_معروف_و_نهی_از_منکر #قسمت_بیست_و_نهم 🔴ادامه شیوه های #ام
🌱🌸به نام خداوند مهربانی ها🌸🌱 🔴امروز می‌خواهیم درباره عامل بودن کسی که می کنه صحبت کنیم 🔹عامل بودن آمر و ناهی شرط وجوب نیست❌ 🔹یعنی اگه کسی به چیزی که امرو نهی میکنه عمل نکنه باز هم بر اون واجبه امر به معروف و نهی از منکر کنه . 🔹بعضیا میگن "خودش انجام نمیده"🤨🤨 در صورتی که مقام معظم رهبری فرمودند: ✅ گناهی که فرد انجام میده و واجبی که ترک کرده یک گناه و سکوت در برابر گناهی که میبینه یک گناه دیگر است(و ما نباید به بهانه یک گناه ، گناه دیگری انجام بدیم) 🔹و بنابراین اینگونه ما دوتا گناه مرتکب میشیم🤯 🔹این ها دو گناه جدا از هم به شمار میرن و این درست نیست که ما به بهانه اینکه واجبی رو هنوز انجام نمیدیم یا گناهی رو هنوز ترک نکردیم یک گناه دیگه هم که ترک باشه انجام بدیم 😏 🔹هر کسی می تونه کنه☺️ ✔️مثلاً یه معتاد میتونه دیگران رو از اعتیاد نهی کنه🚬 ✔️یا یه بد حجاب دیگران را از بدحجابی یا هر گناه دیگه ای نهی کنه 👱‍♀ این پیام را منتشر کنید...🌹
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ ..................................... به روایت امیرحسین آخیش. چقدر آروم شدم همیشه هئیت مسکن من بود. خدا توفیق این نوکری رو از ما نگیره ان شاالله. حاج آقا _ امیرحسین جان. یه لحظه بیا. _جانم حاج آقا ؟ حاج آقا _ اتفاقی افتاده این چندوقته خیلی تغییر کردی؟ رازدار تر و راهنما تر از حاج آقا کی رو میتونستم پیدا کنم ؟ دل رو زدم به دریا و گفتم. از همون دو سال پیش تا الان. البته حاج آقا در جریان مشکل مالی که برای بابا پیش اومده بود ، بودن ولی این که این مشکلات تونسته رو اعتقاداتش تاثیر بزاره برای حاج آقا هم حیرت آور بود. ولی مشکل من علاوه بر اعتقادات بابا این بود که اجازه نمیداد من برم . حاج آقا _ میدونستم رفتن برات مهمه ولی نه انقدر که اینجوری تغییرت بده . ولی امیرجان شرط اول رضایت والدینه تو سعی خودت رو بکن و بقیش رو بسپار به خدا مطمئن باش همیشه بهترین هارو برات رقم میزنه حرفای حاج آقا همیشه برای من بشارت دهنده آرامش بودن. حرفاش از جنس زمین نبود حرفاش آسمونی بود..... . . . دوباره زیر لب صلواتی فرستادم و زنگ زدم. در که باز شد استرس من هم بیشتر شد . پرنیان_ عه داداش چته ؟ چیزی شده؟ _ ها؟ نه. چیزه. یعنی قراره بشه. پرنیان_ امیر عاشق شدیا 😂 _😳ابجی چی میگی؟ پرنیان_ هیچی خوش باش. ای بابا . عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید . میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم. _ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟ مامان_ سلام. قبول باشه خیر باشه مادر. بابا_ سلام بابا جان. اره بیا بشین. _ ان شاالله که خیره. دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا . بابا_خب؟ _ها؟ چی؟ با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟ _ نه. حواسم نبود خب. عه. مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان. _ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟ بابا_ این بحث قبلا تموم شده. _ نه برای من بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو. دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد. _ حداقل یه راه پیش پام بزارید. بابا_ بیخیال شو _ اگه راهتون اینه ؛ نه. بابا_ پس ازدواج کن. _ میخواید دست و پام بسته بشه؟ بابا_ آقای دین دار و با ایمان ، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟ _ نه برای من که قرار نیست بمونم. بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم. _شب به خیر بابا_ شب به خیر مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو. _ شب به خیر مامان مامان_ شبت به خیر با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد,و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم ؟ _ بزار برای فردا پرنیان _ باشه . شب خوش _ شبت به خیر
❤❤❤❤❤❤❤❤❤ ام ..................................... به روایت امیرحسین آخیش. چقدر آروم شدم همیشه هئیت مسکن من بود. خدا توفیق این نوکری رو از ما نگیره ان شاالله. حاج آقا _ امیرحسین جان. یه لحظه بیا. _جانم حاج آقا ؟ حاج آقا _ اتفاقی افتاده این چندوقته خیلی تغییر کردی؟ رازدار تر و راهنما تر از حاج آقا کی رو میتونستم پیدا کنم ؟ دل رو زدم به دریا و گفتم. از همون دو سال پیش تا الان. البته حاج آقا در جریان مشکل مالی که برای بابا پیش اومده بود ، بودن ولی این که این مشکلات تونسته رو اعتقاداتش تاثیر بزاره برای حاج آقا هم حیرت آور بود. ولی مشکل من علاوه بر اعتقادات بابا این بود که اجازه نمیداد من برم . حاج آقا _ میدونستم رفتن برات مهمه ولی نه انقدر که اینجوری تغییرت بده . ولی امیرجان شرط اول رضایت والدینه تو سعی خودت رو بکن و بقیش رو بسپار به خدا مطمئن باش همیشه بهترین هارو برات رقم میزنه حرفای حاج آقا همیشه برای من بشارت دهنده آرامش بودن. حرفاش از جنس زمین نبود حرفاش آسمونی بود..... . . . دوباره زیر لب صلواتی فرستادم و زنگ زدم. در که باز شد استرس من هم بیشتر شد . پرنیان_ عه داداش چته ؟ چیزی شده؟ _ ها؟ نه. چیزه. یعنی قراره بشه. پرنیان_ امیر عاشق شدیا 😂 _😳ابجی چی میگی؟ پرنیان_ هیچی خوش باش. ای بابا . عشق من الان فقط و فقط شهادت بود. با دیدن مامان و بابا تو پذیرایی دیگه استرسم به اوج رسید . میترسیدم از این که دوباره همون حرفای همیشگی رو بشنوم. _ سلام. بابا میشه حرف بزنیم؟ مامان_ سلام. قبول باشه خیر باشه مادر. بابا_ سلام بابا جان. اره بیا بشین. _ ان شاالله که خیره. دوباره زیر لب صلوات فرستادم و نشستم رو مبل کنار بابا . بابا_خب؟ _ها؟ چی؟ با این برخورد من همه زدن زیر خنده و پرنیان هم کم لطفی نکرد و گفت _ نگفتم عاشق شدی؟ _ نه. حواسم نبود خب. عه. مامان_ عه بچمو اذیت نکنید ببینم. بگو مامان جان. _ بابا ، چرا نمیزارید من برم ؟ بابا_ این بحث قبلا تموم شده. _ نه برای من بابا_ هزار بار گفتم بریز دور این مسخره بازیا رو. دوباره همون آش و همون کاسه. شروع شد. _ حداقل یه راه پیش پام بزارید. بابا_ بیخیال شو _ اگه راهتون اینه ؛ نه. بابا_ پس ازدواج کن. _ میخواید دست و پام بسته بشه؟ بابا_ آقای دین دار و با ایمان ، ازدواج مگه سنت پیامبر نیست؟ _ نه برای من که قرار نیست بمونم. بابا_ ازدواج کن بعد اگه زنت گذاشت برو. من که حرفی ندارم فقط من اجازه نمیدم. _شب به خیر بابا_ شب به خیر مامان _ امیرحسین پسرم بیا و بیخیال شو. _ شب به خیر مامان مامان_ شبت به خیر با رفتن من به سمت اتاق پرنیان هم دنبالم اومد من که وارد اتاق شدم پرنیان دم در وایساد,و گفت _ میخوای باهم حرف بزنیم ؟ _ بزار برای فردا پرنیان _ باشه . شب خوش _ شبت به خیر