🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🌴اَݪسَّلٰامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
🌴اَݪسَّلٰامُ عَلَیْکَ یا خَـلـیٖـفَـةَٱݪــرَّحْـمٰـنِ
🌴اَݪسَّلٰامُ عَلَیْکَ شَـریٖـکَ ٱلْـقُـرآنِ
🌴اَݪسَّلٰامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ
🌴اَݪسَّلٰامُ عَلَیْکَ اِمـٰامَ ٱلْـاِنـسِ وَٱلْـجـٰانّ
🌴اَݪسَّلٰامُ عَلَیْکَ وَ عَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَ أَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ.
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
سلام آرام جانم امام زمانم❣✨
آقاجان امروز میخوام به همه بگم:
کمربندها رو محکمتر ببنديد؛
هرچه به نوک قلّه نزديکتر میشيم؛
هوا کمتر ميشه...
و امتحانها سختتر!
هرچه به رؤيت امام زمان "عجلاللهتعالیفرجه" نزديکتر میشيم؛ افتادنها سنگينتر ميشه!
قلبهامون رو زودتر تعمير کنيم
وگرنه...
شايد تا دمِ خيمه برسيم،
اما داخل راهمون ندن..
عجله کن رفيق، برادر! خواهر!
جا نمونیها!!
امامزمانم به حق مادرت زهرا سلاماللهعلیهما، خودت یاریمان کن جا نمونیم.
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
@khademin22
سلام جلوه ی نور ارباب
جدایی از تو برایم خیال خام
حسین به احترام تو داریم احترام حسین..
طلوع کردی و چشمان صبح روشن
شد؛سلام جلوه ی نور خدا سݪام حسین
#صلی_الله_علیک_یا_ابا_عبدالله
صبحتون حسینی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
@khademin22
دعای امروز 🌷❤️🌷
ﺧﺪﺍﯾﺎ 🙏
ﻣﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﻡ
ﺗﺎﻗﻠﺐ ﺁﻧﻬﺎیی
ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ❤️
ﺩﺍﺭﻡ ﺭﺍ ﺷﺎﺩﮐﻨﻢ
در این آدینه مبارک 🌺
تمنا دارم
ﻣﺸﮑﻼﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﺳﺎﻥ،
دﻋﺎﻫﺎﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﻣﺴﺘﺠﺎﺏ،ﻭﺩﻟﺸﺎﻥ ﺭﺍ
ﺷﺎﺩﮔﺮﺩﺍﻧﯽ🌺🙏
آمیـــن🙏
به برکت صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💚
و خاندان پاک و مطهرش 🌸
🌸🍃@khademin22
🌷 امیرالمومنین امام علی(علیه السلام) فرمود :
🖌 از خداوند بترس ، هر چند كه اندك باشد ، و بين خود و خدا پرده اى قرار بده ، هر چند كه نازك باشد.
📚 نهج البلاغه ، حکمت ۲۴۲
💚احادیث اهل بیت علیهم السلام👇
@khademin22
.
💠 قضاوت امام زمان (عج)
شیخ ابوالقاسم حاسمی فاضل و عالم کامل و از بزرگان مشایخ اصحاب شیعه است. حکایت وی داستان مناظرهای است که میان او و یکی از علماء اهل سنت که در شهر همدان واقع شده است. وی میگوید:
شخصی از علمای اهل سنت بود به نام رفیع الدین حسین که با وی مصاحبت قدیمی و شراکت مالی داشتم ولی از آنجا که هیچ یک از ما عقائد و آراء خود را از دیگری مخفی نمی کرد غالبا به شوخی یکدیگر را ناصبی و رافضی خطاب می نمودیم ولی هیچ گاه با یکدیگر در مسائل اعتقادی بحث نمی کردیم.
روزی در مسجد شهر همدان که معروف به مسجد عقیق بود نشسته و مشغول به صحبت بودیم، که در مسألهای اعتقادی بحثی شروع شد و او در صحبت خود خلیفه اول و دوم را بر امیر مؤمنان علی علیه السلام برتری داد و در استدلال بر مدعای خویش آیات و روایات بسیاری را مطرح نمود.
از جمله مصاحبت ابوبکر در غار با پیامبر (صلی الله علیه و آله) و اینکه او در میان مهاجرین و انصار به صدیق اکبر ملقب گردید و ...
پس از شنیدن کلام او، گفتم: چطور می توانی ابوبکر را بر سید اوصیاء و سند اولیاء و حامل لواء و امام انس و جن و قسیم دوزخ و جنت برتری دهی در حالی که می دانی آن حضرت صدیق اکبر و فاروق ازهر و برادر رسول خدا صلی الله علیه و آله و زوج بتول عذراء است،
و نیز می دانی که زمانی که رسول خدا به سوی غار رفت آن جناب در بستر آن حضرت خوابید و رسول خدا صلی الله علیه و آله ابواب خانه های صحابه را از مسجد مسدود فرمود مگر باب خانه آن جناب را،
و نیز علی علیه السلام را بر کتف شریف خود به جهت شکستن اصنام (بت ها) در صدر اسلام بالا برد و خداوند متعال در ملأ اعلی فاطمه را به علی علیه السلام تزویج فرمود و آن جناب بود که با عمرو بن عبدود مقاتله نمود و نیز خیبر را فتح فرمود و هیچ گاه حتی به اندازه چشم به هم زدن، به پروردگار حکیم شرک نورزید،
و رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را به چهار پیغمبر تشبیه نموده و فرمود: هر که می خواهد آدم را در عملش و نوح را در حلمش و موسی را در شدتش و عیسی را در زهدش مشاهده کند، به علی بن ابیطالب نظر کند،
با وجود این همه فضائل و کمالات ظاهره باهره و با قرابتی که آن جناب با رسول خدا صلی الله علیه و آله داشته و با برگردانیدن آفتاب برای او چگونه می توانی حکم به برتری ابوبکر بر امام علی (علیه السلام) نمایی؟!
به همین صورت گذشت و هر یک بر رأی خویش استوار بودیم و به هیچ نتیجهای نمی رسیدیم، لذا رفیع الدین پیشنهادی مطرح نمود که اولین کسی که داخل مسجد شد هر حکمی در حقانیت مذهب من یا مذهب تو نماید همان را اطاعت میکنیم.
از آنجا که بنده می دانستم اهل همدان غالبا بر مذهب اهل سنتاند از قبول این شرط نگران بودم ولی چارهای جز پذیرفتن آن نداشتم لذا با اکراه به آن رضایت دادم.
بعد از قرار شرط مذکور بلافاصله جوانی که از رخسارش آثار جلالت و نجابت ظاهر بود و در ظاهرش بر می آمد که مسافر است وارد مسجد شد و در مسجد دوری زد و نشست.
رفیع الدین از جای خود برخواست به سرعت و اضطراب نزد او رفته و بعد از سلام، بحثی که بین ما واقع شده بود را بیان نمود و در اظهار عقیده خود برای آن جوان مبالغه بسیار نمود و قسم موکد خورد و او را قسم داد که نظر خود را اظهار کند.
آن جوان در پاسخ او بدون معطلی این دو بیت شعر را فرمود:
مَتی اَقُلْ مَوْلای اَفْضَلُ مِنْهُما
اَکُنْ لِلَّذی فَضَّلْتُه مُتَنَقِّصا
اَلَمْ تَرَ اَنَّ السَّیْفَ یُرزْری بِحَدِّهِ
مَقالُکَ هذا الْسَّیْفُ اَحْذی مِن العَصا
معنای شعر: اگر بخواهم در مقایسه بین مولایم علی (علیه السلام) و آن دو نفر بگویم مولایم با فضیلتتر از آن هاست، در حقیقت منزلت مولای خویش را پایین آوردهام ...
آیا نمی بینی، اگر بگویی شمشیر از عصا بُرندهتر است، شمشیر با برندگیاش تو را به خاطر این مقایسه سرزنش خواهد کرد؟
و وقتی از خواندن این دو بیت فارغ شد هر دو از فصاحت و بلاغت او متحیر شدیم. سپس برخواستیم که از احوال آن جوان جستجو کنیم که کیست و از چه قبیله یا شهری است؟ ولی از نظرمان غایب شد و اثری از او ظاهر نشد.
رفیع الدین که هنوز از مشاهده این صحنه در تحیر بود، پس از مشاهده ی این واقعه مذهب باطل خود را رها نمود و مذهب حق اثنی عشری را اختیار کرد.
صاحب (ریاض) پس از نقل این قصه از کتاب مذکور میفرمود که ظاهرا آن جوان حضرت قائم علیه السلام بود.
📔 منتهی الآمال: ج٢، ص٨٢۴
#امام_زمان #داستان_بلند
@khademin22