eitaa logo
خادمین امام حسین علیه السلام
582 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
5 فایل
اربابم امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 افراد باقیمانده با ابوبکر در مدینه 🔹برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که ابوبکر نیروهای مورد نیاز خود را از لشکر اسامه خارج و در مدینه نگاه داشت. بارزترین این افراد عمر بن خطاب بود. از سوی دیگر، ابوبکر تا می‌توانست مردانی را که توانایی شرکت در درگیری‌های احتمالی شهر مدینه را داشتند به همراه لشکر گسیل داشت. 🔸بر اساس گزارش‌های موجود قالب بزرگان جنگجویان و ناموران مسلمان در این لشکر حضور داشتند. بدین سان او می‌توانست با کنار هم قرار دادنِ طرفداران خویش در مدت نبودن قالب مردم شهر مدینه و اطراف آن به راحتی پایه‌های قدرت خویش را مستحکم سازد. 🔶🔸تطمیع مردان و زنان باقیمانده در مدینه 🔸 درباره زمان دقیق انجام این کار، نمی‌توان اظهار نظر قطعی نمود. اما مسلم آن است که این اقدام در نبود لشکر اسامه صورت گرفته است. ❗️بنا به نقل طبری، با حرکت لشکر اسامه و خالی شدن شهر مدینه و اطراف آن از مردان، اقدام بعدی ابوبکر تقسیم اموالی بین شهر مدینه بود. 🔷 جوهری نقل کرده است؛ پس از بیعت مردم با ابوبکر، او اموالی را بین زنان مهاجر و انصار تقسیم نمود. از جمله سهمی را توسط زید بن ثابت نزد یکی از زنان بنی نجار فرستاد، اما آن زن آن سهم را نپذیرفت و آن را بازگرداند و گفت: آیا به من رشوه می‌دهید که دین مرا از من بگیرید؟! به خدا سوگند، هیچ از آن سهم بر نخواهم داشت! 🔹هرچند بهانه تقسیم این اموال احتمالاً کمک به همسران افراد شرکت کننده در جنگ بوده، اما بی‌شک هدف نهایی جذب طرفدار از درون منازل مهاجران و انصار بوده است؛ زیرا پخش چنین اموالی در میان خانواده‌ها، آن هم در نبود مردان و تنگدستی زنان در تأمین مخارج، می‌توانست تاثیر بسیار هم بر مردان به هنگام بازگشت و اطلاع از چنین اقدامی و هم بر زنان داشته باشد. برای عملی شدن نقشه تطمیع حتی شبانه به سراغ عموی پیامبر آمدند، ابوبکر به او گفت: «مردم مرا به عنوان خلیفه انتخاب کردند و من هم این مقام را قبول کردم. شنیدم که یک نفر می‌خواهد میان مسلمانان اختلاف بیندازد. ای عباس! چقدر خوب است تو هم مانند بقیه مردم با من کنی. اگر تو این کار را بکنی من قول می‌دهم که بعد از خود، تو را به عنوان جانشین معرفی کنم.! ⬅️ عمر گفت: «ای عباس! ما نمی‌خواهیم در میان مسلمانان اختلاف بیفتد. ما نمی‌خواهیم کسی تو را به عنوان شخص تفرقه انگیز بشناسد.» 🔻عباس پاسخ داد: اگر مردم تو را انتخاب کردند آیا ما بنی هاشم از این مردم نبودیم، آیا ما حق رأی دادن نداشتیم؟ ای ابوبکر! مگر این خلافت ارث پدر توست که به هر کس می‌خواهی می‌بخشی؟ ابوبکر و دوستانش بدون خداحافظی از خانه بیرون رفتند. 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص۹۰,۹۱ @khademin22
◾️روز شمار حوادث منتهی به شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها - 🔷 اعتراف عمر 🔹عمر در نامه‌ای که به معاویه نوشت چنین نقل می‌کند: « فاطمه پشت درب آمد، ایستاد و گفت: ای گمراهان دروغگو! چه می‌گویید و چه می‌خواهید؟ ➖ گفتم: ای فاطمه! منم عمر. ➖ گفت: چه می‌خواهی؟ ➖ گفتم: چرا پسر عمویت تو را برای پاسخگویی فرستاده و خود پشت پرده نشسته است؟ ➖ گفت: ای بدبخت! طغیان و سرکشی تو مرا از خانه بیرون آورده است تا حجت و دلیل بر تو و بر هر گمراهی ثابت شود. ➖ گفتم این یاوه‌ها و حرف‌های زنانه را کنار بگذار و به علی بگو بیرون بیاید! ➖ فاطمه گفت: محبت و احترامی در بین نیست؛ ای دومی! آیا مرا از حزب شیطان می‌ترسانی، با اینکه حزب شیطان ضعیف است؟! ➖ گفتم: اگر علی بیرون نیاید، هیزم فراوانی می‌آورم و خانه را با هرکه در آن است، می‌سوزانم تا اینکه برای بیعت بیاید. ▫️ پس تازیانه قنفذ را گرفته، بر او زدم و به خالد بن ولید گفتم: تو و همراهانت به سرعت بروید و جمع کنید! ➖ فاطمه گفت: ای دشمن خدا و دشمن رسول خدا و دشمن امیرالمؤمنین! پس دستش را بر در گذاشت تا مانع من از باز کردن در شود. ▫️ به طرف در رفتم، استقامت کرد؛ با بر دست‌هایش زدم، به دردش آورد، صدای ناله و گریه‌اش را شنیدم. نزدیک بود دلم بسوزد و برگردم که به یاد علی و حرص و ولع او در ریختن خون بزرگان عرب و نیرنگ محمد و سحرش افتادم! ▪️ در حالی که او خود را به در چسبانده بود و در را سپر خود کرده بود تا مانع شود، با تمام توان لگدی به در زدم. ناگهان فریادی کشید که گمان کردم مدینه زیر و رو شد، و صدا زد: ای بابا! ای رسول خدا! با حبیبه و دخترت این چنین رفتار می‌شود! آه ای فضه، مرا بگیر! به خدا قسم فرزندی که در شکم داشتم کشته شد! صدای را از درد سقط در حالی که به دیوار تکیه داده بود شنیدم. را باز کردم و داخل شدم. به من چنان رو کرد که چشم‌هایم تاریک شد. از روی مقنعه طوری بر دو گونه‌اش زدم که گوشواره‌ها پاره شد و به زمین ریخت.» ❗️ألا لعنة الله علی القوم الظالمین 📚 حقیقت مکتوم، محمد میرزامحمدی، ص ۱۷۰ تا۱۷۲ @khademin22