#رمان_شهیدانه
#رمان_یادت_باشد
#پارت_شصت_و_چهار
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
برای من روزهای آخر سال که همه جا پر از تنگ های ماهی قرمز و سفرههای هفتسین میشود بیش از حال و هوای سال تحویل یادآور خاطره های قشنگ سفرهای راهیان نور است. از دوم دبیرستان که برای اولین بار پایم به مناطق جنوب باز شد دوست داشتم هر سال شهدا من را دعوت کنند تا مهمانشان باشم شهدا از همان اولین سفر راهیان نور بدجور نمک گیرم کرده بودند. با این که در آن سفر من و دوستانم خیلی شلوغ کردیم اکثر برنامههای کاروان را می پیچاندیمو بیشتر در حال و هوای شوخی ها و شیطنت های خودمان بودیم ولی جاذبه ای که خاک شهید و این سفر داشت باعث میشد اواخر اسفند هر سال بیشتر از سال تحویل ذوق سفر راهیان نور را داشته باشم. به خاطر کنکور دو سال اردو جنوب نرفته بودم خیلی دوست داشتم امسال هر طور شده بروم همان لحظهای که تاریخ اعزام کاروان دانشگاه به اردوی جنوب قطعی شد به حمید پیام دادن دوست داشتم با هم به عنوان خادم به اردو برویم جواب داد اجازه بده کارم را بررسی کنم آخر سال سخته مرخصی بگیرم. بعد از ظهر با مامان میایم خونتون...
🍃با لینک نشر دهید و
همراه ما باشید👇
کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅┄
╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮
@khademin_abhar
╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯
┄┅•═༅𖣔✾🌺✾𖣔༅═•┅