eitaa logo
Khademin_abhar
213 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
784 ویدیو
19 فایل
🔸 ﷽ 🔸 کانال رسمی "کمیته ی خادمین شهدا شهرستان ابهر" انتقادات و پیشنهادات و ارسال گزارشات: @khadem_shahhid
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
امروز سوار تاکسی شدم و راننده حدود ۶۰سال سن داشت!اومدم حساب کنم، راننده گفت صلواتیه! گفتم واقعا؟ گفت:برای پیروزی ایران گفتم:تیم ملی بازی نداشته که! خندید و گفت: تیم ملی ایران اسراییل را زده... میگفت از شنبه که خبر را شنیده همه را صلواتی رسونده. این مردم را باید طلا گرفت😍 💬 Sayed Alireza Aledavood 🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا و دریاب منِ تنها را ....🖤🌱 🕊 🌷🕊🌷🕊🌷 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از Khademin_abhar
🌷بسم الله الرحمن الرحیم 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ و اَحِبّائَهُ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یااَنصَارَدینِ اللهِ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یااَنصارَرَسُولِ اللهِ ، 🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَاَمیرِالمُومِنینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، 🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم. 🕊 و روز زیارتی شهدا 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
پیامی ڪه برای پدر و مادرم دارم این است که اگر خداوند من را قبول کرد و فوز عظیم شهادت را نصیبم کرد هیچ نگرانی نداشته باشند و خیلی هم خوشحال و خونسرد باشند ڪه چنین کسی در خانواده آنها بوده و چنین لیاقتی را پیدا کرده که در راه اسلام و امام شهید شود برای من طلب آمرزش کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پدافندهایی که مغلوب موشک ایرانی شدند 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
📜 سه روز تا شروع عملیات مانده بود. شب جمعه برای دعای کمیل به مقر نیروها در هتل آمدیم. رفتار او خیلی عجیب شده. وقتی سید دعای کمیل را می خواند شاهرخ از شدت گریه شانه هایش می لرزید ! با دیدن هت ناخوداگاه گریه ام گرفت. سرش پائین و دستانش به سمت آسمان بود. مرتب هی گفت: الهی العفو. صبح فردا، یکی از خبرنگاران تلویزیون به میان نیروها آمد و با همه بچه ها مصاحبه کرد. خبرنگار از او پرسید: چه آرزوئی داری؟ گفت: پیروزی نهایی برای رزمندگان اسلام و شهادت برای خودم 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسمِ عاشق نیست؛ با یک دل دو دلبر داشتن! 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می شد بیدار شدم. تا چشم هایم را باز کردم حمید را دیدم: روبروی من کنار جدول نشسته بود. زیر نور ماه چهره خسته حمید با لباس خادمی و کلاه سبز رنگی که روی سرش گذاشته بود حسابی دیدنی شده بود. پرسیدم: «حمید جان از کی اینجایی؟ چرا منو بیدار نکردی پس؟» گفت: «تقریبا سه ساعتی هست که رسیدم. وقتی دیدم خوابی دلم نیومد بیدارت کنم. اینجا نشستم هم مراقبت باشم هم تو راحت استراحت کنی.» لبخند زدم و گفتم : «با اینکه حسابی بدنم کوفته شده و این چند روز دو سه هزار کیلومتر با این آمبولانس راه رفتیم ولی حالا که دیدمت خستگیام در رفت. بخوای پای پیاده تا خود اهواز هم باهات میام!» همراه هم در همان خنکای اول صبح محوطه اردوگاه سمت حسینیه راه افتادیم. یکی از زیبایی های  همسایگی با شهدا که در شهر  خیلی کمتر توفیق آن نصیب انسان می شود نماز صبح هایی است که اول وقت به جماعت می‌خواندیم. درست مثل شنیده های ما از زمان جنگ همه برای رسیدن به صف نماز جماعت از هم سبقت می گرفتند. بعد از  نماز صبح حمید به خاطر کارهایی که باقی مانده بود به دهلاویه برگشت تا فردا سمت قزوین حرکت کند، اما من چون کلاس داشتم همان روز از اندیمشک سوار قطار شدم  و به تهران آمدم تا بعد با اتوبوس به قزوین برگردم. از جنوب که برگشتیم گوشه ذهنم به تولد حمید فکر می کردم. دوست داشتم اولین سالروز تولد حمید که من کنارش هستم برایش یک جشن تولد خودمانی بگیرم. چهارم اردیبهشت ماه روز تولد حمید ساعت پنج صبح بود که با هول از خواب پریدم. عرق سردی روی پیشانیم نشسته بود. دهانم خشک شده بود. خواب خیلی عجیبی دیده بودم : «آقایی با یک نورانیت خاص... 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
که مشخص بود شهیدشده می خواست یک چیزی به من بگوید. درتلاش بود منظورش را برساند.)) تا خواست حرف بزند، بیدار شدم. چهره شهید را کامل به یاد داشتم. خیلی ذهنم درگیر این بود که حرف  این شهید چه بود که نشد که بشنوم. با حمید قرار داشتم که به مناسبت تولدش به مزار شهدا برویم. مراسم تولدش را کنار شهدا برده بودیم؛خودش بود و خودم و شهدا.برایش کیک خریده بودم. وقتی رسیدیم حمید طبق معمول رفت سر مزار شهید حسین پور. می دانستم می خواهد با رفیقش خلوت کند. همان ردیف را آهسته قدم زنان جلو آمدم. کیک به دست به قاب عکس بالای سر مزارها نگاه می کردم. هر کدامشان یک سن وسال، یک تیپ وقیافه ولی همگی یک آرامش خاص داشتند. چشم هایشان پراز امید بود. در عالم خودم بودم که یکهو خشکم زد. چشم هایم چهار تا شد.یکی از عکس ها همان شهیدی بود که من داخل خواب دیده بودم دقیقا همان نگاه بود؛ شهید((اردشیرابراهیم پور )). جذبه خاصی داشت. همیشه در سرم میچرخید که این شهید میخواهد یک چیزی به من بگوید. نگاهش پر از حرف بود. بعد از آن هربار مزار شهدا می رفتیم.حمید می رفت سر مزار شهید حسین پور، من هم می رفتم سر مزار این شهید. با اینک متوجه نشدم حرف شهید چه بود ولی همیشه سر مزارش آرامش خاصی داشتم. بعداز خواندن فاتحه و زیارت شهدا به سمت فضای سبز نزدیک گلزار آمدیم و روی چمن ها نشستیم. کیک را گذاشتیم وسط و عکس انداختیم. وقتی داشت کیک را برش می داد،سرش را بلند کرد و چشم در چشم به من گفت:(( فرزانه ممنون بابت زحماتت. می خواستم یه... ادامه دارد... 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
از سن ۱۰سالگی تا لحظه شهادت در تمام فراز و نشیب ها نمازش را ترک نمی کرد.! روزی از یک سفر طولانی و خسته کننده به منزل باز گشت، پس از استراحت مختصر شب فرا رسید. ابراهیم آن شب با تمام خستگی هایش تا پگاه بع نماز و نیایش  ایستاد!! وقتی مادرش او را به استراحت سفارش نمود؛ گفت: مادر حال عجیبی داشتم. کاش این حالت زیبای روحانی را از من نمی گرفتی.! 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید🌹 اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 امیدوار کننده ترین آیه قرآن 💠 🎞️ حجت الاسلام والمسلمین قرائتی 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ 🍀🌺 صدای به هم خوردنِ بالِ معصومِ فرشته ها می آید ، تـــو به دنیا آمده‌ای... 🍃🌼 ، در این مدت دوستیمان، انگار سالهاست که تو را میشناسم، نمیدانم چه رازیست، رازِ بودن تو... چه مهریست ، مهرِ به تو ... که زندگی ام را از پاییز به بهار رساندی ... 🌱🌹 🌼🌸 سپاس خدایی که تـــو را به من داد 🙏🏻🌸🌼 🌷 ، در سالروز میلادت برایمان دعا کن، دعا کن رهرو راهت باشیم ، باشد که ما هم رستگار شویم ... خورشید کمیل هزاران صلوات نذر بودنت💐 🌸 بهار زندگیت مبارک 🌸 ❤️ 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیق شهیدم اردیبهشتی جان تولدت مبارک😍🌺 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
با سلام و احترام خدمت خادمین گرامی باتوجه به اینکه چندین سال از رنگ آمیزی قبور مطهر شهدای شناط میگذرد کمیته خادمین شهرستان ابهر در نظر دارد روزهای پنج شنبه و جمعه جهت رنگ آمیزی قبور مطهر مزار شهدای شناط اقدام نمیاید لذا خواهشمند است خادمین که مایل هستند در این امر خداپسندانه شرکت نمایند لطفا به آی دی زیر پیام دهند @khadem_shahhid باتشکر_کمیته خادمین شهرستان ابهر
ابراهیم می‌گفت: به حجاب احترام بزاریدکه حفظ آرامش وبهترین امربه معروف برای شماست... تولدت مبارک: تولد:یک اردیبهشت شهید ابراهیم هادی شادی روح پاکش صلوات🌷🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 از بهترین برش های مستند انسان ساز «روایت فتح» 🔸جملات گهربار شهید آوینی و صدای بهشتی اش، به همراه زیر صدای حاج صادق آهنگران غوغایی در دل های سربازان جبهه حق می کند. 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
وسط ضجه و اضطراب جماعت، درگوشی از همسر شهید پرسیدم: "وصیت نکرده بود چیزی بذاری کنارش موقع دفن؟" انگار از قبل آماده باشد دستم را گرفت برد سر دو تا کشو! یک شیشه آب معدنی پر از خاک، یک کیسه کوچک پر از خاک، تسبیح تربت... دلم خون شد. - اینا چیه؟ - با این دستکشا و دستمالا حرم بی‌بی زینب رو غبارروبی کرده، آخه مدافع حرم بود. گفته بذارید توی لحدم! این خاک تدفین زائر اربعینه...این خاک مسیر کربلاست...این تربتیه که تو دستاش بوده... کشو دوم هم که پر از شال عزا بود... - چرا انقدر دم دست؟ - کل دارایی‌ش همین‌ها بود... همه‌ش خاک! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋🌱گوشیتو خوشگل کن 🎨 ایتا: شهید ابراهیم هادی 15 به مناسبت تولد آقا ابراهیم❤️ 📲بفرست واسه دوستات 🌟تم های بیشتر در👇 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
🔶 اونا گنبد آهنین دارن، ما گنبد طلا ❤️ 🌸🍃🌼🍃🌸🍃 🦋شادی ارواح مطهر شهدا صلوات الَّلهُمَّ صلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّد و عجِّل فَرَجَهُم🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چیزی بگم می ترسم ناراحت بشی)). هری دلم ریخت. تکه کیکی که داخل دهانم گذاشته بودم را نتوانستم قورت بدهم. فکرم هزار جا رفت. با دست اشاره کردم که راحت باشد خیلی جدی به من گفت:(( فرزانه تو اون چیزی که من فکر می کردم نیستی!)) این حرف را که شنیدم انگار خانه خراب شده باشم.نمی دانستم با خودم چند چندم. گفتم شاید به خاطر برخورد های اول محرم شدنمان دل زده شده. به شوخی چند باری به من گفته بود تو کوه یخی ولی الان خیلی جدی بود. گفتم:(( چطور حمید؟ من همه سعیم رو می کنم همسر خوبی باشم)) چند دقیقه ای در عالم خودش فرو رفته بود و حرفی نمی زد. لب به کیک هم نزد. بعد از اینکه دید من مثل مرغ پر کنده دارم بال بال می زنم از آن حالت جدی خارج شد. پقی زد زیر خنده و گفت:(( مشخصه که تو اون چیزی که من فکر می کردم نیستی. تو بالاتر از اون چیزی هستی که من دنبالش بودم! تو فوق العاده ای!)) شانس آورده بود محضر شهدا بودیم و جلوی خلق الله،  والا پوست سرش را می کندم! خیلی خوب بلد بود چطور دلم را ببرد. روز به روز بیشتر وابسته می شدم. نبودنش اذیتم می کرد، حتی همان چند ساعتی که سر کار می رفت خودم را با درس و دانشگاه و کلاس قرآن مشغول می کردم تا نبودنش را حس نکنم. نیمه دوم اردیبهشت باید برای حضور در یک دوره سه ماهه پزشک یاری به مشهد می رفت. هیچ وقت مانع پیشرفتش نشدم. هر دوره ای که می گذاشتندتشویقش می کردم که شرکت کند، ولی سه ماه دوری هم برای من و هم برای حمیدواقعا سخت بود. 🍃با لینک نشر دهید و همراه ما باشید👇 کمیته خادمین شهدای شهرستان ابهر ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅┄ ╭═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╮     @khademin_abhar ╰═━⊰🍂🌺🌺🍂⊱━═╯ ┄┅•═༅𖣔✾‌🌺✾𖣔༅═•‏┅