با خودم گفتم پدرشم، با من این حرفها را ندارد. گفتم: حسین، بابا! بده من لباسهات رو میشورم. یک دستش قطع شده بود. گفت: نه. چرا شما؟ خودم یه دست دارم با دوتا پا. نگاه کن. نگاه میکردم. پاچهی شلوارش را تا زد بالا، رفت توی تشت. لباسهایش را پامال میکرد. یک سرِ لباسهایش را میگذاشت زیر پایش، با دستش میچلاند.
#شهید #حسین_خرازی
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
گوشهی خیابان نگه داشت و به خاله گفت: خاله جون! پیاده شو. خاله گفت: خاله جون! من توی تهران غریبم، چهجوری برم؟ محمد گفت: خاله جون! این وانت رو بیمارستان داده به من که باهاش مسیر بیمارستان تا خونه رو بیام و برم؛ نه بیشتر. تا اینجا مسیرم بود. بیشتر از این گناه داره. بیتالماله. پیاده شدند. برای خاله تاکسی دربست گرفت تا خانهی پسرش.
#شهید #محمد_علی_رهنمون
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
#استوری | اوایل انقلاب بود. ضعف ارتش را میدانست؛ بعضیها را تسویه کرده بودند، بعضیها خودشان میخواستند بروند، یک عده هم بازنشسته شده بودند. سپاه این طور نبود؛ پر بود از نیروهای مردمی. نیروهای تازه نفس، قبراق و باانگیزه، البته کمتجربه؛ آدمهای غیرنظامی. آمد با فرماندههای سپاه جلسه گذاشت که ارتش و سپاه قرارگاه مشترک تشکیل بدهند. قرارگاه که تشکیل شد، اول اسمش را گذاشتند کربلا، بعد شد خاتمالانبیا. قبل از آن هم سپاه و ارتش همکاری داشتند، اما صیاد برایش سیستم طراحی کرد.
#شهید #علی_صیاد_شیرازی
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
#استوری | داشتیم با هم برمیگشتیم. من پشت فرمان نشسته بودم و مصطفی هم کنار دستم بود. در ترافیک بودیم و او هم مشغول صحبت کردن با تلفن. بنده خدایی آمد کنار دست ما ترمز کرد، نگاهی به داخل ماشین انداخت و دید خانمها همه چادری، مصطفی هم با پیراهن یقهآخوندی و ریش نشسته. طرف یک فحش رکیک داد و تا راه باز شد سریع گازش را گرفت و رفت. عصبانی شدم و پایم را روی گاز گذاشتم که جلویش بپیچم و از ماشین پیادهاش کنم. مصطفی مچ دستم را گرفت و گفت: داداش تو ماشین زن و بچه نشسته. اون بنده خدا هم از روی نفهمی یه حرفی زده، ما نباید آتش بیار معرکه باشیم که! همانجا مطمئن شدم که مصطفای پرشروشور دوران کودکی به مردی صبور تبدیل شده..
#شهید #مدافع_حرم #مصطفی_صدرزاده
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
توی یکی از اتاقهای سه در چهارِ تاریک گلف جلسه داشتند؛ متوسلیان، خرازی، ردانیپور و همت و ... . خیلی سروصدا میکردند. از تدارکات بگیر تا طرح عملیات و گله از آموزش بسیجیها. حسن بهشان گفت: میخواید بریم آمریکا از تکاورهای آموزشدیدهی قویهیکلشون براتون بیاریم؟ بابا! با همین بچهبسیجیها کار کنید. اگه میتونید، اینها رو بسازید.
#شهید #حسن_باقری
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
دو کوهه مسئول پشتیبانی بود و کارش سخت و پرتحرک بود. از هشت صبح تا هشت شب خادمی بود و از نه شب تا یازده شب هم بازدید از گردان تخریب بود که باید با زائران خواهر همراهی میکردیم و پای ثابت این کار، او و یکی از دوستان بودند. تازه ساعت دوازده شب تا چهار صبح کنار رادیو دو کوهه باید پست میدادیم. هیچوقت نمینالید و با عشق و علاقه خادمی میکرد، خلوص نیت در عملش بود و خستگی نداشت.
#شهید #مدافع_حرم #محمد_رضا_دهقان_امیری
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
#استوری | مجالس مختلفی که با هم میرفتیم اصرار میکرد ساده برگزار شود. اگر میوهای قیمتش یک مقدار بالاتر بود، نمیخورد. به ما هم میگفت: بچهها سعی کنید خودتون رو به سادهزیستی عادت بدید. غذاها و میوههایی رو بخورید که مردم عادی هم به اونها دسترسی آسان داشته باشن.
#معلم #شهید #علی_محمد_صباغ_زاده
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
با یک پیکان سفید به اصفهان آمده بود. قرار بود برای انجام کاری که مربوط به سپاه میشد ده روز در اصفهان بماند. برادرش میگفت: ماشین را در سپاه اصفهان گذاشت و با تاکسی و اتوبوس و ... به خانه آمد! وقتی هم قصد داشت به بستگان سر بزند موتور پسر همسایه که از دوستانش بود را گرفت! به او اعتراض کردیم که ماشینت کجاست؟ با لحنی آرام گفت: آن ماشین برای بیتالمال است. نباید کار شخصی با آن انجام داد.
#شهید #محمود_شهبازی
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
جلسه که تمام شد، دیدیم تا وضو بگیریم و برویم حسینیه، نماز تمام شده است. اما مهدی از قبل فکرش را کرده بود. سپرده بود یک روحانی از روحانیهای لشکر آمده بود همانجا. اذان که تمام شد، در همان اتاق جنگ تکبیر نماز را گفتیم.
#شهید #مهدی_زین_الدین
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
#استوری | کار کردن برایش عیب نبود. از جوانهایی که دنبال کار و تلاش نبودند بدش میآمد. میگفت من حتی حاضرم برم بار بزنم، حمالی کنم و ... اما مهم برای من اینه که فقط روزیام حلال باشه. مدتی توی کار خرید و فروش محصولات کشاورزی وارد شد. یک بار تخمه کدو معامله کردیم. به خاطر مشکلی که پیش آمد از حقش گذشت. میگفت: پول حلال ارزش داره، شُبهه که توش باشه بیبرکت میشه.
#شهید #مدافع_حرم #سید_میلاد_مصطفوی
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
دو، سه روز مانده به عملیات، قرار شد یک بیمارستان نزدیک منطقهی عملیاتی راه بیندازند. کسی فکر نمیکرد بیمارستان راه بیفتد، خیلی هم بهش نیاز بود. رهنمون و دو، سه نفر دیگر شروع کردند به کار. درست قبل از عملیات بیمارستان را راه انداختند. وقتی که همه گفتند نمیشود، محکم گفت: میشه، خدا بزرگه. حالا شروع کنیم.
#شهید #محمد_علی_رهنمون
╭❀•••••
🔸کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس 🔸
@khademin_fardis
•••••❀╯
استاد دانشگاه افسری بود. سر کلاس که میآمد، با تمام وجود درس میداد. طوری که نه سوال باقی میماند، نه مطلبِ ناگفته. اصرار داشت که دانشجو سر کلاس درس را بفهمد. اگر هم کسی درس را نمیفهمید، از وقت استراحتش میزد.
#شهید #علی_صیاد_شیرازی
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
میگفت: نمیشه توی کار نیارید. زمین باتلاقیه که باشه، برید فکر کنید چطور میشه ازش رد شد. هر کاری راهی داره.
#شهید #حسن_باقری
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
#استوری | گفت: پاشو بریم کاشان. رفتیم در خانهی چندتا خانوادهی فقیر. بیشترشان سادات بودند. رو کرد به من و گفت: اگه روزی من از این دنیا رفتم، بهم قول بده به این خانوادهها کمک کنی.
مصطفی سه سالی بود که به آنها کمک میکرد.
#شهید #هسته_ای #مصطفی_احمدی_روشن
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
این طور هم نبود که فقط کتاب بفروشد. اهل مطالعه هم بود. حتی برای بقیه نسخه میپیچید: هنر اهل بیت و دیدم که جانم میرود. در اردوی راهیان نور، بارها دیدم کتاب "آه" را دستش گرفته و میخواند. با کتابهای "سلام بر ابراهیم"، "شاهرخ" و "طیب" مانوس بود. به گمانم جرقهی انتخاب عنوان "جون خادمالمهدی" روی اتیکت لباس رزمش، خواندن کتاب "خادم ارباب کیست؟" بود.
#شهید #مدافع_حرم #محسن_حججی
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
موقع امتحانات تقریبا باشگاه نیمه تعطیل بود. توصیه میکرد اگر باشگاه آمدن تاثیر منفی توی درس شما دارد، باشگاه را موقع امتحانات تعطیل کنید، اما اعتقاد داشت با برنامهریزی میشود این مشکل را حل کرد.
#شهید #مدافع_حرم #مجید_صانعی
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
با یک پارچ آب از جلوم رد شد. چشمهاش سرخ سرخ بود. به نظرم دو، سه شبی بود که چشم روی هم نگذاشته بود. گفتم: دکتر! شما چرا؟ کارهای مهمتر هم هست که شما انجام بدین. این وظیفهی کس دیگهایه. لبخندی زد و گفت: چه فرقی میکنه. هر کاری که کمک کنه کار بیمارستان راه بیفته، کار مهمیه دیگه، باید انجامش داد. چرا خودت رو گیر عنوانها میکنی. بچهها تشنهاند، نباید یک چکه آب بدم دستشون؟
#شهید #محمد_علی_رهنمون
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
یکی از نزدیکان که رفتوآمد زیادی با ما داشت، نسبت به حجاب، کم توجه بود. نوید سعی میکرد در لفافه یا با عدم حضورش، نسبت به رعایت نکردن حجاب ایشان اعتراض کند. یک مرتبه با لحنی آرام به آن شخص گفت: اگه واقعا تمایل به ارتباط با بنده دارید، لطفا حجابتون رو کامل رعایت کنید. آن شخص قبول کرد و دیگر در خانهی ما بدحجاب حضور پیدا نکرد.
#شهید #مدافع_حرم #نوید_صفری
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
#استوری | او سیر مطالعاتی خاصی داشت. در کنار آن بارها دیده بودم که کتابهای علمی میخواند. هیچ وقت او را بیکار نمیدیدیم. برای وقت خودش برنامه داشت. مقدار معینی استراحت میکرد. بعد از آن مطالعه و کارهای مسجد و رسیدگی به کارهای فرهنگی و پذیرش بسیج و ...
#شهید #احمد_علی_نیری
╭❀•••••
کمیته خادمین شهدا شهرستان فردیس
@khademin_fardis
•••••❀╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همراه با سید عزیز
قبل از شهادت
#شهید
سید علی اصغر ربیع نتاج
💢کمیته خادمین شهداء💢
╭┅─────────┅╮
@khademin_fardis
╰┅─────────┅╯
🌷 #شهید #حسن_باقری
حسن به هیچ عنوان اهل تملق و زیادهگویی نبود. هم خودش این کار را نمیکرد و هم دیگران را به شدت از این کار بر حذر میداشت. حتی بعضی وقتها که به شوخی به او میگفتیم "دیگه رئیس شدی"، به شدت ناراحت میشد و میگفت: "اینطوری نگین، غرور میآره، کبر میآره."
بارها به ما میگفت که در مورد مسائل جنگ دروغ نگوییم و یک مسئله را خیلی بزرگ نکنیم. یک بار که یک خبر، با کمی غلو در روزنامه چاپ شده بود، گفت: درست نیست که این شجاعتها رو زیاد بزرگ میکنین. رعایت کنین و سعی نکنین جوونی که توی جبهه است، به عنوان اینکه همه توی جبهه قهرمان میشن، تحت تاثیر قرار بگیره، خب! در واقعیت اینطوری نیست. زیاد غوغا نکنین، بذارین هر کسی که میخواد، خودش به جبهه بیاد، چون اگه بر اثر زیادهگویی به جبهه بیاد و ببینه که به اون صورت نیست و باید شبها روی خاک بخوابه، کولهپشتی رو بیرون نیاره و پوتین رو هم از پاش در نیاره، وقتی ببینه وضع اینطوریه، برمیگرده، بذارین اون کسی که میاد، با عشق و علاقه بیاد.
حسن حتی عدهای را که مجبور بودند به جبهه بیایند، از بقیه جدا میکرد و میگفت: اینها اگه با بچههای ما قاطی بشن، اونها رو خراب میکنن.
به نقل از کتاب #من_اینجا_نمیمانم
❣ کمیته خادمین شهدا 🌱
╭┅─────────┅╮
@khademin_fardis
╰┅─────────┅╯
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
#کمیته_خادمین_شهدا_فردیس
|
30.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ مگر من و شما چند سال دیگر هستیم؟ مگر شماها چه قدر میخواهید عمر بکنید؟ مگر شما هر مقامی هم پیدا بکنید از مقام رضا خان و محمد رضا خان بیشتر میشود؟ عبرت بگیرید! عبرت بگیرید از این حوادث تاریخ. تاریخ معلم انسان است.
تعلیم بگیرید از این حوادثی که در دنیا واقع میشود. شماها چند سال دیگر نیستید در این عالم، چمران هم نیست؛ چمران با عزت و عظمت و با تعهد به اسلام جان خودش را فدا کرد و در این دنیا شرف را بیمه کرد و در آن دنیا هم رحمت خدا را بیمه کرد؛ ما و شما هم خواهیم رفت. #مثل_چمران_بمیرید. مثل این سربازهایی که در مرزها کشته میشوند بمیرید. این #وصیتنامههایی که این عزیزان مینویسند مطالعه کنید. #پنجاه_سال_عبادت_کردید، و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامهها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید. این جوانهای ما که علیل شدند الآن هم وقتی میآیند از من میخواهند که دعا کنم که اینها #شهید بشوند؛ پایش را از دست داده، عصا زیر بغلش هست، لکن گریه میکند و میخواهد که دعا کنیم که شهید بشود. از اینها یک قدری تعلم پیدا کنید. #امام_خمینی
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
#کمیته_خادمین_شهدا_فردیس
❣ کمیته خادمین شهدا 🌱
╭┅─────────┅╮
@khademin_fardis
╰┅─────────┅╯
امروز روز تولد سردار دلها #شهید حاج قاسم سلیمانی وشهید محسن فخری زاده
🌹بهانه ایست تا یاد کنیم آن مردان آسمانی را
🌹نثار روح پاک و مطهرشون صلوات
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
#کمیته_خادمین_شهدا_فردیس
❣ کمیته خادمین شهدا 🌱
╭┅─────────┅╮
@khademin_fardis
╰┅─────────┅╯
رفته بودند جنوب
توی فکه، یکی از رفقایش مداحی میکرد
و روضه میخواند..!
یکدفعه روحالله بلندشد و گفت:
سید، رسیدی به گوشواره..
از رقیه بخون از بیابونهای داغ،
پای برهنه، دستهای سنگین دشمن..
میگفت و بلندبلند گریه میکرد.
از خود بیخود شدهبود..!
همه با دیدن حالِ روحالله به گریه افتادند
عاشقِ حضرت رقیه(س)بود!
همین که شنیدهبود تکفیریها تا حرم حضرت رقیه(س) رسیده بودند، دیوانه میشد..!
حتی نمیتوانست غذا بخورد.
میگفت: من نباید الان اینجا باشم
و اون حرومیها برسند نزدیکِ حرمِ حضرت رقیه..!
#شهید روحاللهقربانی
🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃
❣کمیته خادمین شهدا🌱
╭┅─────────┅╮
@khademin_fardis
╰┅─────────┅╯
#کمیته_مرکزی_خادمین_شهدا
#کمیته_خادمین_شهدا_فردیس
#ناحیه_مقاومت_امام_رضا_ع
#سازمان_اردویی_راهیان_نور
🌿❤️✨
روحمان از بین رفته
سرگرم بازیچه دنیاییم
"الَذِینَ هُمْ فی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ" ما هستیم!
مُردهام،تو مرا دوباره حیات ببخش
خوابم،تو بیدارم کن
خدایا!
به حُرمت پای خستهی رقیه(س)
به حرمت نگاه خستهی زینب(س)
به حرمت چشمان نگران حضرتولیعصر(عج)
به ما حرکت بده.. :)
#شهید عباسدانشگر
❣کمیته خادمین شهدا🌱
@khademin_fardis