eitaa logo
خادِمین
174 دنبال‌کننده
153 عکس
30 ویدیو
4 فایل
بعد از علی [اکبر]؛ خاک بر سر دنیا... #حسین
مشاهده در ایتا
دانلود
نوشته "خیبر آخرین شانس شما بود"، بود؟
۱
٢
هدایت شده از #چی_ببینید | sadatstu.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 مگه ميشه آدم جايى كه بدنيا آمده، نياد و نبينه؟ . به مناسبت عید سعيد قربان از تيزر جديد «بدون قرار قبلی» رونمايى شد. . «بدون قرار قبلی» را می‌توانید در سینماهای شهرداری و حوزه هنری با قیمت ارزان‌تر از ساير سینماها ببینید. . «بدون‌ قرار قبلی» پنجمین فیلم بلند بهروز شعیبی به تهیه‌کنندگی محمود بابایی است. این فیلم برنده سیمرغ بهترین فیلم از نگاه ملی جشنواره فجر شده. فیلمنامه «بدون قرار قبلی» توسط فرهاد توحیدی و مهدی تراب‌بیگی برداشتی آزاد از یک داستان مصطفی مستور است. . پگاه آهنگرانی، مصطفی زمانی،‌ الهام کردا و صابر ابر، امین میری‌، حامی ترابی، رضا صابری گروه بازیگران «بدون قرار قبلی» را تشکیل می دهند. . ساخت تيزر: روح الله موحدى .
دایی عجیب بود چون را خیلی خوب می‌دید. چون این حس را به تو می‌داد که وجود داری، اهمیت داری. او حتی درباره ما نظر می‌داد و حواسش بود. اصلاً اگر کنار تو بود، امکان نداشت برایش علی السویه باشی. به همه چیز تو کار داشت و این را به بدی نمی‌گویم. یعنی به تو حس مزاحمت یا نصیحت یا فضولی نمی‌داد. کارش را بلد بود. آن قدر دوست داشتنی بود که تو فکر نمی‌کردی یک نفر مدام دارد به تو درس زندگی می‌دهد. احساس می‌کردی یک نفر توست. یک نفر تو را می‌بیند. هفت روایت خصوصی از زندگی امام موسی صدر، صفحه ۱۵۸، ۱۶۰ و ۱۶۱ / . . .
پست اسلایدی: instagram.com/p/Ci8T6XLrZZw/?igshid=YmMyMTA2M2Y=
کسی که بخواهد انسان بسازد، اول باید خودش را ساخته باشد.
جامعه‌اسلامی، جامعه آدم‌های فضول است نه بره‌ها!
"همه ما باید جان بر کف به استقبال شهادت برویم تا شخصیتی همانند امام موسی صدر عزیز زنده بماند."
پایان یک زیارت، چیزی به‌جز شهادت
و ما، برای گسترش ایمان چه کرده‌ایم؟
در باب "نه" گفتن به "نه" شنیدن! پوست کلفت کردن و ادامه دادن...
هدایت شده از طلبه مجازی
دوستت داریم خمینی و به پرچم برافراشته لا اله الا الله سوگند که تا فرداهای دور، آن را بر شانه‌هایمان حمل خواهیم کرد و نام بلند تو را در هر جای عالم فریاد خواهیم کرد. وصیت‌نامه شهید حمید فلاح‌پور @TalabeMajazi_ir
. مثل هر روز بهش سلام کردم اما برخلاف همیشه نه از سلام خبری بود نه از لبخندی که انتظارش را می‌کشیدم. پاره‌پاره پرسید: «بارون بند اومده؟» بله‌ای گفتم و دست پسرم را گرفتم و راه افتادیم. توی مسیر گوشم به حرف‌های پسرم بود و دلم پیش پیرزن همسایه که روز‌به‌روز بیشتر آب می‌رفت. . قدیم‌ترها مسجد و خرید و پیاده‌روی‌اش قضا نمی‌شد. ولی حالا پاره‌استخوانی خمیده بود که هر قدم‌اش چندثانیه طول می‌کشید. از درِ خانه که بیرون می‌زد مقصدش سکوی کنار باغچه بود که بنشیند به تماشای آدم‌ها و دوختن صبح به شب. اگر هم‌کلامش می‌شدی، تنها چند جمله می‌گفت: «من غریبم. بچه‌هام منو ول کردن و رفتن، اما اینقدر اینجا می‌شینم تا بیان.» و می‌نشست. هر روز. توی سرما و گرما. بی‌‌ذره‌ای ناامیدی. . پسرم را که رساندم پا تند کردم تا دوباره ببینمش. تا سیاهی چشم‌هاش قفل شد روی صورتم، پرسید: «بارون بند اومده؟» لرز پیچید به پاهام: «خیلی وقته. میاین بریم خونه؟ خیلی سرده.» لب‌های کبودِ یخ‌زده‌اش را باز کرد: «نه، منتظر بچه‌هامم، بیان ببینن نیستم ناراحت می‌شن.» صورتش تار شد و چشم‌هام تر... @masture
مهاجرت یعنی؛ به خدا و امید به موفقیت. مهاجرت نوعی ماجراجویی، مبارزه و است. مهاجرت در راه سعادتمند کردن دیگران و خوشبخت کردن دیگران عبادت است. دین مسیحیت با هجرت دوستداران مسیح مستحکم شد. مبنا و آغاز تاریخ اسلام هجرت پیامبر اکرم بود. - ١٩٦٧/٤/٢١
"مَنْ سَلَكَ الطَّرِيقَ الْوَاضِحَ وَرَدَ الْمَاءَ وَ مَنْ خَالَفَ وَقَعَ فِي التِّيهِ." هر كه در روشن و آشكار رود به آب رسد و هر كه از آن تخلّف جويد در بيابان سرگردان بماند. خطبه ٢۰۱.
أَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْيَا قُلُوبَكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَخْرُجَ مِنْهَا أَبْدَانُكُمْ دل‌هايتان را از دنيا كنيد پيش از آنكه بدن‌هایتان را از دنيا بيرون برند. خطبه ۲۰۳.
رسیده‌ها چه غریب و نچیده می‌افتند.
«این برگ‌هایی که ما به افراد می‌چسبانیم در برابر نسیمی دوام نخواهد آورد چه رسد به طوفان‌های کوه افکن این قرن. ریزش برگ‌های پائیزی به من درسی داد که در هنگام خواب ریشه‌ها، برگ‌ها می‌ریزند حتی با نسیمی، اما در بهارهای سبز و همراه بیداری ریشه‌ها، از چوب خشک مرده، از چوب سخت و متراکم، جوانه‌ها و شکوفه‌ها می‌جوشند و بارور می‌شوند.» صفائی، علی. (۱۳۵۶). و سازندگی. انتشارات هجرت. صص ۴۴-۴۳