•[﷽]•
📩#خاطراتشهدا
دائم الوضو بود...
موقع اذان خیلیها
میرفتندوضوبگیرند
ولیحسناذانو اقامه
رامـیگفتونـمـازشرا
شـروع میکرد میگفت:
زمینجایِجمع کردنثوابه
حیـف زمیـن خدا نیستکه
آدمبدونوضوروشراه بره..؟!
#شهید_حسنطهرانیمقدم 🕊
🆔•| @khademin_markazi |•
•[﷽]•
✍#عکس_نوشته
مامانش از بقالی سرکوچه واسش بستنی خرید.بستنیشو تو آستینش قایم کرد آوردخونه؛مامانش می گفت:وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم وگفت:مامان بستنیم آب شد ولی دل بچه های توکوچه آب نشد.
#شهیدغلامعلیپیچک🌱
#خاطراتشهدا📚
#دفاعمقدس🏷
🆔•| @khademin_markazi |•
•[﷽]•
「📚| #خاطراتشهدا」
📌|بهروایتپدرگرانقدرشهید
🔹|بهشگفتمپسرمتو،بهاندازه
ڪافیجبههرفتےدیگهنرو،دفاع از
انقلاب و ولایتڪـهفقـطمــالتـو
نیستبـذارهمهسهمشونرواداکنند.
چیزینگفتویهگوشهساکتنشست.
🔸|فرداصبحکهخواستمنمازبخونم،
اومد جـانمازم جمـع کرد وبهم گفت:
باباجانشمابهاندازهکافےنمازخوندی
حالابزاریهکمےبینمازها،نمازبخونن.
✔️|خیلےزیبامنوقانعکردکهدفاع
ازولایت،سهمیـه بــردار نیـست،
دیگهحـرفی برای گفتـن نداشتم...
#شهدای_خانطومان❤️
#شهید_رضا_حاجیزاده🌱
🆔•|@khademin_markazi|•
•[﷽]•
「📚|#زندگےبهسبکشهدا 」
🕊|#شهیدابـراهیــمهــادی
📎|همیشـه(آیه۹سورهیس🌱)
را زمزمه میکرد،گفتـم:آقاابراهیم
اینآیـه بـرایمحـافـظتدرمقـابـل
دشمنـه اینجـا که دشمن نیست...!
نگاهمعناداریکردوگفت:دشمنی
بزرگترازشیطانهموجوددارد⁉️
#خاطراتشهدا | #عکسنوشته
🆔•|@khademin_markazi|•
•[﷽]•
「📚|#خاطراتشهدا」
بعضیاز روزهایجمعه
تلفنهمراهشخاموشبود..!
وقتےدلیلشرومےپرسیدممےگفت:
ارتباطـم را با دنیاکمتر
میکنمتا امروز کهمتعلق
به امامزمانم(عج)هست،
بیشتر با امـامزمانباشـم
بیشتربهیادامامزمان باشم
امروزماختصاصداره به آقا...🌱
💬|بهروایتهمسرگرانقدرشهید
#شهید_محسن_حججی🕊
🆔•|@khademin_markazi|•
•[﷽]•
「📚|#زندگےبهسبکشهدا 」
🔹|سرساعتتعیینشدهبرایجلسه
دربرامےبست.اگرکسیدهدقیقهدیر
میآمدراهـشنمیداد.میگفـتهمــان
پشتدرببـایست.بعــد ازجلسـههـم
باتوپوتشــربهسـراغـشمیـرفت...
🔸|بـاعصبانیتمیگفتوقتیبــرای
جلسه دهدقیقهدیــرمیآییلابـدتوی
عملیاتهـممیخـواهےبهدشمنبگویے
دهدقیقهصبــرکنبــرومآمــادهبشـوم
بعـدبیـایـمبجنگـمایــنڪهنشـد...❗️
✔️|ایننیروهازیردستشماامانتند
اینجوریمیخواهےازآنهانگهداریکنے؟!
#شهیدمحمودکاوه | #خاطراتشهدا
🆔•|@khademin_markazi|•
•[﷽]•
「📚| #خاطراتشهدا 」
درایاممحرمدر دمشقحرم
حضرترقیه(س)وسڪینهرا
تکـفیری هاگرفتهبودندچراغش
خاموشبود...
شهیدمحمودرضابیضائےدرطی
عملیاتیتکـویـریهـاراعقـبراند
وخودشرفتچراغحضـرترقیه
راروشنکردشهیدبیضائیمیگفت:
نبایدچـراغبےبےرقیـهخاموشباشه...
#شهیدمحمودرضابیضائی | #محرم
🆔|@khademin_markazi
•[﷽]•
「📚|#خاطراتشهدا」
بیرونازسنگرخوابیدهبود...
ممڪنبــود بــراثــر اصابت
خمپارههایدشمن،آسیبےبهاو
برسه ، بیدارش کردم و گفتم
حاجی چرا اینجا خوابیدهای؟!
وقتیبیدار شد،سوالم را
با ایـنقطعهشعـرجواب داد :
گرنگهدارمن آناستکهمنمےدانم
شیشهرا دربغل سنگ نگه میدارد...
#قائممقاملشکر | #محرم
#شهیدسیدمحمدرضادستواره
🆔•|@khademin_markazi|•
•[﷽]•
「📗|#خاطراتشهدا」
➕یکشبدرخوابدیدمش
بـهاوگفتـممحمـدرضـا اینقدر
ازحضــرتزهـــرا(س) دمزدی
آخـرشچـهشد... ؟!
گفتهمینڪهدربغلِفرزندش
مـهـــدی(عــج)جــاندادم
برایم کافیست...🌱
#شهیدمحمدرضاتورجےزاده🕊
🆔|@khademin_markazii
•[﷽]•
「📖|#فرازیازکتاب」
گاهےغصہمےخوردومےگفت:
مـامـانوقتـیتـویخیابـونیڪ
صحنـههـاییرومےبینـم،باخـودم
مےگم،ایناچہجوریمےخوانجوابِ
خانوادهشهـداوجانبـازا روبـدن؟!
اونـا باظاهــریڪه...
براےخودشوندرستمےکنند
رویخــون#شهـدا پـامیذارن❗️
➕بهنقلازمادرشهیدهراضیهکشاورز
#کتابراضبابا| #خاطراتشهدا🌱
🆔|@khademin_markazii
•[﷽]•
「📚|#خاطراتشهدا」
چشمشانکهبهمهدیافتاد
ازخـوشحـالیبالدرآوردنـد.
دورهاشکردندو شروعکردن
بـهشعـاردادن:فـرمـانـدهآزاده
آماده ایمآماده...✌🏻🇮🇷
هــرڪسیهــمڪهدستـش
بهمهدیمےرسید،اماننمیداد؛
شــروع می ڪرد به بوسیدن…
مخمصهایبودبرایخودش...
خلاصهبههرسختییکهبودازچنگ
بچـههـایبسیجـیخـلاصشـد،امـا
بهجایاینڪهازاینهمـهابـرازمحبت
خوشحالباشد...❗️
باچشمـانیپــرازاشڪبـهخـودش
نهیـبمـیزد: «مهـدیخیالنڪنـی
ڪسیشدیکهایـنقـدربهـتاهمیت
میـدن،تـوهیچـینیستـی،تــوخـاڪ
پای این بسیجی هایی…
#شهید_مهدی_زینالدین 🌱
🆔|@khademin_markazii