خادمالشهداء شهرستانخنداب🌷
فاطمه جان ؛ خرمای نخلستانِ من خرمای ختمت شد ، همسایهها خوردند و خندیدند و رفتند .. #فاطمیه💔
و اینک
صدای هقهق مردی میان نخلها پیچید..
خادمالشهداء شهرستانخنداب🌷
فاطمه جان ؛ خرمای نخلستانِ من خرمای ختمت شد ، همسایهها خوردند و خندیدند و رفتند .. #فاطمیه💔
همان علی که میگفت:
اگر تمام عرب باهم همدست شوند
و مقابلم بایستند،
توان مقابله با من را ندارند؛
وقتی حسن و حسین در مسجد
خبر همسرش را برایش آوردند؛
زانویش لرزید و با صورت
به زمین خورد و بیهوش شد...
آب بر صورتش پاشیدند،
به هوش که آمد فرمود:
ای دختر محمد؛
تا زنده بودی مصیبتم را به تو میگفتم،
بعد از تو چگونه آرام بگیرم...؟!
#اولمظلومعلیبنابیطالب🖤
-بیتالاحزان،ص۲۴۹-
خادمالشهداء شهرستانخنداب🌷
همان علی که میگفت: اگر تمام عرب باهم همدست شوند و مقابلم بایستند، توان مقابله با من را ندارند؛ وقتی
رفت توی نخلستان
زانو زد کنار چاه
دستهایش را گذاشت روی دیوارهی آن، در دو طرف
سرش را برد پایین، پایینتر.
شانههایش لرزید.
عکس ماه روی آب هم
داشت حرف میزد.
اول آرام و بعد بلندتر
صدای مبهم حرف و گریه به هم آمیخته بود
هق هق میکرد..😭
بعد از فاطمه(س) حرفهایش را برای چاه میزد
کسی را نداشت دیگر...😭💔
🥀@khademin_shohada_khondab
enc_16719991205442427692849 (1).mp3
4.97M
قرارَ بعدےِ ما ڪَربلا زمانِ غُـروب ؛
کنارِ رأسِ بُریدھ خُدانِگھـدارَت . . (:💔
🥀@khademin_shohada_khondab
••🖤🕯️••
با غم بر دل نشسته راه افتادند...
حسن شروع به گریه کرد و گفت:
یعنی حتی شب ها هم نمیتوانیم
به مزار او سر بزنیم...؟!
حسین گفت: حتی شب ها؟
علیعلیهالسلام فرمود:
حتی شبها...❤️🩹🌱
🥀@khademin_shohada_khondab
خادمالشهداء شهرستانخنداب🌷
••🖤🕯️•• با غم بر دل نشسته راه افتادند... حسن شروع به گریه کرد و گفت: یعنی حتی شب ها هم نمیتوانیم به
این روزها در کنجِ خانهی علی
نمیدانم چرا دلم برای ..
گوشه گیری امامحسن(ع) میگیرد !
هی چشمانش را میبندد
و هی ماجرایِ سیلی ؛
اشکش را سرازیر میکند :)💔
خادمالشهداء شهرستانخنداب🌷
••🖤🕯️•• با غم بر دل نشسته راه افتادند... حسن شروع به گریه کرد و گفت: یعنی حتی شب ها هم نمیتوانیم به
کار از کار گذشته بود و
مادر را از دست داده بودند.
کف پای او را میبوسید،
و با گریه میگفت:
مادر،من پسرت حسین هستم!
قبل از اینکه قلبم پاره شود و
بمیرم،با من حرف بزن..💔
•📚مقتلمُقرّم|ص۲۳۵•
🥀@khademin_shohada_khondab
خادمالشهداء شهرستانخنداب🌷
••🖤🕯️•• با غم بر دل نشسته راه افتادند... حسن شروع به گریه کرد و گفت: یعنی حتی شب ها هم نمیتوانیم به
خـون گـریه میکنـند مـلائــک
گـمان کنم
زینب(س) به خانه
روضهی مـادر گرفته است💔
#یازهراۜ
1_5513338739.mp3
33.3M
یازهراۜ
چه بیچارست اون که
به شما نمیگه مادر ...:)♥️
#خادمالشهداءشهرستانخنداب🔐
🌷@khademin_shohada_khondab