#اطلاع_رسانی
مراسم رونمایی از کتاب #مثل_ابراهیم
📚مثل ابراهیم
زندگینامه و خاطرات مجاهد جبهه انقلاب، مدافع حرم حاج علی خاوری
📖اثر گروه شهید هادی
۲۴۰صفحه مصور.
📚چاپ اول ۱۴۰۳
او از عاشقان آقا ابراهیم بود که تلاش کرد زندگی خود را مطابق راه و رسم شهدا پیش ببرد. حاج علی ابراهیم دیگری برای نسل امروز شد و در راه دفاع از حرم جانباز شد و سال ۹۹ به قافله شهدا پیوست.
#خادمین_شهدا_شهرستان_رزن
رفتند تا بمانیم...
💠#اطلاع_رسانی
مراسم رونمایی از کتاب #مثل_ابراهیم
و مراسم عزاداری شهادت امام صادق ع
💠شنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳ از ساعت ۱۵/۳۰
رزن سالن اندیشه
📚مثل ابراهیم
زندگینامه و خاطرات مجاهد جبهه انقلاب، مدافع حرم حاج علی خاوری
📖اثر گروه شهید هادی
۲۴۰صفحه مصور.
📚چاپ اول ۱۴۰۳
او از عاشقان آقا ابراهیم بود که تلاش کرد زندگی خود را مطابق راه و رسم شهدا پیش ببرد. حاج علی ابراهیم دیگری برای نسل امروز شد و در راه دفاع از حرم جانباز شد و سال ۹۹ به قافله شهدا پیوست.
هدایت شده از مثل ابراهیم کانال مدافع حرم حاج علی خاوری
کارم به جايي رسيده بود که در قبرستان مواد مي کشيدم؛ اغلب
شبها آنجا پاتوق داشتيم و بساط مواد و مسکرات به راه بود.
متوجه نبوديم که قبرستان، جاي اينجور کارها نيست، خيلي جگر
ميخواست که شب را در قبرستان بماني. بعضي شبها از دور،
جواني را ميديدم که صورتش را ميپوشاند و ميرفت سر مزار
برخي از اموات. اولش متوجه نبوديم چه کار ميکند! تا اينکه برايمان
سؤال شد اين جوان اين وقت شب اينجا چه کار ميکند؟! بعد از اينکه
رفت، جلوتر رفتم ببينم سراغ قبر چه کساني رفته؟ چون مزار شهدا با
اموات قاتى شده، دقت کردم و ديدم که سنگ مزار شهدا شسته شده.
تازه فهميدم که اين جوان شبها براي شستشوي مزار شهدا به
اينجا مي آيد. انگار پتکي بود که بر سر من فرود آمد، خيلي از خودم
بدم آمد ما کجا داريم سير ميکنيم و اين جوان کجا! خيلي دوست
داشتم اين جوان را ببينم. يک شب که در عالم خودمان مشغول بوديم،
دوباره اين جوان آمد و بلافاصله رفتم سراغش تا ببينمش. صورتش
را کامل پوشانده بود، سلام دادم، خيلي آرام جواب سلامم را داد و
رفت. از لحن صدايش فهميدم که علي آقاس. سريع از آنجا دور
شدم، خجالت کشيدم که علي در تاريکي مرا بشناسد...
... ادامه دارد
📚برگرفته از کتاب مثل ابراهیم
#مثل_ابراهیم
#مدافع_حرم_حاج_علی_خاوری
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
جهاد تبیین خانواده و جمعی از دوستان
علی آقا در شهرستان به علمدار رهبر معروف شده بود. در مباحث سیاسی و روشنگری بسیار شجاع و فعال بود. سالهای 1392 و 1396 انتخابات بسیار حساس ریاست جمهوری بود؛ علیآقا بچهها را جمع میکرد و به روستاها و شهرهای اطراف میرفتیم و برای نمایندههایی که مورد حمایت بسیاری از انقلابیها و مردم متدین بودند تبلیغ میکردیم. گاهی تا نزدیک اذان صبح کار میکردیم، نماز صبح را در مسجد میخواندیم و میرفتیم خانه. در هر روستایی سراغ افراد صاحب نفوذ میرفتیم و با آنها صحبت میکردیم تا آن فرد بتواند مؤثر باشد.
در دفاع از ولایت ذرهای کوتاهی نمیکرد و با هیچکس تعارفی نداشت؛ در این مسیر منافع و خطرات شخصی برایش مهم نبود. عملکرد غلط مسؤلین خیلی اذیتش میکرد و دائم غصه میخورد که چرا باید اینطور عمل کنند که مردم از نظام و شهدا مأیوس شوند. بهشدت از کسانی که اهل نفاق بودند متنفر بود و میگفت: "منافقین خون به دل رهبری کردند". علی در مباحث سیاسی محور بود و خیلی خوب تحلیل میکرد، در جمعهایی بحث میکرد که معمولاً از لحاظ سنی از همه کوچکتر بود اما اینقدر مؤدب و منطقی صحبت میکرد که خیلیها میپذیرفتند. یکی از بستگان که خیلی اهل مطالعه هستند و هیچکس نمیتوانست با او بحث کند با علی همیشه منطقی بحث میکرد و وقتی علی حرف میزد سرتا پا گوش میشد و درنهایت هم علی قانعش میکرد. ایشان هروقت علی وارد مجلس میشد با آن سن و سال و جایگاهش تمام قد زیر پای علی بلند میشد و حتی وقتی بیماری علی را متوجه شد برای سلامتی علی قربانی نذر کرد. یک نفر از بستگان خیلی علی را دوست داشت اما با ولایت و نظام زاویه داشت؛ پیش علی اصلاً حرفی از نظام و انقلاب نمیزد و میگفت: "نمیتونم ناراحتیش رو ببینم". علی هر موقع نزدیک انتخابات با او تماس میگرفت که این نماینده انسان صالحی هست و به این شخص رای بدید، آن آقا میگفت: "فقط به عشق خودت میرم رای میدم، وگرنه من اصلاً اهل شرکت در انتخابات هم نیستم". بعدها بعد از رفتن علی، در محل اخذ رأی زنگ زده بود و با گریه میگفت: "فقط به عشق علی به کاندیدای انقلابی رای دادم". بحث واکسن کرونا هم که پیش آمد واکسن ایرانی زد و میگفت: "فقط به عشق علی این کارها رو انجام میدم چون اگر علی بود حتماً خودش واکسن ایرانی میزد".
***
یک شب تا صبح در پایگاه بسیج با علیآقا و سایر دوستان شعارهایی علیه خائنین و جاسوسهای داخلی روی پلاکارد نوشتیم. روزِ راهپیمایی وقتی این دستنوشتهها بالا رفت به مذاق برخی خوش نیامد، اما ما باید روشنگری میکردیم. نفس برگزاری راهپیمایی، روشنگری بود و علیآقا از این موضع غافل نبود حتی اگر تهدید میشد و طعنه میشنید، اما باز کارش را انجام میداد. حتی بعد از راهپیمایی، برخی از بچهها حسابی علیه ما موضع گرفتند. بهخاطر فعالیتهای سیاسی، ما را خیلی محدود کرده بودند. در شورای تأمین قرار شده بود اگر دست علیآقا و رفقا، بنر و پلاکارد بود ما را دستگیر کنند! متأسفانه برخی از مسئولین فعالیت انقلابی را برنمیتافتند.
اوج مذاکرات با آمریکاییها بود و فضای کشور بهشدت تحت تاثیر برجام؛ هرگونه مخالفت بهشدت سرکوب میشد و حتی برخی دوستان انقلابی بهخاطر انتقاد به برجام در نماز جمعه همدان، مورد بازخواست قرار گرفته بودند. واقعاً جای تأسف داشت که برخی از بزرگان شهر هیچ عکسالعملی نداشتند و ما را با بر چسب تندروی کنار میزدند. بعدها خاطرهای از حاج قاسم عزیز نقل شد که ایشان در همان ایام به مسئولین مذاکرات درخصوص برخی از رفتارها و وادادگیها هشدارهایی داده بودند و این نشان از تیزبینی رفقای انقلابی از جمله علیآقا داشت که کاملاً با فرامین مقام معظم رهبری و سربازان مخلص ایشان همچون حاج قاسم عزیز همخوانی داشت. علی آقا واقعاً سرباز مخلص آقا بود. بعدها دستنوشتهی زیبایی از علیآقا دیدم که جملهی حضرت آقا را نوشته بود: "هرجایی که مردمان عافیتطلب و راحتطلب در وسط میدان مبارزه، جایی برای خود باز نمیکنند، انسانهای مؤمن و مجاهد را به تندی و افراطیگری متهم میکنند" و این تاریخ را زیر برگه نوشته و امضا کرده بود 14/3/1392.
زمانی که دولت آمریکا از تعهد بین المللی (برجام) خارج شد، مقام معظم رهبری فرمودند: "اگر دشمن از برجام خارج شود ما آن را آتش خواهیم زد". متأسفانه آن سالها بسیاری از مسئولین در مسیر منویات رهبری نبودند و فضا برای این کار فراهم نشد و حرف آقا روی زمین ماند. علیآقا گفت: "ما نباید بگذاریم حرف حضرت آقا روی زمین بمونه". بنری تهیه کردند که روی آن نوشته بودند: "برجام مساوی است با خیانت". آن بنرها را بهعنوان نماد برجام در بین جمعیتی که برای راهپیمائی روز قدس آمده بوند آتش زدند.
#شهید_علی_خاوری
#کتابخوانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari
آتش زدن نمادینِ برجام حرکت بینظیری بود که در شهرستان ما توسط علیآقا و سایر رفقای انقلابی اتفاق افتاد، علیآقا این کار را جلوی مسؤلین شهرستان انجام داد تا بدانند بچههای انقلابی پای حرفشان هستند. کسانی که حتی در مقابل آتش زدن پرچم آمریکا مقاومت میکردند حالا میدیدند حالا بچههای انقلابی شهر به سردمداری علیآقا نه تنها پرچم آمریکا بلکه نماد برجام را آتش میزدند. علیآقا زمانی که پرچم آمریکا را آتش میزد اینقدر بغض داشت که با صدای بلند مرگ بر آمریکا میگفت، او این کار را با اعتقاد کامل انجام میداد.
در یکی از برنامههای راهپیمایی با برخی از مسئولین شهرستان به مشکل خورده بودند. یک بنر طراحی کرده بودند که مسعود رجوی در حال مسابقه با فتنهگران بود که سران فتنه در مسابقه از سران منافقین هم جلوتر زده بودند! عکس این کاریکاتور را در مراسم راهپیمایی، از پل عابر پیاده آویزان کردیم. این کار به مذاق برخی از مسؤلین خوش نیامد و یکی از مسؤلین شخصاً با تهدید گفت: "هرچه زودتر این عکسها رو پایین بکشید، اینها جزو ذخایر نظام هستند!". علی خیلی محکم جلویش ایستاد و گفت: "شما کاملاً بر خلاف منویات مقام معظم رهبری صحبت میکنید، ما سربازان آقا این اجازه رو نخواهیم داد. اینها سران فتنه هستند و باید رسوا شوند". یکی از رفقای علی داشت فیلم میگرفت و تا آن مسؤل متوجه شد خیلی زود محل را ترک کرد. بعدها با پیگیری دوستان، مسؤل حامی فتنهگرها محکوم شد. علی اسلامش به روز بود و حق و باطل را میشناخت.
#شهید_علی_خاوری
#کتابخوانی
#مثل_ابراهیم
https://eitaa.com/haj_ali_khavari