eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
17.8هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 روز هشتم مهر ماه سال ۱۳۳۸ مصادف با سالروز تولد امام زمان (عج) در تهران دیده به جهان هستی گشود. در سن پنج سالگی وارد دبستان شد و تا کلاس اول راهنمایی را، چون دیگر همسن و سالانش به درس و بازی گذراند و در این ایام بود که توسط یکی از معلمینش با مسایل سیاسی زمان خود آشنا شد و به ماهیت دستگاه جابر پهلوی پی برد. از آن پس، قسمتی از وقت خود را به تحقیق و جست و جو درباره نهضت اسلامی مردم، به رهبری امام (ره) و ظلم و فساد دستگاه حاکم اختصاص داد و پس از مدتی، خود دست به کار شد و به کار تهیه و توزیع اعلامیه و شعارنویسی پرداخت. از ۱۰ سالگی در انجام فرائض دینی مقید و از شروع تکلیف، مقلد حضرت امام ره شده بود. پس از ورود به دانشگاه و آشنایی با تعدادی دانشجوی مسلمان و مبارز، جدی‌تر از گذشته وارد جریان‌های سیاسی شد و خیلی سریع نسبت به مسائل سیاسی داخلی اطلاعات کسب کرد و رژیم شاه را رژیمی فاسد و ظالم یافت و از این رو، مصمم‌تر از پیش، وارد مبارزات سیاسی شد. از آن پس تحت مراقبت و تعقیب عوامل ساواک قرار گرفت. او طی فعالیتهای خود، مبارزات خود را گسترش داد. اکبر حمزه‌ای از همرزمان پیچک می‌گوید: یک روز در کتابخانه شخصی ، دنبال کتابی می‌گشتم، دیدم لای یک کتاب،یک کلت جاسازی شده است. تازه فهمیدم که در مبارزات مسلحانه نیز دست داشته است. پس از متوجه شدیم که او در سن ۱۵سالگی طرح ترور خسروداد را کشید بعد مساله را با نماینده حضرت امام ره در میان گذاشت که ایشان اجازه ندادند و او دوستانش را مجاب کرد که از ترور خسروداد صرف نظر کنند. با اوج گیری مبارزات انقلاب اسلامی، با دلگرمی و امید بیشتر، به روشنگری و هدایت مردم پرداخت و با ارائه تحلیل‌های خوب سیاسی ، مفاسد و وابستگی رژیم شاه را افشا کرد و بویژه قشر جوان را به مبارزه علیه نظام ستمشاهی ترغیب کرد . با ارتباطی که با برخی روحانیون برجسته داشت، اعلامیه‌ها و نوارهای سخنرانی حضرت امام ره را چاپ، تکثیر و در اختیار دیگران گذاشت. با تجاوز رژیم عراق به ایران و تحمیل جنگی نابرابر به انقلاب نوپای اسلامی، پیچک عازم جبهه‌های نبرد شد. از آن جا که لیاقت و شجاعت او در درگیری‌های کردستان به فرماندهان محرز بود، به عنوان فرمانده محور غرب کشور منصوب شد. پیچک توان بالای نظامی خود را در این محور به منصه ظهور رساند و با ارائه طرح‌های دقیق و واقع‌بینانه نظامی،حیرت نیروهای سپاه و ارتش را برانگیخت. به رغم سن کم ، ذهنی نقاد و خلاق برخوردار بود و از این رو موفق شد بهترین طرح‌های عملیاتی را با توجه به شناسایی منطقه ارائه و اجرا کند. او اغلب شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا عمق بیش از ۳۰ کیلومتر، در پشت جبهه دشمن نفوذ می‌کرد. با اجرای عملیات‌های موفق در محور غرب ، کم کم شهرت و آوازه‌اش در غرب پیچد. توانمندی نظامی و قامت خاص پیچک از او شخصیتی دوست داشتنی و در عین حال پر از ابهت ساخت. اکبر حمزه‌ای می‌گوید:«آوازه در غرب کشور پیچیده بود. هر کجا که می‌رفتی، او را می‌شناختند؛ از سومار تا ارتفاعات « ». همین شهرت باعث شد که جذب او شوم . رفته رفته با او که آشنا شدم پای صحبت‌ها و سخنرانی‌هایش نشستم. بینش سیاسی خوبی داشت. وقتی از سیاست حرف می‌زد،گویی یک سیاستمدار برجسته‌ای است که سالها در عرصه سیاست فعالیت داشته است. بیشتر شناسایی‌ها را خودش انجام می‌داد و تا پشت سنگرهای دشمن هم نفوذ می‌کرد. در عملیات « » آخرین کسی بود که از ارتفاعات عقب‌نشینی کرد .» پیچک اهل تقوا و ورع بود و در انجام فرائض دینی،تقید و تعبد خاصی داشت. همانگونه که اشاره شد از سن ۱۰ سالگی به ایستاد. پس از انقلاب،نماز شبش ترک نشد. در نماز آن چنان حضور می‌یافت که خارج از خود را فراموش می‌کرد. اهل مطالعه و کتاب بود. در عین اشتغال به کارهای نظامی، از فعالیت‌های فرهنگی غافل نمی‌شد . سخنرانی‌هایش مشهور بود. در اخلاق و رفتار الگوی دیگران بود. شهامت و شجاعتش کم نظیر بود. به حضرت امام خمینی(ره) عشق می‌ورزید و تابع و مرید معظم له بود. در انجام هرکاری تنها جلب رضای خدا را در نظر می‌گرفت و هرگز ریا به او نفوذ نکرد. پیچک در عملیات در نوک پیکان گردان وارد نبرد علیه دشمن شد و در منطقه « قاسم‌آباد» واقع در ارتفاعات « » با نیروهای دشمن تن به تن درگیرشد. نزدیک ظهر روز ۲۰ آذرماه ۱۳۶۰ بر اثر اصابت گلوله به گلو و سینه‌اش به رسید. @khademinekoolebar
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
ای روشنای خانه امید، ای شهید ای معنی حماسه جاوید، ای شهید چشم ستارگان فلک از تو روشن است ای برتر از
🌼🍃🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🍃🌸 🌸 مادر شهید : مرخصی که می آمد، اول می رفت دیدن (ره)، خانه هم که می آمد من از او زیاد چیزی نمی پرسیدم، هم خیلی چیزی نمی گفت، البته یک وقت هایی ازغلامعلی سوال می کردم؛ موقع فلان حمله، سنگرتان کجا بود؟ می گفت سنگر ما زیر آسمان خداست.... یک عادتی هم که داشت این بود که هر وقت مرخصی می آمد، برخی احتیاجات غذایی رزمندگان مثل نبات و کنسروو...،را از من می گرفت و در جبهه میان بچه ها تقسیم می کرد.یک بار به شوخی به غلام علی گفتم؛ تو مگر مادر رزمندگان هستی؟؟؟ یکی از دوستانش بعد از شهادت ،به من گفت که غلامعلی در جبهه، اول سفره را می انداخت، بعد شروع می کرد به تقسیم کردن غذای بچه ها خودش آخر سرغذا می خورد.حالا آیا غذا به غلامعلی می رسید، آیا نمی رسید، بعد هم مُصر بود که سفره را خودش جمع کند و ظرف ها را خودش بشوید. همین دوستش می گفت که ما در جبهه تا بود، از مادر بهتر را داشتیم. این قدر به بچه ها رسیدگی می کرد با این همه کار و فعالیت هیچ وقت خنده از لبش محو نمی شد. همیشه در صورتش تبسم داشت و گشاده رو بود. به یک دستش، پنج تا تیر اصابت کرده بود، شوخی نیست ولی دوستانش می گفتند؛ آنجا هم می خندید، حالا عجیب اینکه اغلب این مجروحیت ها را ما بعد از شهادتش متوجه می شدیم. دردانشگاه به خاطر کسب امتیاز بالا،‌ بورس تحصیل در خارج از کشور به وی تعلق می گیرد ولی از پذیرفتن بورس،‌ سرباز می زند و تحصیل در داخل کشور را به خارج ترجیح می دهد..... روحمان با یادش شاد...... @khademinekoolebar