eitaa logo
کمیته مرکزی خادمین شهدا سپاه و بسیج
17.8هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
2.7هزار ویدیو
86 فایل
ادمین محتوایی جهت ارسال گزارشات و محتوا: @KhademResane_Markazi ادمین پاسخگو جهت ارتباط و سوال در مورد خادمی، کمیته مرکزی و کمیته های استانی خادمین شهدا: @shahidanekhodaiy110
مشاهده در ایتا
دانلود
برگزاری مراسم چهلمین سالگرد شهادت اولین زن جهادگر استان و شهید شاخص کشور شهیده صدیقه رودباری در جوار گلزار شهدای گمنام شهمیرزاد توسط خادم الشهدای خواهر شهرستان مهدیشهر 💐 آدرس ما در فضای مجازی: https://eitaa.com/khademinsemnan http://Instagram.com/koolehbar_semnan https://semnan.koolebar.ir
 روز‌های آخر زمستان سال هزار و سیصد و چهل، در پایتخت ایران در خانواده‌ای مذهبی دختری به نام صدیقه به دنیا آمد. دوران نوجوانی و مدرسه صدیقه توامان بود با روز‌های مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی. صدیقه با این که سن و سالی نداشت در تظاهرات شرکت می‌کرد و تا صبح به مداوای مجروحان می‌پرداخت. در مدرسه نیز سردسته مخالفان شاه بود و بقیه را هدایت می‌کرد. یک بار که بچه‌ها در وسط حیاط مدرسه جمع شده بودند و شعار می‌دادند، یکی از سربازان برای ساکت کردن آن‌ها به مدرسه آمد. توهین سرباز به امام خمینی باعث شد صدیقه سیلی محکمی به گوش او بزند؛ حرکت شجاعانه صدیقه که به همه مدرسه دل و جرأت داده بود، سبب شد وقتی فرمانده و سربازانش برای دستگیری او به مدرسه ریختند، دانش آموزان و حتی معلمان و همکاران جلوی آن‌ها بایستند و بگویند همه ما مثل هم هستیم و در نتیجه آن‌ها مجبور به ترک مدرسه شدند. هدفش از ابتدا یاری اسلام بود چنان چه خود می‌گوید: «قرار است اسلام محافظت شود، خون ما برای سبز ماندن این درخت تناور ارزشی ندارد». بعد از پیروزی انقلاب، انجمن اسلامی را در مدرسه شان راه انداخت و فعالیت هایش را منظم‌تر پی گرفت. می‌گفت: «نباید در خانه بنشینیم و بگوییم که انقلاب کرده ایم. باید در بین مردم باشیم و پیام انقلاب را به مردم برسانیم». آن مدرسه بعد‌ها «مدرسه دخترانه شهید صدیقه رودباری» نام گرفت. لحظه‌ای آرام و قرار نداشت، به گفته مادرش شنبه تا چهارشنبه، مدرسه و مسجد و انجمن اسلامی و ... بود؛ چهارشنبه‌ها عصر و پنجشنبه‌ها هر هفته برای جهاد سازندگی به شهر‌های مختلف می‌رفت و جمعه‌ها هم صبح به بهشت زهرا و عصر به کهریزک و یا به ملاقات معلولین ذهنی نارمک می‌رفت؛ کسی طاقت دیدن وضعیت بیماران آن جا را نداشت، اما صدیقه می‌رفت و آن‌ها را شستشو می‌داد و به امورشان رسیدگی می‌کرد؛ زمانی هم که در خانه بود یا پای سجاده و عبادت بود یا به نوشتن و کتاب خواندن مشغول بود. سال ۵۹ بود، امتحان‌های خرداد ماه را که داد، دیگر دلش طاقت نیاورد. از طرف جهاد سازندگی به بانه اعزام شد و به کردستان رفت. در بانه هر کاری که از دستش بر می‌آمد انجام می‌داد: هر بار موقع رفتن ساکش را از کتاب‌های شهید مطهری و شهید دستغیب پر می‌کرد و در روستا‌هایی که پاکسازی می‌شدند، کلاس‌های عقیدتی و قرآن برگزار می‌کرد، مسئول آموزش اسلحه به خانم‌ها بود، در کتابخانه کار می‌کرد، حتی مخابرات سنندج نیز محل فعالیت او بود تا جایی که چندین بار منافقین برایش پیغام فرستادند که «اگر دستمان به تو برسد پوستت را از کاه پر می‌کنیم.»، اما صدیقه با توجه به شرایط سخت آن روز‌های کردستان، بدون این که اظهار خستگی کند، دوشادوش پاسداران بانه فعالیت می‌کرد. در همین روزها، فرمانده اطلاعات سپاه بانه، کم کم به او علاقه‌مند شد. محمود خادمی که قبلا درباره ازدواج به دوستانش گفته بود: «هنوز همسری را که می‌خواهم برای خودم انتخاب کنم پیدا نکرده ام. من کسی را می‌خواهم که پا به پای من در تمام فراز ونشیب ها، حتی در جنگ با دشمن، هم رزم من باشد و مرا در راه خدا یاری دهد»؛ بعد از آشنایی با صدیقه رودباری تصمیم خود را گرفت و همسر آینده خود را انتخاب کرد. اما آسمان شهادت قصه دیگری را برای آن‌ها رقم زده بود... . صدیقه این اواخر، شب‌ها تا دیروقت بیدار بود و قرآن می‌خواند و یا درباره امام، شهدا، انقلاب ایران و فلسطین شعر می‌نوشت. چندی قبل از شهادتش، مریم خواهر صدیقه خواب دیده بود: «خواب دیدم، عده‌ای دور هم نشسته اند، همه از بزرگانند، آدم‌های مهمی اند، نورانی اند، نمی‌دانم کی هستند، اما می‌دانم جمع با اهمیتی هستند، من از پشت در می‌بینم، یکی از بین آن جمع بلند شد. گفتند، آقا امام زمان هستند. دست صدیقه را گرفت و انگار از در، از دیوار، رد شدند و به آسمان رفتند.» دوستش هم در خواب دیده بود که صدیقه می‌گوید: «مبادا از جنازه ام عکس بگیرید راضی نیستم به جای آن نوشته هایم را چاپ کنید.» خود صدیقه رودباری نیز در نامه‌ای به یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت، خبر شهادتش را داده بود: «یک ماه دیگر این نامه به دست تو می‌رسد، آن وقت من دیگر زنده نیستم و پیش خدایی هستم که تو او را انکار می‌کنی. می‌خواهم بگویم خدا وجود دارد نه مثل وجودی که من و تو داریم». هم چنین در آخرین تماس تلفنی به خانواده اش گفته بود: «هیچ گاه این قدر به شهادت نزدیک نبوده ام»؛ و بالاخره روز موعود فرا رسید. ماه رمضان بود، صدیقه سحری مختصری خورده بود و تا زمان افطار سخت مشغول به کار بود، مجروحین را مداوا کرده و پا به پای پاسداران دویده بود. کلاس قرآنی که آن روز داشت، شلوغ‌ترین کلاسی بود که در مدت اقامتش در بانه داشت. افطارش را با نمک باز کرد. از نظر بقیه بچه‌ها چهره اش آن روز جور خاصی شده بود، آرام‌تر از روز‌های قبل بود. به قصد خواندن نماز بلند شد تا وضو بگیرد.
غبارروبی گلزار شهدای گمنام شهرستان میامی با حضور خادم الشهدای خواهر شهرستان میامی در سالروز ۲۸مرداد و چهلمین سالگرد شهادت شهیده صدیقه رودباری http://eitaa.com/khadem_mayamey 💐 آدرس ما در فضای مجازی: https://eitaa.com/khademinsemnan http://Instagram.com/koolehbar_semnan https://semnan.koolebar.ir
ناگهان دختر دیگری به جمع سه نفره شان اضافه شد. صدیقه گاه گاهی او را در کتابخانه دیده بود. فقط چند دقیقه... به بهانه‌ای اسلحه صدیقه را برداشت و مستقیم گلوله‌ای به سینه اش زد. پاسدار‌ها با شنیدن صدای گلوله به سرعت به اتاق آمدند. محمود خادمی خود پیکر نیمه جان صدیقه را به بیمارستان رساند، اما او بیشتر از سه ساعت زنده نماند. آن روز محمود با حالتی خاص در جمع سپاهیان اعلام کرد: «بچه‌ها من هم دیگر عمری نخواهم داشت. شاید خواست خدا بود که عقد ما در دنیای دیگری بسته شود» ... و بانه! پیکر دختر ۱۷ ساله را تشییع می‌کرد و صدای زنان و حکایت از عزاداری عمومی در شهر داشت. وصیت نامه و تعدادی از عکس‌های صدیقه در همان روز گم شد. از توابین منافق شنیده شد که بعد از ترور صدیقه، رجوی در پادگان اشرف عکسش را بلند کرده و گفته: ما اینجور آدم‌ها را می‌کشیم. ۴۸ روز بعد، در ۱۴ مهر سال ۵۹، محمود خادمی فرمانده اطلاعات سپاه بانه، وقتی در حال رساندن دوستش به بیمارستان بود، ماشینش توسط ضد انقلاب مورد حمله قرار گرفت، محمود تا آخرین گلوله مقاومت کرد، اما سرانجام به شهادت رسید. مهاجمین که البته نمی‌دانستند او فرمانده اطلاعات سپاه بانه، بلکه گمان می‌کردند راننده ماشین است، صورتش را با شلیک گلوله‌های تخم مرغی از بین بردند؛ و محمود خادمی عاقبت الامر به صدیقه پیوست تا به گفته خودش عقدشان در دنیای دیگری بسته شود. مردم در این دوره از تاریخ یخ بسته اند در این رنج و اسارت دست و پا را بسته اند نه بوی خون، نه بوی دود، نه بوی مسلسل پس من به کجا می‌روم؟ من کیستم؟ تو باید حماسه بیافرینی همچنان که حسینیان آفریدند دست‌های کوچکمان صدای دشمنان را در گلو خفه می‌کند به یادم داشته باش راهم را ادامه بده من شهیدم... (سروده شهید صدیقه رودباری)
⛏⛓ • 🔸 گـــزارشـۍ از فـعالیت جـهادے گــروه عمـرانی • مراحل پایانی طاق • جهادادامه دارد.......✌🏻 • @khadem_koolehbar
⛏⛓ • 🔸 گـــزارشـۍ از فـعالیت جـهادے گــروه عمـرانی • جهادادامه دارد.......✌🏻 • @khadem_koolehbar
⛏⛓ • 🔸 گـــزارشـۍ از فـعالیت جـهادے گــروه عمـرانی • جهادادامه دارد.......✌🏻 • @khadem_koolehbar
⛏⛓ • 🔸 گـــزارشـۍ از فـعالیت جـهادے گــروه عمـرانی • جهادگران مشغول خدمت اند.... • جهادادامه دارد.......✌🏻 • @khadem_koolehbar
⛏⛓ • 🔸 گـــزارشـۍ از فـعالیت جـهادے گــروه عمـرانی • جهادادامه دارد.......✌🏻 • @khadem_koolehbar
شروع به کار نقاشی مدرسه توسط خواهران خادم شهداء @khademeshohada_semnan
هدایت شده از گروه جهادی عاشقان ولایت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نگذارید محرم غریبانه برگزار شود پرچم های عزاداری سالار شهیدان امام حسین (ع) را آماده کنید و از دریچه های منازل آویزان کنید فضای داخل خانه را با پرچم عزاداری تزئین کنید. 🌴لبیك یا حسین🌴 🏴 http://eitaa.com/khademin_ksh
🌴لبیك یا حسین🌴 : گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون ، از خود کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است. رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین ای داریم. ؛ پنج شنبه ها در 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 https://eitaa.com/khademinekoolebar https://sapp.ir/khademinekolebar
📗معرفی کتاب سنگر حسینی در کار زار اقتصادی 🔹ده فیش منبر با موضوع جنگ اقتصادی و حمایت از کالای ایرانی 🔶هیأت‌های مذهبی به عنوان نهادی دینی و مردمی که وظیفه معرفت‌افزایی و شورآفرینی در جامعه را بر عهده دارند، مهم‌ترین محمل انتقال و انتشار مفاهیم دینی و سبک زندگی حسینی هستند. اقتصاد نیز یکی از ابعاد مهم زندگی بشری است که هیأت در ایجاد و گسترش الگوی مناسب با اصول اسلامی در آن، نقش مهمی خواهد داشت. کتاب حاضر با استفاده از نکات اساتید حوزه و دانشگاهی تحصیل‌کرده در رشته اقتصاد برای ده شب منبر محرم تهیه شده است. این کتاب برگرفته از اهداف و آموزه‌های قیام عاشورا به تبیین وظیفه افراد در شرایط کنونی اقتصادی با محوریت حمایت از کالای ایرانی می‌پردازد. 🔹این کتاب را در بسته معرفتی محرم ۱۳۹۹ مطالعه فرمایید. 🔴بسته ها را از طریق آدرس زیر دریافت نمایید. 🔗baste.heyat.co 🔶کمیته مرکزی خادمین شهدا👇 https://eitaa.com/khademinekoolebar https://sapp.ir/khademinekolebar