eitaa logo
کمیته خادم الشهدا جوپـار
85 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
457 ویدیو
1 فایل
بِسْمِ رَبِّ الّشُّهَداءِ وَالْصِّدّیقینْ🍃 🌷 گاهی خودت را آن قدر مشغول می کنی 👈 که پرواز را فراموش می کنی... برای خدایی شدن باید شهدایی شد...🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹 سلام سلام بر جواب سلام برادرم؟؟ دعوت بشی بری خادمی مگه نه بخدا ولی من؟؟ من که نداشتم؟ حالا که شدم چرا بی نتیجه چندبار کنه خودشون برات بپیچن بعد خودشون عوض کنن همه میگن دست شما بوده بابا نگام کنین دستی که برات فقط بیاره آخه دارم میگم نه ؟؟؟؟؟ آره جدیدا شدم خیلی شدم از راهتون شدم از اهدافتون شدم خودمو کردم آه بسه بسمه دلم دستی میخواد که منو بیاره شما حتی ببره پیش 🕊 @khademinshohada315
🌹🕊💐🕊💐🕊🌹 دختری بودم که هیچ قید و بندی نداشتم، اصلا واسم مهم نبود. با هم کلاسیا و هم دانشگاهیام تو دانشگاه و اینور اونور بگو بخند داشتم. یه مدت بود وقتی خوب فکر میکردم خسته شده بودم از این وضعیت؛ دنبال یه راه بودم که خودمو از این باتلاقی که دارم روز به روز بیشتر گرفتارش میشم نجات بدم، از طرفیم وقتی فکر میکردم که اگه بخوام ظاهرمو تغییر بدم خیلی از دوستامو از دست میدم؛ سر یه خیلی بزرگ بودم... یه چند وقتی بود که با یکی از هم دانشگاهیام چت میکردم، ایشون به من کتاب معرفی کرد... منم وقتی واسه تعطیلات میان ترم اومدم خونه این کتاب و تهیه کردمو شروع به خوندنش کردم.. کم کم با این کتاب انس گرفته بودم. از خودم جداش نمیکردم هی میخوندمش اصلا عاشق شخصیت و ویژگی های ابراهیم شده بودم؛ هی یه جمله از کتاب میخوندم هی یه نگاه به عکس روی جلدش میکردم... به آخراش که رسیدم با تک تک صفحاتش اشک میریختم. اصلا حال خیلی عجیبی داشتم، احساس میکردم ابراهیم حتی از یه برادرم به من نزدیک تر شده. تا اینکه سالروز شهادتش تصمیم گرفتم واسه همیشه چادر بپوشم، حجابمو رعایت کنم و خیلی چیزای دیگه که میدونستم ابراهیم دوست نداره رو کنار بذارم... تا اینکه یه روز فهمیدم که سلام بر ابراهیم 2 هم چاپ شده، همه کتاب فروشیارو رفتم ولی هیچکدوم نداشتن... قبل از عید رفتم راهیان نور و این کتاب رو از یادمان خریدم... البته تو همین سفر که بود به میرفتم تو به ابراهیم قول دادم که واسش خواهری کنم... وقتی اومدم خونه بلافاصله شروع به خوندش کردم. با خوندن یکی از داستانهای این کتاب تصمیم گرفتم بعد از هر وعده نمازم دورکعت هم به نیت ابراهیم بخونم... یه سحر تو ایام عید بعد از نماز صبحم وقتی خوابیدم ابراهیمو تو خواب دیدم که به سمت من اومد و یه شاخه گل لاله بهم داد... از خوشحالی تو خواب فریاد میزدم... حالا دیگه ابراهیم جزئی از زندگیمه، ازش کمک میخوام، باهاش مشورت میکنم؛ اون هم تو اکثر موارد کمکم میکنه... تا جایی که تونستم این کتابو به دوستام معرفی کردم. 🥀 @khademinshohada315
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹 ما مانده‌ایم با نگاه‌هایی که به سوی‌مان مانده‌اند و ما را به خویش فرامی‌خوانند. ما مانده‌ایم با کوچه‌هایی که فقط نامتان را در سر درشان دارند و بس. ما مانده‌ایم با خودکارهایی که نام‌تان را بلد نیستند. ما مانده‌ایم با پاهایی که شلمچه نرفته‌اند ، طلایه را درک نکرده‌اند. صبح‌شان را در صبحگاه دوکوهه آغاز نکرده‌اند و شب هنگام در سیاهی گردان تخریب پایان نداده‌اند.‌ ما مانده‌ایم با دل‌هایی که از نجوای شبانه تُهی‌اند و در سیاهی روزمرگی‌ها منو شده‌اند. ما مانده‌ایم با قطارهایی که حاوی استخوان‌‌های سوخته‌اند. حتما سربندها ، چفیه‌ها و پلاک‌های شکسته‌اند که غرق در گمنامی‌اند. که گاهی از شهرهای غبارگرفته گناه‌مان عبور می‌کنند و شمیم دل‌انگیرشان، روح‌مان را نوازش می‌دهند و تسلابخش دل‌های غم بارمان می‌گردند. ما مانده‌ایم با حسرت‌های طولانی که دیرهنگام معنای نگاه‌تان را درک کردند. ... منتظر و متن های دیگر دوستان ، جهت مخابره در هستیم . 🌹 https://eitaa.com/khademinshohada315
💐🕊💐🌺💐🕊💐 این روزها چقدر جای خالیست . جای کسانی که فدا شدند برای همنوعانشان و چه پایان و برایشان رقم خورد. هنوز داغ سرد نشده ، چقدر این روزها جایش و لبخندهایش آتش به دل می زند . دشمنانی که فکر می کردند با حذف او ، ثبات به جهان برمی گردد ، ببینند که بعد از آسمانی شدنت ، دنیا یک روز ندیده است و نخواهد دید . https://eitaa.com/khademinshohada315