🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهیدانه
#شهید_مدافع_امنیت
#آرمان_علی_وردی
#قسمت_اول
روز چهارشنبه ۴ آبان، کلاس درس و حوزهاش که تمام شد بعد از گپ و گفت با هم کلاسی ها راهی مسجد محل شد، تا طبق قرار قبلی برای مقابله با آشوبگران راهی شوند، به مسجد که رسید یکی از بچه های مسجد آرمان را دید او را گوشه مسجد نشاند و شروع کرد به مباحثه، یواش یواش دوستان دیگه هم کنار هم جمع شدند و گعده شکل گرفت، چند ساعتی را مشغول مباحثه بودند.
اطلاع دادند که در خیابان اکباتان شلوغ کاری کردهاند، آرمان و مابقی دوستان گعده را تمام کردند و با موتور خودشان را به اکباتان رساندند، تعدادی مشغول شعار دادن بودند، افرادی هم سطل زباله ها را آتش زده و وسط خیابان وارونه کرده بودند.
آرمان کتاب ها و عمامه خود را توی کیف گذاشته بود، کیف را روی دوش گذاشت و با بچه ها خداحافظی کرد و رفت، میخواست از آشوبگران عبور کند که هم اطلاعاتی از تعداد آنها کسب کند و هم بعد از آن خود را به پایگاه برساند.
یکی از نیروهای بسیج توسط اشیائی که از بالای ساختمان پرتاب میشد مجروح شد، او را به عقب کشاندند و از آنجا هم به بیمارستان منتقل شد.
#ادامه_دارد
🥀https://eitaa.com/khademinshohada315
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#شهیدانه
#شهید_مدافع_امنیت
#آرمان_علی_وردی
#قسمت_اول
روز چهارشنبه ۴ آبان، کلاس درس و حوزهاش که تمام شد بعد از گپ و گفت با هم کلاسی ها راهی مسجد محل شد، تا طبق قرار قبلی برای مقابله با آشوبگران راهی شوند، به مسجد که رسید یکی از بچه های مسجد آرمان را دید او را گوشه مسجد نشاند و شروع کرد به مباحثه، یواش یواش دوستان دیگه هم کنار هم جمع شدند و گعده شکل گرفت، چند ساعتی را مشغول مباحثه بودند.
اطلاع دادند که در خیابان اکباتان شلوغ کاری کردهاند، آرمان و مابقی دوستان گعده را تمام کردند و با موتور خودشان را به اکباتان رساندند، تعدادی مشغول شعار دادن بودند، افرادی هم سطل زباله ها را آتش زده و وسط خیابان وارونه کرده بودند.
آرمان کتاب ها و عمامه خود را توی کیف گذاشته بود، کیف را روی دوش گذاشت و با بچه ها خداحافظی کرد و رفت، میخواست از آشوبگران عبور کند که هم اطلاعاتی از تعداد آنها کسب کند و هم بعد از آن خود را به پایگاه برساند.
یکی از نیروهای بسیج توسط اشیائی که از بالای ساختمان پرتاب میشد مجروح شد، او را به عقب کشاندند و از آنجا هم به بیمارستان منتقل شد.
#ادامه_دارد
🥀https://eitaa.com/khademinshohada315