eitaa logo
کمیته خادم الشهدا جوپـار
89 دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
305 ویدیو
1 فایل
بِسْمِ رَبِّ الّشُّهَداءِ وَالْصِّدّیقینْ🍃 🌷 گاهی خودت را آن قدر مشغول می کنی 👈 که پرواز را فراموش می کنی... برای خدایی شدن باید شهدایی شد...🕊
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 امام جماعت واحد تعاون بود. حاج آقای آقا خانی صدایش می کردند. روحیه عجیبی داشت. زیر آتش سنگین عراق، پیکر شهدا را به عقب برمی گرداند که در همین رفت و آمدها گلوله مستقیم تانگ سرش را پراند. خودم چند متری اش بودم. وقتی سر بریده اش روی زمین افتاد، صدایی از آن بلند شد: السلام علیک یا ابا عبد الله. راوی : 🏴 @khademinshohada315
یا شیعه آل سفیان ان لَم یَکُن لَکُم دینٌ و کُنتُم لاتَخافونَ المَعادَ فَکونوا اَحراراً فِی دُنیاکُم ای پیروان آل سفیان! اگر شما دین ندارید و از روز قیامتنمی ترسید، پس [لااقل] در زندگی خود آزاده باشید 🌹 @khademinshohada315
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 از ساختمان عملیات که آمدیم بیرون، راننده اش را فرستاد تا بقیه را برساند. وقتی دسته عزاداری را از دور دید که متشکل از کادر و پرسنل نیروی هوائی بودند، نشست زمین. پوتین هایش را در آورده، آنها را به هم گره زد و به گردنش انداخت. آن روز حُرّی شده بود برای خودش. صدای نوحه اش که از میان جمعیت بلند شد، دسته عزاداری حرکت کرد به سمت مسجد پایگاه. راوی : 🏴 @khademinshohada315
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر خورد به گلوش و مثل علی اصغر (ع) شهید شد. آخرین بار توی حسینیه سنندج می خواند : سوختم از آتشت آه چه سوزان لبی همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی راوی : 🏴 @khademinshohada315
یَا ابنَ آدَمَ اُذکُر مَصرَعَکَ وَ فی قَبرِکَ مَضجَعَکَ وَ مَوقِفَکَ بَینَ یَدَیِ اللهِ، تَشهَدُ جَوارِحُکَ عَلَیکَ؛ ای فرزند آدم یاد کن مرگ خویش را ، و خوابیدن خود را در قبرت، و ایستادن خود در برابر خدا را، در حالی که اعضایت علیه تو شهادت می دهند. 🌹 @khademinshohada315
مَن عَبَدَ اللّه َ حَقَّ عِبادَتِهِ آتاهُ اللّه ُ فَوقَ أمانِيِّهِ و كِفايَتِهِ هر كه خدا را ، آن گونه كه سزاوار او است ، بندگى كند ، خداوند بيش از آرزوها و كفايتش به او عطا كند. 🌹 @khademinshohada315
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 سید محمد خیلی توی خودش بود. پرسیدم : چه شده؟ گفت : بالأخره نفهمیدم ارباً ارباً یعنی چه؟ می گویند انسان مثل گوشت کوبیده می شود. بعد از عملیات یا باید بروم کتاب بخوانم و یا اینکه در همین جا به آن برسم. جواب سؤالش را از گلوله توپی که به سنگرش برخورد کرد، گرفت. 🏴 @khademinshohada315
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 سید احمد شب عاشورا همه بچه ها را جمع کرد و گفت: حُرّ وقتی توبه کرد، امام حسین (ع) بخشیدَش و در جمع اصحابش راهش داد. بیائد ما هم امشب حُرّ امام حسین (ع) شویم . به پیشنهادش پوتین ها را از پا در آورده به هم گره زدیم. داخل آنها خاک ریخته، به گردن مان آویختیم. چند ساعتی در بیابان های کوزران(از توابع کرمانشاه) راه می رفتیم و عزاداری می کردیم. 🏴 @khademinshohada315
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 عازم زیارت امام رضا (ع) بودم. خیلی اصرار کردم بیاید. گفت: خیلی دوست دارم بیایم، اما این دفعه می خواهم زیارت امام حسین (ع) بروم. زین العابدین نبوی وقتی شهید شد، حرفش یادم بود و ناراحتم می کرد، اما وصیت نامه اش آرام بخش بود که نوشته بود: «اگر چه زیارت قبر شش گوشه نصیبم نشد، اما خود امام حسین (ع) را زیارت کردم . راوی : 🏴 @khademinshohada315
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 از ساختمان عملیات که آمدیم بیرون، راننده اش را فرستاد تا بقیه را برساند. وقتی دسته عزاداری را از دور دید که متشکل از کادر و پرسنل نیروی هوائی بودند، نشست زمین. پوتین هایش را در آورده، آنها را به هم گره زد و به گردنش انداخت. آن روز حُرّی شده بود برای خودش. صدای نوحه اش که از میان جمعیت بلند شد، دسته عزاداری حرکت کرد به سمت مسجد پایگاه. راوی : 🏴 https://eitaa.com/khademinshohada315
🌹🕊🏴🌴🏴🕊🌹 مسئول گروهان که بود، مداح هم بود. روضه های حضرت علی اصغرش عجیب بود. آخرش هم تیر خورد به گلوش و مثل علی اصغر (ع) شهید شد. آخرین بار توی حسینیه سنندج می خواند : سوختم از آتشت آه چه سوزان لبی همچو لب خشک تو هیچ ندیدم لبی راوی : 🏴https://eitaa.com/khademinshohada315