🌺🕊💐🌷💐🕊🌺
#شهدا
#ماه_رمضان
#سردار_شھید
#مصطفی_ردانی_پور
ماه رمضان را آمده بود خانه...
بہ علی مےگفت :
«امسال ماه رمضون از خدا احدے الحسنیین را خواستم ؛ یا #شهادت یا زیارت.»
هر شب با موتور علی مےرفتند دعاے ابوحمزه، هر سےشب ! وقتی دعا را مے خواندنـد، توے حال خودش نبود، نالہ مےزد، داد مےڪشید ، استغفار مےڪرد ، از حال مےرفت.
از دعا ڪہ بر مے گشتند، گوشہ ی حیاط ، مےایستاد نماز شب می خواند. زیر انداز هم نمےانداخت، هنوز دستش خوب نشده بود؛ نمےتوانست خوب قنوت بگیرد، با همان حال، العفو مےگفت، گریه می کرد، می گفت « ماه رمضون کہ تموم بشه، من هم تموم مےشم .»
📚 یادگاران ، جلد هشت
ڪتاب شهید ردانے پور، صفحه 75
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@khademinshohada315
🌺🌼💐🌴💐🌼🌺
#شهدا
#حجاب
#شهید_والامقام
#مصطفی_ردانی_پور
معلم جدید بی حجاب بود.
مصطفی تا دید سرش را انداخت پایین.
خانم معلم آمد سراغش.
دستش را انداخت زیر چانه اش که
سرت را بالا بگیر ببینم
چشم هایش را بست و سرش را بالا آورد.
از کلاس بیرون زد، تا وسط های حیاط هنوز چشم هایش را باز نکرده بود.
خونه که رسید گفت:دیگه نمیخوام برم هنرستان.
آخه برای چی؟؟؟
معلم ها بی حجابن. انگار هیچی براشون مهم نیست، میخوام برم قم ، حوزه .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
@khademinshohada315
🌴🥀🕊🌹🕊🥀🌴
#در_محضر_شهدا
#فدائی_امام_حسین_ع
#شهید_والامقام
#مصطفی_ردانی_پور
جلوی مادر با ادب می نشست و می گفت: من رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟
مادر: خب معلومه! خدارو
امام حسین(ع) رو بیشتر دوست داری یا خدا رو؟
مادر: امام حسین(ع) رو هم برای خدا می خوام.
پس راضی می شی من #شهید بشم و فدای امام حسین(ع) بشم؟
این جوری #مادرش رو راضی کرد و رفت فدای امام حسین(ع) شد.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🕊 @khademinshohada315