eitaa logo
قرارگاه‌خادم‌الشهدای‌استان‌فارس
2.4هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
خواهران آیدی ادمین: 🆔 @khademoshahid8
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 | 🔹 پهن کردن سفره حضرت اباالفضل علیه السلام همراه با مراسم روضه خوانی و مدیحه‌سرایی @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 همکاری خادمین شهدا در برپایی موکب از اربعین حسینی تا شهادت امام رضا علیه‌السلام @Khademinshohada_Fars 🌱
🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 ⏰️ 📚 ⭕️ قسمت ۷ 🏷 ورزش باستانی 🔻راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸️اوايل دوران دبيرســتان بود كه ابراهيم با ورزش باستاني آشنا شد. او شب ها به زورخانه حاج حسن ميرفت. حاج حســن توكل معــروف به حاج حســن نجار، عارفي وارســته بود. او زورخانه اي نزديك دبيرستان ابوريحان داشت. ابراهيم هم يكي از ورزشكاران اين محيط ورزشي و معنوي شد. حاج حسن، ورزش را با يك يا چند آيه قرآن شروع ميكرد. سپس حديثي مي گفت و ترجمه ميكرد. بيشتر شب ها، ابراهيم را مي فرستاد وسط گود، او هم در یک دور ورزش معمولاً يك ســوره قرآن، دعاي توسل و يا اشعاري در مورد اهل بيت مي خواند و به اين ترتيب به مرشد هم كمك ميكرد. از جملــه كارهاي مهم در اين مجموعه اين بود كه؛ هر زمان ورزش بچه ها به اذان مغرب مي رســيد، بچه ها ورزش را قطع مي كردند و داخل همان گود زورخانه، پشت سر حاج حسن نماز جماعت مي خواندند. به اين ترتيب حاج حسن در آن اوضاع قبل از انقلاب، درس ايمان و اخلاق را در كنار ورزش به جوان ها مي آموخت. فرامــوش نميكنم، يك بــار بچه ها پس از ورزش در حال پوشــيدن لباس و مشغول خداحافظي بودند يكباره مردي سراسيمه وارد شد! بچه خردسالي را نيز در بغل داشت.بــا رنگي پريده و با صدائــي لرزان گفت: حاج حســن كمكم كن. بچه ام مريضه، دكترا جوابش كردند. داره از دستم ميره. نَفَس شما حقه، تو رو خدا دعا كنيد. تو رو خدا... بعد شروع به گريه كرد. ابراهيم بلند شد و گفت: لباساتون رو عوض كنيد و بيائيد توي گود. خودش هم آمد وســط گود. آن شــب ابراهيم در يك دور ورزش، دعاي توســل را با بچه ها زمزمه كرد. بعد هم از سوز دل براي آن كودك دعا كرد. آن مرد هم با بچه اش در گوشه اي نشسته بود و گريه ميكرد. دو هفته بعد حاج حسن بعد از ورزش گفت: بچه ها روز جمعه ناهار دعوت شديد! با تعجب پرسيدم: كجا !؟ گفت: بنده خدائي كه با بچه مريض آمده بود، همان آقا دعوت كرده. بعد ادامه داد: الحمدالله مشكل بچه اش برطرف شده. دكتر هم گفته بچه ات خوب شده. براي همين ناهار دعوت كرده. برگشــتم و ابراهيم را نگاه کردم. مثل کسي که چيزي نشنيده، آماده رفتن ميشد. اما من شک نداشتم، دعاي توسلی که ابراهيم با آن شور و حال عجيب خواند کار خودش را کرده. ادامه دارد... @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 | 🔹 برگزاری هیئت هفتگی خادم الشهدا همراه با ختم سوره انعام (۰۲/۶/۱۹) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 برگزاری جلسه گفتمان جمعی از خادمین و بسیجیان با موضوع «مشکلات منطقه از نظر حجاب» با همکاری پایگاه حضرت مریم سلام‌الله‌علیها (۰۲/۶/۱۷) 🔹 برگزاری محفل انس با قرآن کریم ویژه نونهالان در روستای محمدقاسمی بیرم (۰۲/۶/۱۴) 🔹 برگزاری روضه خانگی و سفره صلوات در روستای محمدقاسمی بیرم (۰۲/۶/۱۶) 🔹 برپایی خیمه کودکان ویژه کودکان زائر در موکب شهرستان @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 برگزاری کلاس ویژه خادمین با موضوع «طعم شیرین خدا» (۰۲/۶/۱۸) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 پخت و توزیع شله‌زرد همزمان با ماه صفر در جیان (۰۲/۶/۲۰) @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 ⏰️ 📚 ⭕️ قسمت ۸ 🏷 ورزش باستانی 🔻راوی : جمعی از دوستان شهید 🔸️بارها ميديدم ابراهيم، با بچه هائي که نه ظاهر مذهبي داشــتند و نه به دنبال مسائل ديني بودند رفيق ميشــد. آنها را جذب ورزش ميکرد و به مرور به مسجد و هيئت مي كشاند. يکي از آنها خيلي از بقيه بدتر بود. هميشــه از خوردن مشروب و کارهاي خلافش مي گفت! اصلاً چيزي از دين نمي دانســت. نه نماز و نه روزه، به هيچ چيــز هم اهميت نميداد. حتي ميگفت: تا حالا هيچ جلســه مذهبي يا هيئت نرفته ام. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام اينها کي هستند دنبال خودت مي ياري!؟ با تعجب پرسيد: چطور، چي شده؟! گفتم: ديشــب اين پسر دنبال شما وارد هيئت شــد. بعد هم آمد وکنار من نشست. حاج آقا داشت صحبت ميکرد. از مظلوميت امام حسين (ع) وکارهاي يزيد ميگفت. اين پسرهم خيره خيره و با عصبانيت گوش ميکرد. وقتي چراغ ها خاموش شد. به جاي اينکه اشك بريزه، مرتب فحش هاي ناجور به يزيد ميداد!! ابراهيم داشت با تعجب گوش ميکرد. يكدفعه زد زير خنده. بعد هم گفت: عيبي نداره، اين پسر تا حالا هيئت نرفته و گريه نکرده. مطمئن باش با امام حسين (ع) که رفيق بشه تغيير ميكنه. ما هم اگر اين بچه ها رو مذهبي کنيم هنر کرديم. دوستي ابراهيم با اين پسر به جايي رسيد که همه كارهاي اشتباهش را کنار گذاشت. او يکي از بچه هاي خوب ورزشکار شد. چند ماه بعد و در يکي از روزهاي عيد، همان پسر را ديدم. بعد از ورزش يک جعبه شيريني خريد و پخش کرد. بعدگفت: رفقا من مديون همه شما هستم، من مديون آقا ابرام هستم. از خدا خيلي ممنونم. من اگر با شما آشنا نشده بودم معلوم نبود الآن کجا بودم و... . مــا هم بــا تعجب نگاهش ميکرديم. بــا بچه ها آمديم بيــرون، توي راه به کارهاي ابراهيم دقت ميکردم. چقــدر زيبا يکي يکي بچه ها را جــذب ورزش ميکرد، بعد هم آنها را به مسجد و هيئت مي کشاند و به قول خودش مي انداخت تو دامن امام حسين (ع) ياد حديث پيامبر به اميرالمؤمنين (ع) افتادم كه فرمودند: 《 يا علي، اگر يک نفر به واسطه تو هدايت شود از آنچه آفتاب بر آن ميتابد بالاتر است.》 ادامه دارد... @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 ⏰️ 📚 ⭕️ قسمت ۹ 🏷 ورزش باستانی 🔻راوی : جمعی از دوستان شهید از ديگــر کارهائي که در مجموعه ورزش باســتاني انجام مي شــد اين بود که بچه ها به صورت گروهــي به زورخانه هاي ديگر مي رفتند و آنجا ورزش مي ِ کردند. يک شب ماه رمضان ما به زورخانه اي در کرج رفتيم.آن شب را فراموش نمي کنم. ابراهيم شعر ميخواند. دعا ميخواند و ورزش ميکرد. مدتي طولاني بود که ابراهيم در كنار گود مشغول شناي زورخانه اي بود. چند سري بچه هاي داخل گود عوض شدند، اما ابراهيم همچنان مشغول شنا بود. اصلاً به کسي توجه نمي کرد. پيرمردي در بالاي ســكو نشســته بود و به ورزش بچه ها نگاه ميکرد. پيش من آمد. ابراهيم را نشان داد و با ناراحتي گفت: آقا، اين جوان كيه؟! با تعجب گفتم: چطور مگه!؟ گفت: من كه وارد شدم، ايشان داشت شنا ميرفت. من با تســبيح، شنا رفتنش را شمردم. تا الآن هفت دور تسبيح رفته يعني هفتصد تا شنا ! تو رو خدا بيارش بالا الآن حالش به هم ميخوره . وقتی ورزش تمام شد ابراهيم اصلاً احساس خستگي نمي کرد. انگار نه انگار که چهار ساعت شنا رفته! البته ابراهيم اين کارها را براي قوي شــدن انجام ميداد. هميشــه ميگفت: بــراي خدمت به خدا و بندگانش، بايد بدني قوي داشــته باشــيم. مرتب دعا مي کردكه : خدايا بدنم را براي خدمت كردن به خودت قوي كن. ابراهيم در همان ايام يك جفت ميل و سنگ بسيار سنگين براي خودش تهيه کرد. حسابي سرزبان ها افتاده و انگشت نما شده بود. اما بعد از مدتي ديگر جلوي بچه ها چنين کارهائي را انجام نداد! مي گفت: اين کارها عامل غرور انسان می شه. ميگفت: مردم به دنبال اين هســتند كه چه کســي قوي تر از بقيه است. من اگر جلوي ديگران ورزش هاي سنگين را انجام دهم باعث ضايع شدن رفقايم ميشوم. در واقع خودم را مطرح کرده ام و اين کار اشتباه است. بعد از آن وقتي مياندار ورزش بود و ميديد که شــخصي خسته شده وکم آورده، سريع ورزش را عوض ميکرد. اما بدن قوي ابراهيم يکبار قدرتش را نشــان داد و آن ، زماني بود که ســيد حســين طحامي قهرمان کشــتي جهــان و يکي از ارادتمندان حاج حســن به زورخانه آمده بود و با بچه ها ورزش ميکرد. 🔸️ادامه دارد... @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 | 🔹 برپایی موکب انصارالحسین علیه‌السلام در مسیر پیاده‌روی اربعین 🔹 اجرای طرح زیارت نیابتی و خدمت به نیت شهدا @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 همکاری در برگزاری مراسم جاماندگان اربعین حسینی با حضور صابر خراسانی @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 برگزاری جلسه‌ای با موضوع «حضور قلب در نماز و دوری از گناه» همزمان با سه‌شنبه‌های مهدوی به همت خادمین روستای منصورآباد جویم (٠۲/٠۶/۲۱) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 برگزاری مراسم دهه آخر ماه صفر همراه با قرائت زیارت عاشورا و حدیث کسا، مداحی، سخنرانی و پذیرایی با همکاری اردوی ناحیه (٠۲/٠۶/۲٠) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 نشست خادمین شهدا همراه با پذیرایی‌ همزمان با ایام پایانی ماه صفر 🔹 همکاری در برپایی موکب از اربعین حسینی تا پایان ماه صفر همراه با هیئت‌گردانی، مداحی، پرده خوانی و اجرای سرود توسط فرزندان خادمین (٠۲/٠۶/۲٠) @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انیس‌ النفوس به کسی گفته می‌شود؛ که وقتی با او صحبت می‌کنید با جان و دل به شما گوش می‌کند و به راحتی با شما انس می‌گیرد...🍃 @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 ⏰️ 📚 ⭕️ قسمت ۱۰ 🏷 پهلوان 🔻راوی : حسین الله کرم ســيد حسين طحامي ( کشتی گير قهرمان جهان ) به زورخانه ما آمده بود و با بچه ها ورزش ميکرد. هر چند مدتي بود که ســيد به مســابقات قهرمانی نمی رفت، اما هنوز بدني بســيار ورزيده و قوي داشــت. بعد از پايان ورزش رو کرد به حاج حســن و گفت: حاجي، کسي هست با من کشتي بگيره؟ حاج حســن نگاهي به بچه ها کرد و گفت: ابراهيم، بعد هم اشاره کرد؛ برو وسط گود. معمولاً در کشتي پهلواني، حريفي که زمين بخورد، يا خاک شود می بازد. کشتي شــروع شد. همه ما تماشــا ميکرديم. مدتي طولانی دو کشتی گير درگير بودند اما هيچکدام زمين نخوردند. فشار زيادي به هر دو نفرشان آمد، اما هيچکدام نتوانست حريفش را مغلوب كند، اين کشتي پيروز نداشت. بعد از کشتي سيد حسين بلندبلند می گفت: بارک الله، بارک الله ، چه جوان شجاعي، ماشاءالله پهلوون! 🔸️ادامه دارد... @Khademinshohada_Fars 🌱