eitaa logo
قرارگاه‌خادم‌الشهدای‌استان‌فارس
2.4هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
6 فایل
خواهران آیدی ادمین: 🆔 @khademoshahid8
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 | 🔹️برگزاری جلسه توجیهی عوامل اجرایی راهیان نور با حضور مسئول کمیته و مسئول اردویی ناحیه (۰۲/۸/۱۰) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹️برگزاری جلسه راهیان نور با حضور مسئولین آموزش پرورش نورآباد، منطقه دشمن زیاری و ماهورمیلاتی، فرمانده ناحیه مقاومت سپاه، مسئول حوزه نمایندگی، مسئول حوزه دانش آموزی، مسئول بازرسی ناحیه سپاه، مسئول اردویی و مسئول کمیته خادمین شهدا شهرستان (۰۲/۸/۱۱) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹️ همکاری در برگزاری یادواره‌ی شهدای دانش آموز شهرستان با سخنرانی مادر شهیده دانش آموز راضیه کشاورز (۰۲/۸/۱۰) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹️دیدار با خانواده شهید امنیت حجةالاسلام محمدمؤیدی به مناسبت روز بسیج دانش آموزی و روز نوجوان (۰۲/۸/۱۱) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹️پیاده روی همراه با برگزاری پویش قرائت سوره نصر و دعا برای پیروزی مردم فلسطین 🔹️تهیه بسته فرهنگی ویژه دانش آموزان راهیان نور @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹️ برگزاری هیئت اندیشه ورز با حضور اعضا و فعالان فرهنگی با موضوعات هفته بسیج، اقدامات و فعالیت‌های پیش رو درحوزه مقاومت بسیج حضرت رقیه سلام الله علیها شهر صغاد (۰۲/۸/۱۰) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹️برگزاری مراسم اختتامیه مشارکت و مطالبه‌گری نوجوانان در بخشداری کوهنجان (۰۲/۸/۱۰) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹️برگزاری اردوی یک روزه ویژه کودکان با همکاری حوزه خواهران حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها (۰۲/۸/۱۳) @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاران؛ شتاب کنید که زمین نه جای ماندن که گذرگاه است... گذر از نفس به سوی رضوان حق... هیچ شنیده‌ای که کسی در گذرگاه رحل اقامت بیفکند؟! @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آدم در این دیار دلش جای دیگری‌ست... این خاک کربلای معلای دیگری‌ست... با هر نسیم مرده دلی زنده می‌شود... آری دمش مثال مسیحای دیگری‌ست... @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📸 | 🔹 توزیع بسته های فرهنگی، فال الشهدا، وصیت نامه شهدا و کتاب بین زائرین در اردوی راهیان نور دانش‌آموزی روستای محمدقاسمی پایگاه حضرت‌مریم سلام‌الله‌علیها (۱۴۰۲/۸/۱۱)_(۱۴۰۲/۸/۱۰) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 برگزاری یادواره شهدای امنیت با محوریت «شهیدان نورالدین جنگجو و شیخ هادی عرفانی نیا» همراه با روایتگری و اجرای سرود توسط دانش آموزان روستای منصورآباد و با حضور خانواده شهید عرفانی نیا و دیگر شهدا، فرماندهی و مجموعه ناحیه مقاومت سپاه، علما و روحانیون، جمعی از مسئولین ادارات شهرستان، فرماندهان پایگاه های مقاومت بسیج، بسیجیان، دانش آموزان و اقشار مختلف مردم در آموزشگاه بهار دانش بخش بیرم شهر جویم (۱۴۰۲/۸/۱۱) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 تهیه و توزیع لباس گرم در بین تعدادی کودک نیازمند (۱۴۰۲/۸/۹) 🔹 جمع آوری مبلغ یک میلیون و دویست هزار تومان جهت کمک هزینه عمل چشم یک کودک نیازمند (۱۴۰۲/۸/۱۰) 🔹 تهیه دفتر نقاشی و مدادرنگی به مناسبت روز دانش آموز به ارزش ۳۵۰۰۰۰ تومان با کمک خیرین (۱۴۰۲/۸/۱۳) 🔹 پذیرایی از گروه های دانش آموزی شرکت کننده در راهپیمایی ۱۳ آبان در مسیر حرکت با همکاری دانش آموزان مدرسه دخترانه شاهد با شعار علیه ظلم و مستکبرین (۱۴۰۲/۸/۱۳) @Khademinshohada_Fars 🌱
📸 | 🔹 توزیع رزق معنوی بین دانش آموزان مدرسه شهید صمد دهقان همزمان با روز دانش آموز (٠۲/۸/۱۳) @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ⏰️ به وقت شهدا ⚘️ 🎒در کوله‌اش یک دفتر روزشمار دیدم دفترچه را باز کردم شهید با خودکار سبز، یاداشتی نوشته بود: "از خداوند می‌خواهم در این عملیات حضور پیدا بکنم با دشمن تکفیری بجنگم بعد زخمی بشوم و بعد اسیر بشوم و بعد با شکنجه شهید بشوم تا عاشورای امام حسین درک کنم". 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
شھادت مرگ نیست زندگیه! اما نه پیش آدمایِ‌ دنیا پیش سیدالشھداء... :)❤️ @Khademinshohada_Fars 🌱
🍃🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 ⏰️ 📚 ⭕️ قسمت ۴۳ 🏷 دو برادر 🔻راوی : علی صادقی براي مراســم ختم شهيد شهبازی راهی يكی از شهرهای مرزی شديم. طبق روال و سنّت مردم آنجا، مراسم ختم از صبح تا ظهر برگزار می شد. ظهر هم برای ميهمانان آفتابه و لگن می آوردند! با شســتن دست های آنان، مراسم با صرف ناهار تمام ميشد. در مجلس ختم كه وارد شدم جواد بالای مجلس نشسته بود و ابراهيم كنار او بود. من هم آمدم وكنار ابراهيم نشستم. ابراهيم و جواد دوســتانی بســيار صميمی و مثل دو بــرادر برای هم بودند. شوخی های آن ها هم در نوع خود جالب بود. در پايان مجلس دو نفر از صاحبان عزا، ظرف آب و لگن را آوردند. اولين كسی هم كه به سراغش رفتند جواد بود. ابراهيم در گوش جواد، كه چيزی از اين مراسم نمی دانست حرفی زد! جواد با ّ تعجب و بلند پرسيد: جدی ميگی؟! ابراهيم هم آرام گفت: يواش، هيچی نگو! بعد ابراهيم به طرف من برگشــت. خيلی شــديد و بــدون صدا می خنديد. گفتم: چی شده ابرام؟! زشته، نخند! رو به من گفت: به جواد گفتم، آفتابه رو كه آوردند، سرت رو قشنگ بشور!! چند لحظه بعد همين اتفاق افتاد. جواد بعد از شســتن دســت، سرش را زير آب گرفت و... جواد در حالی كه آب از ســر و رويش می چكيد با تعجب به اطراف نگاه ميكرد. گفتم: چيكار كردی جواد! مگه اينجا حمامه! بعد چفيه ام را دادم كه سرش را خشك كند! ادامه دارد... @Khademinshohada_Fars 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا