#زندگی_به_سبک_شهدا
یکی از دوستان شهید هادی ذوالفقاری تعریف میکرد؛
زمانی که برای تحصیل در قم مستقر شده بودم، یک روز به هادی زنگ زدم و گفتم که فاصله خوابگاه و محل تحصیلم زیاد است و نیاز به موتور دارم، اما نه پول دارم و نه موتور شناس هستم. هنوز چند ساعتی از صحبت ما نگذشته بود که هادی زنگ زد و گفت کجایی؟
گفتم تو حجره در قم.
گفت؛ برات موتور خریدم با وانت آوردم قم.
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
#شهدایی_زندگی_کنیم
#خادممثلِقاسم
#به_سبک_شهدا
#خادمین_شهدا #خانه_هنر_آروند
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
#زندگی_به_سبک_شهدا
همرزم شهید می گوید: معمولاً تصور می شود که مربیان آموزش تاکتیک، در جریان تمرینات میدانی، اشخاصی سختگیر و انعطاف ناپذیر هستند، زیرا انتظار می رود، افراد تحت آموزش، دستورات مربیان را در حین تمرینات به خوبی اجرا کنند، اما آستوی در عین حال که خیلی منضبط بود با نیروهای تحت آموزش خود برخوردی دوستانه داشت و به آن ها احترام می گذاشت. همین خوش رفتاری او سبب شده بود تا خیلی از نیروهایی که زیر نظر وی آموزش دیده بودند، بعد از اتمام دورۀآموزشی، با وی مکاتبه داشته باشند. ما شاهد بودیم که ایشان بعضی وقت ها تا پاسی از شب بیدار می ماند و به نامه هایی که از جانب نیروهای بسیجی تحت آموزش دریافت می کرد، پاسخ می داد.
زمانی که به عنوان مربی، نیروها را به آموزش عملیات کوهستانی می بردیم، بعضی از نیروها هنگام بازگشت از تمرینات، به علت خستگی و ناتوانی جسمی، قدرت حمل اسلحه و کوله پشتی خود را نداشتند. آستوی را می دیدیم که تعدادی اسلحه و کوله پشتی به دوش می کشید تا کمکی به نیروهای تحت آموزش کرده باشد.
🔰خاطرات شهید عیسیٰ آستوری
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
#شهدایی_زندگی_کنیم
#خادممثلِقاسم
#به_سبک_شهدا
#خادمین_شهدا #خانه_هنر_آروند
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
#زندگی_به_سبک_شهدا
شهید ابراهیم هادی نیز از حربه شیرین صلوات برای جلوگیری از غیبت استفاده می کرد.
راستش را بخواهید امروزه بزرگترین و پر تکرار ترین چیزی که به نامه اعمال و کیسه ثواب هایمان، چوب حراج می زند، همین غیبت کردن است. یک لحظه تمام تلاش های مان را باد می برد.
ابراهیم هادی وقتی کسی غیبت می کرد یا بحث را عوض می کرد یا صلوات می فرستاد.
از امروز سعی کنیم هنگام شنیدن غیبت، با صلوات، تذکر بجا، تغییر بحث طوری که به کسی بر نخورد، جلوی غیبت را بگیریم.
🔰خاطرات شهید ابراهیم هادی
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
#شهدایی_زندگی_کنیم
#خادممثلِقاسم
#به_سبک_شهدا
#خادمین_شهدا #خانه_هنر_آروند
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
#زندگی_به_سبک_شهدا
یکی از خصوصیتهای بارز شهید صدرزاده تاکید بر نماز اول وقت بود، همیشه اذان نماز صبح مقر را سید ابراهیم میگفت.ما به دلیل اینکه بحث تبلیغ را انجام میدادیم و مستمر به نقاط مختلف سفر میکردیم نمیتوانستیم روزه بگیریم اما او روزه میگرفت و برای سحری بیدار می شد.
یک روز نماز صبح را با صدای سید بیدار شدم، توی مقر قدم میزد و لابه لای هر بند از اذانش فریاد میزد و میگفت:برادرها وقت نماز شده برپا،دلاورا بلند شوید وقت نماز است.ما هم از آن به بعد سر به سرش میگذاشتیم و با اینکه صدای خوبی هم نداشت (با خنده) میگفتیم بعد از این با صدای خوش خودت اذان بگو!
❣️خاطرات شهید مصطفی صدرزاده
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
#شهدایی_زندگی_کنیم
#خادممثلِقاسم
#به_سبک_شهدا
#خادمین_شهدا #خانه_هنر_آروند
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
🔰سرمــــای دم صبح...
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم.
حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر.
تو شب بیا خونه مون بخواب. »
بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم.
ساعت حدود دو بود. در زدند.
فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم،
دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد.
هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم.
انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح،
سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده...
#شهدایی_زندگی_کنیم #به_سبک_شهدا
#خادممثلِقاسم
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺هم اکنون
✨برنامه با این ستاره ها✨
#شهدایی_زندگی_کنیم #به_سبک_شهدا
#خادممثلِقاسم
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
#زندگی_به_سبک_شهدا
شروع جرقههای انقلاب اسلامی باعث شد تا یدالله وارد عرصه سیاسی شود. به همین دلیل هم جوانان محل را جمع می کرد و ضمن روشنگری برای آنها از اهداف و آرمان های امام خمینی رحمت الله علیه و انقلاب می گفت. او برای نخستین بار در مسجد «بابا سلمان» تکبیر و شعار مرگ بر شاه سر داد و مردم را به مبارزه علیه رژیم پهلوی ترغیب کرد و به همین سبب هم برای مدتی از طرف پاسگاه شهریار مورد تعقیب قرار گرفت اما از فعالیت های انقلابی دست نکشید و فعالانه در اغلب صحنههای انقلاب حضور داشت و در روزهای پیروزی انقلاب برای فعالیت بهتر و بیشتر راهی تهران شد. به همین دلیل هم در تصرف پادگان «باغشاه» سابق (میدان حُر کنونی) شجاعت های بی نظیر از خود نشان داد و یک بار هم هدف اصابت گلوله قرار گرفت و مجروح شد.
❣️خاطرات شهید یداللّٰه کلهر
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
#شهدایی_زندگی_کنیم
#خادممثلِقاسم
#به_سبک_شهدا
#خادمین_شهدا #خانه_هنر_آروند
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
#زندگی_به_سبک_شهدا
مرتضی عطایی در ۲۳ سالگی ازدواج کرد و پس از ازدواج هم به همان شغل پدری ادامه داد تا این که توانست با پس انداز درآمد اندک خود یک واحد کوچک آپارتمانی خریداری کند و یک زندگی ساده و پاک را با عشق به ولایت و شهدا سپری کند اما با شروع شدن درگیری ها در سوریه دیگر مرتضی مانند گذشته نبود و برای اعزام به سوریه به هر دری می زد و نمیخواست از کاروان مدافعان حرم جا بماند.
به خاطر دشواریهایی که برای اعزام داوطلبان بسیجی به سوریه وجود داشت مرتضی عطایی با هر مشقتی که بود توانست خود را در کاروان فاطمیون که مدافعان حرم افغانستانی بودند جای دهد و به سوریه برود در حالی که هنوز خانواده اش از این موضوع مطلع نشده بودند.
شهید عطایی خیلی زود توانست با نام ابوعلی با رزمندگان تیپ فاطمیون قرین شود به طوری که بسیاری از دوستان او هم اطلاع نداشتند که مرتضی افغانی نیست و از مشهد خود را به این قافله رسانده است، همچنین ابوعلی یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری قبل از شهادتشان بود و شهادت این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق مرتضی به شهادت بود.
❣️خاطرات شهید مرتضی عطایی
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
#شهدایی_زندگی_کنیم
#خادممثلِقاسم
#به_سبک_شهدا
#خادمین_شهدا #خانه_هنر_آروند
🔻کمیته خادمین شهدا شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr
🔺رسولی،شهید رسانه...
گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز آبادان، صدا و سیمای آبادان نخستین شهدای رسانه ملی را تقدیم ایران اسلامی کرد، یکی از آنان شهید عبدالرسول مصطفایی است خبرنگاری ۲۲ ساله که در جریان بازگشت از گزارش در ۱۷ آذر ۵۹ به شهادت رسید.
شهید رسول مصطفائی در سال ۱۳۳۷ در شهر آبادان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد.
از همان اوان کودکی عشق و علاقه به اسلام داشت.
رسول برای اینکه بیشتر به جنایات رژیم پی ببرد و با درد و رنج مردم مستضعف بیشتر آشنا شود به حلبی آبادهای تهران، شیراز، آبادان و سایر نقاط کشور سر میزند.
گاه شعر و داستان میگفت و محتوی داستان و شعرش بیشتر فریاد امت مستضعف ایران بود. در جریان پای گیری انقلاب، رسول که از قبل خود را آماده چنین روزهای کرده بود و تا حدودی با مسائل و جنایات خاندان پهلوی آشنا بود فعالیت گسترده ای را جهت پیشبرد انقلاب آغاز کرده به قم میرفت و اعلامیههای امام خمینی را که خطاب به امت مسلمان صادر میشد به آبادان میآورد و در سطح شهر پخش میکرد.
#ایـنْجابِیْــتُالشُّهَــداســت
#مکتب_حاج_قاسم
#به_سبک_شهدا
#خانه_هنر_آروند
کمیته خادمین شهدای شهرستان اسلامشهر
@khademinshohadaeslamshahr