eitaa logo
کانال رهروان فاطمی
214 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
727 ویدیو
196 فایل
️🔹️کانال رهروان فاطمی🔹 ✳اطلاع رسانی اخبار ورویدادهای حوزه علمیه حضرت صدیقه کبری (س) شهرستان بهار ✳محتوای فرهنگی تبلیغی ،پیام های اخلاقی ، تربیتی 🆔 @khademolfatemeh18 http://eitaa.com/joinchat/2333933585C1fe0b882bd
مشاهده در ایتا
دانلود
3.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 امام خمینی(ره): اینطور نباشد که یک بیماری در یک #بیمارستان وارد بشود و او را نپذیرند 💢 امیدوارم که وضع بیمارستان‌ها هم بهتر از حالا بشود و توجه زیاد به بیمارستان‌ها بشود. این طور نباشد که یک بیماری در یک بیمارستان وارد بشود و او را نپذیرند. اینها از اموری است که با وجدان انسان مخالف است، با انصاف مخالف است، با رضای خدا مخالف است 📅 به‌مناسبت‌ روز پزشک 📥دریافت سایر کیفیت‌ها 👇 http://yon.ir/YmxiY 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ ✍کانال رهروان فاطمی 👇👇 🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷🌿🌷 https://eitaa.com/khademolfateme18
👊 پنجه در پنجه‌ی کرونا برادر جوانش چند سال پیش با مشکل قلبی از دنیا رفته بود، پدرش سالهای جنگ دور از او و مادر و بچه ها بود، روزهای سختی که نبود پدر حس میشد. خودش در بخش ترومای بیمارستان و کارش مواجهه با سخت ترین جراحت ها بود و تا به حال به قول خودش سیل و زلزله و بحرانی نبود که داوطلب حضور در آن نبوده باشد. به نظر من ستون و اساس و شالوده ی شخصیت قهرمان ها را اتفاقات تراژیک بنا میکنند. اتفاقات سخت و تلخ و درد آور که خیلی از ما وقتی از چند فرسخی می‌بینیمشان با بیشترین سرعتی که بتوانیم به جهت عکسش می دویم. اما منیژه خانم در جاده ای که همه ما فرار میکنیم به جهت عکس به سوی تلخی ها می‌دوید. شخصیت داستان با غلبه بر غول هاست که قوی می‌شود و با فرار منزوی. منیژه صفری پرستار بخش ترومای بیمارستان که حالا با آمدن کرونا تبدیل به بخش بستری بیماران کرونایی شده بود، هفت روز بود که پنجه در پنجه کرونا انداخته بود. وقتی هم که به خانه باز میگشت البته در قرنطینه خود ساخته وارد میشد. قرنطینه ای که هم احتمال سرایت کرونا به خانواده را کم میکرد و هم او را از نگاه نگران اعضای خانه مخفی نگه می‌داشت. توی بیمارستان هم همه از او و همکارانش چند متری فاصله می‌گرفتند. شده بودند مثل گروهی پارتیزانی که در منطقه‌ای شیمیایی شده هنوز به نبرد ادامه میدادند. از برادرش که گفت بغض گلویش را گرفت اما نگذاشت اشکش جاری شود. صبح به صبح ثواب کارهایش را به روح برادرش، شهدا، و امام زمان تقدیم میکرد. میگفت صبح ها اول به صاحب الزمان سلام میدهم بعد کار را شروع میکنم. مثل قهرمان های دیگر او هم برای خودش حسرت هایی داشت، حسرت بیشتر بغل کردن بچه هایش وقتی کوچک بودند یا حسرت نگاه کردن به سیر بزرگ شدنشان، این حسرت برای یک مادر شاید سخت ترین از دست رفته ی دنیا باشد. اواخر گفتگو حس کردم انگار کرونا آمده باشد و خیلی آرام روی آن یکی صندلی لم داده باشد و با دقت منیژه خانم را نگاه کند. به رقیبش که حالا برای چند دقیقه نشسته بود و داشت داخل آن لباس ایزوله میپخت. انگار که شیفته ی رقیب شده باشد. منیژه خانم و همکارانش که اعتقاد داشتند اینجا خط مقدم است و کرونا انگار که بعث، داعش، آمریکا یا هر دشمن دیگری باشد. منیژه خانم دوباره بلند شد، کلاه را به سرش کشید، عینک بخار گرفته از عرق را دوباره روی چشمش گذاشت، ماسک را روی دهان گذاشت و ازدرب اتاق پزشکان خارج شد. انگار که ابر قهرمان فیلم در همان غروب کلیشه ای پایان فیلم ها، دوباره به جاده بزند برای مبارزه. متن: dasttanak عکس: zanboureasal 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ ✍کانال رهروان فاطمی 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2333933585C1fe0b882bd