eitaa logo
خادم المهدی
55 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
766 ویدیو
232 فایل
اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
مشاهده در ایتا
دانلود
سالروز شهادت شهید مجتبی استکی گرامی باد. 🌹تاریخ تولد:۱۳۳۴-شهرکرد 🌹تاریخ شهادت:۱۳۶۰/۱۰/۱-مشهد 🌹مسئولیت:نماینده مردم شهرکرد در مجلس شورای اسلامی شهید استکی پس از گذراندن دروس دبيرستان وارد دانشگاه شد و از انيستيتو تكنولوژي اهواز فارغ التحصيل گرديد بین سال‌های ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۱، سه برادر از خانواده استکی به مجلس شورای اسلامی راه یافتند. این سه، اما در یک زمان نماینده نشدند ابتدا رحمان که انقلابی شناخته‌شده‌ای بود، از سوی مردم شهرکرد به مجلس راه یافت چند صباحی خدمت کرد تا اینکه در هفتم تیر ۱۳۶۰ همراه بهشتی و یارانش آسمانی شد سپس برادرش مجتبی در انتخابات میان‌دوره‌ای مجلس برگزیده شد و راه برادر را در خدمت به مردم ادامه داد. مجتبی متولد سال ۳۴ بود و آن زمان ۲۶ سال داشت این نماینده جوان تنها چند ماه در کرسی مجلس حضور یافت و او نیز در اول دی ۱۳۶۰ توسط ضدانقلاب ترور شد. نوبت به فریدون دیگر برادر خانواده رسید تا در سال ۶۱ از سوی مردم راهی مجلس شود دو سال بعد از شهادت مجتبی، خانواده استکی یک شهید دیگر نیز تقدیم کرد و «حمید» کوچک‌ترین پسر خانواده در سن ۱۸ سالگی در عملیات خیبر به شهادت رسید. نحوه شهادت  یکم دی ۱۳۶۰ ، در چهار راه خوا جه ربیع مورد سوء قصد گروهک توسط نیروهای سازمان مجاهدين خلق (منافقين) قرار گرفت و بر اثر پرتاب نارنجک و اصابت ترکش ، به شهادت رسید. هدیه به روح امام و شهداصلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ و َعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِین
✨مرتضی اصلاً وظیفه‌اش این نبود، می‌توانست نرود و كسی هم از او بازخواست نمی‌کرد مهندس تخریب آنجا بود و می‌توانست عقب بماند و اصلاً نرود ولی مگر غیرتش اجازه می‌داد؟ كه هم‌رزمش در محاصره باشد و او دست روی دست بگذارد؟ ✨با تهییج مرتضی، به سمت مقر دو حركت كردیم نزدیك تکفیری‌ها شده بودیم خیلی نزدیك، مرتضی شروع كرد آر پی چی زدن، چند تا از تانک‌های آنان را زد و جایش لو رفت، در تاریكی شب، یك تركش خورد به پهلوی شكمش اما مرتضی كسی نبود كه به‌راحتی تسلیم شود دوباره بلند شد و می‌خواست آر پی چی بزند كه چند تیر به پاهایش اصابت كرد. ✨فاصله ما با تکفیری‌ها خیلی كم بود حدود 15 متر یا شاید كمتر، صدایی از مرتضی درنمی‌آمد چند نفر از بچه‌های فاطمیون را مأمور كردیم كه مرتضی و چند نفر از مجروحان را عقب ببرند. فكر می‌کردیم مرتضی را به درمانگاه الحاضر، برده‌اند، من سراغ مرتضی را گرفتم اما متوجه شدیم كه به درجه رفیع شهادت نائل شده است. ✍روایتی از همرزم شهید