#تجربهنزدیڪبهمرگ
#ڪتابسهدقیقهدرقیامت
#حقالناسغیبتوتهمت
✍️ بخشے از ڪتاب سه دقیقه در قیامت:
در ڪتاب اعمال خودم چقدر گناهانے را دیدم ڪه مصداق این ضرب المثل بود: آش نخورده و دهن سوخته.
✖️شخصے در مقابل من غیبت ڪرده یا تهمت زده و من هم در گناه او شریک شده بودم.
✖️چقدر گناهانے را دیدم ڪه هیچ لذتے برایم نداشت و فقط سرافڪندگے برایم ایجاد ڪرد.
◉خیلے سخت بود. خیلے. حساب و ڪتاب خدا به دقت ادامه داشت.
♨️اما زمانے ڪه بررسے اعمال من انجام مے شد و نقایص ڪارهایم را مے دیدم، گرماۍ شدیدۍ🔥 از سمت چپ به سوۍ من میآمد! حرارتۍ ڪه نزدیک بود تمام بدنم را بسوزاند. اما...😔😢
این حرارت تمام بدنم را مے سوزاند، طورے ڪه قابل تحمل نبود. همه جاۍ بدنم میسوخت، بجز صورت و سینه و ڪف دستهایم!
🔘براے من جاۍ تعجب بود. چرا این سه قسمت بدنم نمے سوزد⁉️لازم به تڪلم نبود. جواب سؤالم را بلافاصله فهمیدم.
🌹من از نوجوانے در هیئت و جلسات فرهنگے مسجد محل حضور داشتم.
☝️ پدرم به من توصیه مے ڪرد ڪه وقتے براۍ آقا امام حسین علیه السلام و یا حضرت زهرا (س) و اهل بیت (ع) اشک مے ریزۍ، قدر این اشک را بدان.
#اشڪبراینبزرگان، قیمتے است و ارزش آن را در قیامت میفهمیم.
پدرم از بزرگان و اهل منبر شنیده بود ڪه این اشک را به سینه و صورت خود بڪشید و این ڪار را مے ڪرد. من نیز وقتے در مجالس اهل بیت السلام گریه مے ڪردم. اشک خود را به صورت و سینه ام مے ڪشیدم. حالا فهمیدم ڪه چرا این سه عضو بدنم نمیسوزد!
📚 ڪتاب سه دقیقه در قیامت