فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 ۲۲ بهمن سالروز عملیات والفجر مقدماتی و شهادت خاص ترین شهید دفاع مقدس ابراهیم هادی و بچه های گردان کمیل و حنظله در منطقه فکه گرامی باد.
🔸 تصاویری دیده نشده از عملیات والفجر مقدماتی در ۲۲ بهمن سال ۱۳۶۱ و پیکر ۱۶۰ شهید به جا مانده در قتلگاه فکه، ده سال پس از این عملیات در سال ۱۳۷۱
🔸 ماجرای این شهیدان از این قرار است که در عملیات والفجر مقدماتی و پس از شکست آن، فرماندهان تصمیم می گیرند که زخمی ها را به پشت میادین مین و به یک شیار منتقل کنند تا از رگبار شدید بعثی ها در امان باشند. همه عقب نشینی می کنند و این شهدا پس از پنج روز در حالی که شدیدا تشنه لب بودند آنجا می مانند. عدهای از تشنگی شهید شدند و برخی نیز با تیر خلاص دشمن بعثی پر کشیدند. به علت مینگذاری شدید منطقه و تصرف آن توسط دشمن، تا دو سال پس از جنگ یعنی در سال ۱۳۷۱ هیچکس از سرگذشت آنها اطلاع نداشت! بالاخره رزمنده ای به نام جعفر ربیعی (نویسنده کتاب رمل های تشنه) از اسارت آزاد می شود و همسر شهید محمد راحت که در فکه مفقود شده بود از او می پرسد از همسر من خبر داری؟ آیا آیا او نیز اسیر است؟ جعفر ربیعی پاسخ می دهد: «خیر او اسیر نیست، او به همراه تقریبا ۱۵۰ رزمنده دیگر شهید شده است. اگر الان به منطقه فکر بروم شاید بتوانم محل شهادت آنها را بیابم. در سال ۱۳۷۱ به فلکه آمدند و پس از ۱۰ سال از شهادتشان، آنان را همانگونه که شهید شده بودند پیدا کردند. نقل است که شهید خسروانور چهارزانو شهید شده بود و چهارزانو نیز تفحص شد.
🔹با صدای شهید آوینی، حتما ببینید.
#روایت_فتح_عضو_شوید 👇
@ravayatefathavini
🔷 به مناسبت سالروز سومین روز عملیات تاریخی «فتح المبین»
✍ «علی جهانبخش»
🔸 رهبر معظم انقلاب در تاریخ ۱۴۰۱/۱/۲۳ در سخنرانی خود در میان جمعی از کارگزاران نظام فرمودند: «صدام هنگام آغاز جنگ، نزدیک ایلام یک مصاحبه کرد و گفت مصاحبه بعدی را در تهران انجام می دهم اما دیدید به چه سرنوشتی دچار شد، در جنگ و بعد از جنگ! در فتح المبین صدام شانس آورد؛ نزدیک بود توسط بچههای سپاه دستگیر شود. اگر بچه ها زودتر رسیده بودند دستگیر میشد ولی شانس آورد و در رفت!»
♦️ ۴۱ سال و در حدود نیم قرن از آن ماجرا می گذرد. حقیقت چه بود؟
🔸 در این عملیات رزمندگان گردان حبیب لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) مأموریت تصرف منطقه علی گره زد و خاموش کردن آتش توپخانه مستقر در آن را برعهده داشتند که با پیشروی در عمق منطقه دشمن، قرارگاه تاکتیکی سپاه چهارم آنها را تصرف کردند.
🔸 در همین زمان صدام و جمعی از فرماندهان ارشد ارتش بعث که انتظار پیروزی برق آسای رزمندگان اسلام و شکست خود را نداشتند برای سرکشی از یگان های خود و دادن روحیه به آنها به منطقه آمده بودند (خاطرنشان میشود که علت پیروزی رزمندگان اسلام در این عملیات استفاده از استراتژی موج انسانی بود یعنی اینکه نیروی بسیار زیادی در این عملیات به کار گرفته شد و تعداد شهدای ما نیز در این عملیات بالا بود).
🔸 آنچه در زیر به آن اشاره می شود نه روایت ما، بلکه صرفاً بخشی از روایات فرماندهان ارشد عراق در خاطرات خود از آن واقعه است!
1⃣. ژنرال حسین کامل مجید، وزیر صنعت و صنایع نظامی رژیم بعث و داماد معدوم صدام، پس از فرار به اردن در زمستان سال 1374، در مصاحبهای با نشریه السفیر بیروت اقرار کرد: «در عملیات فتح المبین هنگامیکه نیروهای ایران در منطقه سپاه چهارم عراق پیشروی کردند، واحدهای پشتیبانی این سپاه رزمی نیز از بین رفت و چیزی نمانده بود که صدام و همراهان او، که من هم جزء آنها بودم به اسارت نیروهای ایرانی درآیند! در آن لحظات، رنگ از چهره صدام پریده و بسیار نگران بود. صدام به ما نگاه کرد و گفت: "از شما میخواهم درصورتیکه اسیر شدیم، من و خودتان را بکشید."» (بابایی، گلعلی، بهزاد، حسین، همپای صاعقه، تهران: سوره مهر، چاپ هفدهم 1389، به نقل از روزنامه السفیر، چاپ بیروت، 29 ژانویۀ 1996)
2⃣. سرلشکر عَبِدحمید محمود الخطاب، رئیس دفتر ریاستجمهوری عراق و از همراهان دائمی صدام اذعان داشت: «آقای رئیسجمهور، مضطرب از عدنان خیرالله (وزیر جنگ عراق و پسر دایی خود) پرسید: "عدنان، بگو چه باید بکنیم؟" عدنان جواب داد: "سرورم، جای دیگری برای فرار و پنهان شدن پیدا میکنم." دوباره آقای رئیسجمهور پرسید: "سلاح و مهماتی هم بههمراه دارید؟ "من جواب دادم: "فقط یک قبضه تفنگ داریم."ایشان با خشم و غضب گفت: "اگر ایرانیها مرا پیدا کنند، میدانید چه میشود؟!" افراد همراه، همگی سعی میکردند آقای رئیسجمهور را آرام کنند. او درحالیکه به تانکهای ما که در آتش میسوخت، نگاه میکرد، دائم زیر لب میگفت: "لعنت بر آنها! ما را در ورطه جنگ گرفتار کردند." و اسم کسی را نمیآورد؛ فقط بر لعنتکردن اکتفا میکرد؛ اما من میدانستم که منظورش آمریکا و رهبران عربستان و کویت هستند. آن روز، برای چند ساعتی ما در محاصره بودیم؛ اما ناگهان یک دستگاه خودرو را که حامل افراد مجروح بود، پیدا کردیم. افراد زخمی را بیرون کشیده، خودمان سوار شدیم. رئیسجمهور وقتی سر جایش نشست، گفت: "زخمیها مداوا خواهند شد؛ اما اگر ما اسیر ایرانیها بشویم، چه باید بکنیم؟"» (همان)
3⃣. خالد حسین نقیب، افسر سابق ستاد وزارت دفاع عراق، این واقعه را چنین روایت کرده است: «سرلشکر هشام صباح الفخری، فرمانده سپاه چهارم عراق، در گرماگرم عملیات فتحالمبین و پیشروی نیروهای ایرانی، به صدام اطمینان داده بود که نیروهای ما در حال مبارزه هستند و خطری آنها را تهدید نمیکند. صدام هم این حرفها را هنگام بازدید از جاده عمومی فکه و در حال قدمزدن شنیده و با خیال راحت مشغول بازدید از نیروهایش بود. در همان لحظه، یک گردان توپخانه که داشت از همان موضع عقبنشینی میکرد، با صدام روبهرو میشود. وقتی صدام علت عقبنشینی را از فرمانده آن گردان پرسید، گفت: "قربان، نیروهای ایرانی با موضع شما چند کیلومتر بیشتر فاصله ندارند. توصیه میکنم شما هم عقبنشینی کنید؛ درغیر این صورت، به اسارت درخواهید آمد!"» به این ترتیب، این افسر صدام را از خطر اسارت به دست ایرانیها نجات داد. (خالد حسین نقیب، حزب بعث و جنگ، ج2، ترجمۀ محمدحسین زوارکعبه، تهران: انتشارات سورۀ مهر، 1368)
🔹 شهید آوینی: «ما مرده و شما زنده! خواهیم دید که بلاخره چه کسی پیروز خواهد شد. حق یا باطل، امام حسین (ع) یا یزید، حزب الله یا صدام، حضرت امام و یا غرب و شرق، امام زمان (عج) یا دجال؟
#روایت_فتح_عضو_شوید 👇
@ravayatefathavini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 پیکر مطهر سید شهیدان اهل قلم با بالگرد از بیمارستان صحرایی ارتش در فکه به عقب منتقل و از آنجا با هواپیما به فرودگاه مهرآباد رفت.
🔸تصاویری از شهادت، غسل، تشییع و تدفین شهید آوینی از ابتدا تا انتها با صحبت های شهید در خصوص مرگ و زندگی
#روایت_فتح_عضو_شوید 👇
@ravayatefathavini
هدایت شده از روایت فتح (شهید آوینی)
🔷 شهید آوینی: «جنگ ممکن است که باشد یا نباشد، اما مبارزه تمامی ندارد.»
♦️دکتر شریعتی: «آنان که رفتند کاری حسینی کردند. آنان که ماندند باید کاری زینبی کنند والا یزیدی اند.»
#روایت_فتح_عضو_شوید 👇
@ravayatefathavini
هدایت شده از روایت فتح (شهید آوینی)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷 این کلیپ فوق العاده زیبا مربوط به ۲۶ خرداد سال ۱۳۹۴ و تشییع غواصان دست بسته در شهر تهران است که همین الان به دستم رسید.
♦️کمی ناراحت شدم که دیر به دستم رسیده، چون امروز ۲۷ خرداد بود خواستم آن را بایگانی کنم و ۲۶ خرداد سال بعد منتشر کنم تا مناسبتش را از دست نداده باشد اما به ناگاه یادم آمد که شهید آوینی فرمود: «باد زمان در این شهر زمینی میوزد نه در آن شهر آسمانی که در کرانه ابدیت، بیرون از رهگذر باد وجود دارد.» آری مرتضی جان، زمان برای ما زمینی هاست و چه زیباتر اینکه گفتی: «اگر حقیقت را بخواهی، هنوز روزِ عاشورا به شب نرسیده است.» پس از همین امروز منتشر میکنم...
🔸از ثانیه ۵۰ به بعد عاشورا برپا می شود. این تابوت های گذاشته شده بر تریلی ها در سال ۱۳۹۴، همان جوانان سوار بر اتوبوس در سال های دفاع مقدس هستند که در تصویر می بینم! لبیک یا زینب
#روایت_فتح_عضو_شوید 👇
@ravayatefathavini